eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.6هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
89 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️هیچ وقت فراموش نکنید...!👇 ⏪ به میمیرید: 🕋{أَيْـنَـمَـا تَـكُـونُـوا يُـدْرِكْـكُـمُ الْـمَـوْتُ} 🌟هرڪجا باشید مرڪَ شما را در مے یابد 📖 (نساء/78) ⏪به تنهایی اللّه را ملاقات میڪنید: 🕋{كَـدْحًـا فَـمُـلَاقِـيـهِ} 🌟سرانجام او را ملاقات خواهےڪرد 📖(انشقاق/6) ⏪ به تنهایی باز خواست میشوید: 🕋{وَلَـتُـسْـأَلُـنَّ عَـمَّـا كُـنْـتُـمْ تَـعْـمَـلُـونَ} 🌟وقطعا در برابر ڪارهایےڪه میڪنید از شما بازخواست خواهدشد 📖(نحل/93) ⏪ به تنهایی وارد قبر میشوید: 🕋{ثُـمَّ أَمَـاتَـهُ فَأَقْـبـَرَهُ} 🌟بعد او را میمیراند و وارد قبرش میگرداند 📖 (عبس/21) 🔻پس بنابراین:🔻 ❌ اجازه ندهید فضای مجازی وسرگرمی هایش شما را ازنماز و پرستش و بندگی اللّه باز دارند.❌⚠️ ✅ از فرامین اللّه اطاعت ڪنید و از ممنوعیت های آن دور بمانید..👌 📚 @goranketabzedegi
، یک درس ... وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ... ... و خداوند فرمود: قطعا من با شما هستم... (مائده/١٢) 🔹🔸🔹 🔻 یکی از انتظاراتی که بشر از دین دارد، یا بهتر بگویم، یکی از فواید دین، پاسخ به انسان‌هاست. 🔸 این تنهایی ۴ نوع دارد که همه‌ی‌ ما کم‌وبیش هر کدام از این موارد را احساس کرده‌ایم: ۱- گاهی اوقات انسان تنهاست و هیچ‌کس کنارش نیست. ۲- گاهی اوقات انسان در جمع است ولی باز هم تنهاست و احساس می‌کند کسی او را درک نمی‌کند. ۳- گاهی اوقات نیز اطرافیان انسان، او را درک می‌کنند اما راه‌حلی برای حل مشکلات ندارند و کاری از دستشان ساخته نیست. ۴- مورد آخر که از بقیه غم‌انگیز‌تر است، این است که اطرافیان محلت می‌گذارند و حتی کمکت هم می‌کنند، اما نه به‌خاطر خودت، بلکه به‌خاطر منافع خودشان! 💠 و تنها خداوند مهربان است که همه‌جا کنار انسان است و کاملاً مخلوقش را می‌شناسد و او را برای خودش می‌خواهد و کمک می‌کند که انسان به بهترین‌ها برسد... 👤 آیت الله جوادی آملی 📚 انتظار بشر از دین @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
🤍🫧🤍🫧🤍🫧🤍🫧🤍 🤍🫧🤍🫧🤍🫧🤍 🤍🫧🤍🫧🤍 🤍🫧🤍 🤍🫧 🤍 #درحوالی_عطریاس #پارت9 _انقدر حال الانم ضایع است که بهم میخندین
🤍🫧🤍🫧🤍🫧🤍🫧🤍 🤍🫧🤍🫧🤍🫧🤍 🤍🫧🤍🫧🤍 🤍🫧🤍 🤍🫧 🤍 تو راه برگشت همه ساکت بودن کسی حرفی نمیزد.... انگار همه خسته بودن، منم که قلبم آشوب بود و همش فکر و سوالای عجیب غریب تو ذهنم بود، از یه طرف بحث سوریه و شهادت از طرفی بحث خاستگاری و جواب منفی و از اون طرف از دست دادن عطریاس برای همیشه! . . باز نماز صبح اول وقت اوج دلتنگی و بیقراریم رو نشون میداد! از خودم راضی نبودم از خودی که فقط وقتی به خداییش احتیاج داشتم نمازصبحم اول وقت بود روزای عادی تا پنج دقیقه مونده به قضا شدن بیدار میشدم تا نماز بخونم، اما تو این روزا تو تاریکی حتی قبل اذان صبح بیدار میشدم . . مثل روزهای دیگه بعد نماز رفتم حیاط کنار یاس هام، نمیدونم چرا حس میکردم این یاس ها دیگه مثل سابق عطری ندارند یا من دیگه حس نمیکنم، یاد عباس آتش به دلم انداخت مامان گفت که عموجواد اینا دوهفته بعد میان برای خاستگاری، و من باید تا اونموقع برای همیشه عطریاس رو فراموش میکردم ... . . . سمیرا در حالیکه به من نزدیک می شد دست تکون داد، براش دستی تکون دادم و با لبخند استقبالش کردم -سلام دوست عزیزم لبخندی زد و گفت: +سلام، خوبی؟! - آره خوبم تو چی؟ +منم عالی!! کوتاه خندیدم و به دستام خیره شدم، کمی خم شد و به صورتم نگاه کرد و گفت: _چته باز؟ لبخند کمرنگی زدم و گفتم: _هیچی! +اوف، خب پس چرا انقدر تو خودتی، الان من به جای تو بودم تو آسمونا تشریف داشتم، چند روز دیگه آقای یاس داره میاد خاستگاری، اونوقت تو اینجوری رفتی تو خودت! آهی کشیدم و گفتم: _آره باید خوشحال باشم بعد هم زمزمه وار گفتم: _خوشحال! سمیرا خندید و گفت: _خدا نکنه من عاشق شم وگرنه مثل تو خل و چل میشم لبخندی رو لبم نشست ولی خیلی زود محو شد، دیگه این درد و نمیشد به کسی گفت حتی سمیرا که رفیق بهترین روزای زندگیم بود، اصلا با گفتنش به سمیرا اونم ناراحت میکردم لااقل تنها کاری که میتونستم الان بکنم این بود که تظاهر کنم خوشحالم تا بقیه هم خوشحال باشن، شاید دردهایی تو این دنیا هست که فقط خودت باید بکشیشون 💜ادامه دارد.... 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 📚ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74 @goranketabzedegi