#کلام_بزرگان
🔻استاد رفیعی مطرح کرد:
💭 خیالها و پندارهای نادرست و تأثیر آن بر افراد
◻️خداوند در آیه ۱۰۳ سوره کهف میفرماید بدبخت ترین انسان ها کسانی هستند که کارهای زشت می کنند و فکر میکنند که کار درست را انجام میدهند.
◻️ شرط بازگشت، به راه درست واقعگرا بودن و پرهیز از پندارگرایی است.
افرادی که واقعگرا هستند در قرآن از آنها با صفت یوقنون و یعلمون یاد میکند ولی افرادی که خیال پرداز هستند قرآن از آن ها با کلمه یحسبون یاد میکند زیرا پندارها و گمانهای خود را به جای حقیقت و واقعیت می گذارند و از آن تبعیت میکنند.
◻️برخی زحمت می کشند و تلاش می کنند ولی راه را اشتباه میروند و در مسیر نادرست حرکت میکنند مانند خوارج و داعشیها که تلاش و عبادت زیادی میکردند ولی در مسیر نادرست و خطای خود را ثواب می پنداشتند.
◻️ امروز هم برخی زنا می کنند و اسمش را ازدواج سفید میگذارند،
رشوه میدهند و میگیرند و اسمش را هدیه می گذارند،
خمس مالشان را نمیدهند و از آن مال خیرات میکنند و صدقه میدهند،
به مو و بدن نامحرم نگاه میکنند و اسمش را صله رحم می گذارند.
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقطع 1️⃣
✳ ۶ قاری
💢 مقام : بیات نوا
کانال الحان و نغمات قرآنی👇
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
#امام_زين_العابدين_علیه_السلام
بيچاره فرزند آدم! هر روز سه مصيبـت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها #پند نمیگيرد كه اگر پند میگرفت ، سختیها و كار دنيا بر او آسان مى شد.
#مصيبـت اول: هـر روز از عمـر او كــم مى شـود در صــورتى كه اگــر از مـال او چيــزى كـم گـردد اندوهگيــن مى شود ، درحالی که مــال جايگزين دارد ، اما عمر از دست رفته جبران نمى شود.
مصيبت دوم: روزيـش را به طـور كامل دريافـت مى كند ، كه اگر از راه #حلال باشد بايد حـساب پس دهد و اگر از راه حـرام باشد كيفر مى بيند
مصيبت سوم: از اينها بزرگتر است . پرسیدند آن چيســت؟ فـرمودند هيــچ روزى را به شــب نمى رساند مگر ايــن كه يك منـزل به #آخـرت نزديك شده اسـت ، اما نمى داند به ســوى بهشـت يا به سوى آتش؟ الاختصاص ، صفحه 342
❄
قرآن کتاب زندگی 📚
@goranketabzedegi
مداحی آنلاین - خداوند همه گناهان را میبخشد. - استاد عالی.mp3
3.24M
🌙 #ماه_رمضان
♨️به رفاقت خدا خیانت نکنیم!
🎙حجت السلام والمسلمین عالی
عالی
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
🔻سیاسی ترین غذای دنیا
🔸️ماجرای قابلمههای واژگون در #مسجدالاقصی
🔹مرابطات #الاقصی ؛ بانوان مقاومت یکی از موارد کمتر شنیده شده درباره فلسطین است. بانوانی که خود را وقف مسجدالاقصی کردهاند و نگهبانان معنوی این مسجد شریف در برابر دشمن هستند. یکی از جالبترین کارهایی که مرابطات الاقصی انجام میدهند، سنّت پخت و توزیع #افطاری در ماه مبارک رمضان است.
🔹در این ضیافت خلاقانه مقاومت و مبارزه فرهنگی، مرابطات الاقصی تعمداً غذاهایی به سبک ته چین میپزند که برای کشیدن آن در ظرف و تعارف به دیگران باید قابلمه را سر و ته و غذا را خالی کرد. این کار را دقیقاً پیش چشم سربازان اسرائیلی به کنایه از سرنگونی این رژیم انجام میدهند
🔹️مقلوبه غذایی #فلسطینی بر پایه برنج وبادمجان است که در سوریه و اردن هم دوستداران زیادی دارد.این غذا شامل گوشت قرمز ،مرغ، بادمجان، کدو، گل کلم ،گوجه سرخ شده و ادویه هفت گانه( به عربی :سبع بهارات )است که درظرف نسوز پخته میشود و ترجمه تحت اللفظی نام آن بادمجان سر و ته است.
🔹️اما امروز گروهی از بانوان #اهوازی قرار گذاشته اند با قابلمه های #مقلوبه خود در قطعه ش_ هدای مدافع حرم حضور پیدا کنند و با این پویش زنان فلسطینی همراهی کنند.
🔹️علاقه مندان جهت مشارکت در این برنامه می توانند با آماده کردن غذای مقلوبه فلسطینی (ته چین) از ساعت ۱۸ در قطعه مدافعان حرم گلزار اهواز حضور بهم رسانند.
#قدس #الاقدس #فلسطین #ایران #الایران #اهواز #الاهواز #روز_قدس
🔴 راوی | امین غفاری
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
Mohsen Chavoshi - Maleka (1).mp3
4.4M
ملکا ذکر تو گویم ....
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
#اعجاز_علمی_قرآن 1
اشاره خدا در قرآن به داشتن دو معده در زنبور عسل👆
در عصر فقر علم بیولوژی 1400سال قبل👌
به تصویر و ساختار پیچیده اعضای بدن زنبور نگاه کنید👆
...از درون شکم های آن نوشیدنی خاصی خارج میشودبه رنگهای مختلف که در آن شفای مردم است👌
سوره نحل آیه ۶۹
زنبورهای عسل دارای دو معده یا شکم یکی برای غذا و آب و دیگری برای ذخیره سازی شهد و تبدیل آن به عسل هستند
در مورد شفا بخش بودن عسل برای هر درد و بیماری به کتاب عسل درمانی مراجعه فرمایید و ببینید شاهکار این موجود رو در مقابل این همه داروهای شیمیایی ناکارآمد و پرعوارض و گرانقیمت و بعضا نایاب و...
#به_ترجمه_آیات_توجه_کنید☝️
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
یک آیه یک قصه (2).mp3
3.57M
قسمت 2️⃣
📜سوره مبارکه اسراء آیه ۲۳
🔹و قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً..🔹
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر زیبا خوندن این سه نفر
ربنا🔰
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
┅┄「تنھامیانداعش. . .!♥️⃟🍓」┅┄ #Part_26 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده د
┅┄「تنھامیانداعش. . .!♥️⃟🍓」┅┄
#Part_27
یک نگاهم به قامت غرق خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
جهت مقام امام مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد حضرت زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
هر روز شهر شاهد شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه میکردند.
میدانستم این روزِ روشنمان است و میترسیدم از شبهایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم.
شب که شد ما زنها دور اتاق کِز کرده و دیگر نامحرمی در میان نبود که از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میکردیم.
در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میکردیم.
همه برای عباس و عمو عزاداری میکردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه خدا میبردم.
آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظهای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه آمرلی طوری میلرزیدم که استخوانهایم یخ میزد.
زنعمو همه را جمع میکرد تا دعای توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلیکوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند.
دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.
حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و کاری از دستش برنمیآمد که ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیکوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلیکوپتر هزار بار جان کندم.
زودتر از حلیه پای هلیکوپتر رسیدم و شنیدم رزمندهای با خلبان بحث میکرد :«اگه داعش هلیکوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت میبری، چی میشه؟»...
···------------------···•♥️•···------------------···
به قلم: فاطمه ولی نژاد
💠 حدیث_روز 💠
❇️ ۵ ثمره گفتار نیک
🔰امام سجاد عليهالسلام:
🔷اَلْقَوْلُ الْحَسَنُ يُثْرِى الْمالَ وَ يُنْمِى الرِّزْقَ وَ يُنْسِئُ فِى الاَْجَلِ وَ يُحَبِّبُ اِلَى الاَْهْلِ وَ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ؛
❇️ گفتار نيك،
◻️ ثروت را زياد و
◻️روزى را فراوان میكند؛
◻️مرگ را به تأخير میاندازد؛
◻️انسان را در خانواده محبوب میكند و
◻️به بهشت وارد مینمايد.
📚 خصال: ص ۳۱۷، ح ۱۰۰
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
#حرف_قشنگـــــ⏰✨
یه بار از خدا پرسیدم....💕
پرسیدم چرا فاسد ها خوشگل ترن⁉️
چرا آدمای الکلی و سیگاری باحال ترن⁉️
چرا با اونایی که دیگران رو مسخره میکنن بیشتر به آدم خوش میگذره؟‼️
چرا اونایی که خیانت میکنن، تهمت میزنن، غیبت میکنن، دروغ میگن موفق ترن⁉️
چرا همیشه بدا بهترن⁉️
🗯 پرسید: ..؟
#پیش_من_یا_پیش_مردم..!؟
دیگه چیزی نگفتم😎
ما را به دوستان خود معرفی کنید♻
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
اطلاعیه .....
مسابقه آنلاین ضیافت .... ویژه ایام ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲
شرایط مسابقه ...
🟢مرحله اول ✍️ ارسال کلمه ضیافت +
نام ...
نام خانوادگی ...
سن ...
میزان تحصیلات ...
استان ...
شماره تماس ...
ارسال مشخصات به آیدی زیر🌈
@Mohmmad1364
🟢 مرحله دوم ✍️ ساعت تماس شما در ساعت مقرر با هماهنگی مشخص خواهد شد و شما به ۵ سوال تستی ❎ ما پاسخ خواهید داد
⭕ سوالات مسابقه اطلاعات قرآنی و احکام شرعی میباشد
هر سوال ۱ امتیاز ....
حداقل کسب امتیاز برای شرکت در قرعه کشی ۴ امتیاز میباشد
🌈 شرکت برای عموم آزاد است
به بالاترین امتیاز بر اساس قرعه کشی جوایزی تقدیم خواهد شد ✔
جایزه 😎....پایه موبایل چوبی
➕زمان ثبت نام و شرکت در مسابقه ضیافت تا عید سعید فطر🌙
@goranketabzedegi
به قول مامانبزرگ یک کتابفروشی مکانی است که دهها هزار نویسنده زنده یا مرده در کنار هم چیده شدهاند اما کتابها بیصدا هستند آنها در سکوت باقی میمانند تا اینکه کسی آنها را بردارد و ورق بزند
تنها آن موقع است که آنها داستانهای خود را بیرون میریزند به آرامی و کامل و درست به اندازهای که من میتوانم از پسش بر بیایم🌟
وون پیونگ سون
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
🌼اعتماد به خدا
✍بچگی را یادتان هست؟!!
پدرمان که ما را هوا میانداخت، اصلا نگران نمیشدیم، میدونید چرا؟! چون خیالمون راحت بود که پدرمون ما رو میگیره،چون به پدرمون اعتماد داشتیم
خدایا!! کاش به اندازه پدر به تو اعتماد داشتم خدایا میدونم که اعتماد به تو باعث آرامش من میشه
👈 هرچه اعتماد به خدا بیشتر باشه
👈 اضطرابمون در دنیا کمتر میشه
👈 و آرامشمون بیشتر
📚سوره رعد آیه۲۸
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
* اوصاف زنان بهشتی *
۱. جوان و با نشاط
إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاءً
ﻛﻪ ﻣﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻓﺮینشی ﻭﻳﮋﻩ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ.
(واقعه/۳۵)
۲. دوشیزه
فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا
ﭘﺲ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﻭﺷﻴﺰﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩﺍﻳﻢ.
(واقعه/۳۶)
۳. عاشق همسر و مهربان
عُرُبًا
عشق ورز ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺍﻥ.
(واقعه/٣٧)
۴. هم سن و سال
أَتْرَابًا
ﻭ ﻫﻢ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ.
(واقعه/٣٧)
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
43.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨فایل تصویری روشهای حفظ قرآن کریم✨
🖇 شامل:
💎 اگر حفظتان یخی بود...
💎 ارتباط بین آیات
💎 روش حفظ شماره آیات
💎 روش حفظ شماره صفحه
💎 راهکار حفظ آیات مشابه
💎 دفترچه همراه
💎 اهمیت تمرین و تکرار
💎 حفظ آخر آیات
💎 روش تحکیم حفظ جدید
💎 رفع استرس در حفظ جدید
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
#تلنگر
👌عاقل را اشارتی کافیست!
📝یک داستان از مثنوی معنوی
مردی برای خود خانه ای ساخت واز خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.
مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد مرد فوراً با گچ ترک راپوشاند.
بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد وباز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت.
مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یادآوری کرد و خانه پاسخ داد:
هر بار خواستم هشدار بدهم وتو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقبت نشنیدن هشدارها
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
پسرکی دو سیب در دست داشت🍎🍃
مادرش گفت :
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده
اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت :
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود.
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .
@goranketabzedegi
30.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مناسبتی
🎥 #انیمیشن باغ زیتون
✳️داستانی از محبت به پرستوی زخمی است که منجر به حمله کلاغ ها می شود و در نهایت با مقاومت باغبان و پسرش پیروز می شوند.
✴️ این پویانمایی داستان مقاومت پیرمرد فلسطینی است که به مناسبت روز جهانی قدس، روایت شده است
#قدس
#انیمیشن
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
یک آیه یک قصه (3).mp3
3.3M
قسمت 3️⃣
📜سوره مبارکه فصلت آیه ۱۲
🔹..وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ🔹
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi