eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.6هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
89 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
دو برادر با هم در مزرعه خود كار می كردند كه یكی از آنها كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . كه میشد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند یك روز مجرد با خودش فكر كرد و گفت درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من هستم و خرجی ندارم ولی او بزرگی را اداره می كند بنابراین نیمه شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه روی برادرش ریخت در همین حال برادر دیگر با خودش فكر میكرد و میگفت درست نیست كه ما همه چیز را كنیم . من سر و گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود بنابراین او نیز شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت سالها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا گندمشان با یكدیگر مساوی است. تا آن كه یك شب دو در راه انبارها به یكدیگر برخوردند آنها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را گذاشتند و یكدیگر را در گرفتند ❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید 📚 @goranketabzedegi
دو برادر با هم در مزرعه خود كار می كردند كه یكی از آنها كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . كه میشد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند یك روز مجرد با خودش فكر كرد و گفت درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من هستم و خرجی ندارم ولی او بزرگی را اداره می كند بنابراین نیمه شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه روی برادرش ریخت در همین حال برادر دیگر با خودش فكر میكرد و میگفت درست نیست كه ما همه چیز را كنیم . من سر و گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود بنابراین او نیز شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت سالها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا گندمشان با یكدیگر مساوی است. تا آن كه یك شب دو در راه انبارها به یكدیگر برخوردند آنها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را گذاشتند و یكدیگر را در گرفتند ❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 📶 @goranketabzedegi
دو برادر با هم در مزرعه خود كار می كردند كه یكی از آنها كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . كه میشد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند یك روز مجرد با خودش فكر كرد و گفت درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من هستم و خرجی ندارم ولی او بزرگی را اداره می كند بنابراین نیمه شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه روی برادرش ریخت در همین حال برادر دیگر با خودش فكر میكرد و میگفت درست نیست كه ما همه چیز را كنیم . من سر و گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود بنابراین او نیز شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت سالها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا گندمشان با یكدیگر مساوی است. تا آن كه یك شب دو در راه انبارها به یكدیگر برخوردند آنها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را گذاشتند و یكدیگر را در گرفتند ❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 📶 @goranketabzedegi
🌸🍃﷽🌸🍃 📿📖 ▒ وَقَالَ مُوسَىٰ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ ‌‌▒ و (به بنی اسرائیل) گفت: «اگر و همه روی کافر شوید، (به نمی‌رسد؛ چرا که) ، و است!» سوره ابراهیم آیه ۸ 🍂 @goranketabzedegi
دو برادر با هم در مزرعه خود كار می كردند كه یكی از آنها كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . كه میشد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند یك روز مجرد با خودش فكر كرد و گفت درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من هستم و خرجی ندارم ولی او بزرگی را اداره می كند بنابراین نیمه شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه روی برادرش ریخت در همین حال برادر دیگر با خودش فكر میكرد و میگفت درست نیست كه ما همه چیز را كنیم . من سر و گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود بنابراین او نیز شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت سالها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا گندمشان با یكدیگر مساوی است. تا آن كه یك شب دو در راه انبارها به یكدیگر برخوردند آنها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را گذاشتند و یكدیگر را در گرفتند @goranketabzedegi
🌿✍🏻 داستانی بسی جالب درباره زمین گرد است🪐 ◇◇پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی میکرد. او دستانش می لرزید و چشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست. پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد. بعد از این که یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه چوبی بخورد، هروقت هم خانواده او را سرزنش میکردند پدر بزرگ فقط اشک میریخت و هیچ نمیگفت. یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی میکرد. پدر روبه او کرد و گفت: پسرم داری چی درست میکنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست میکنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!◇◇ یادمان بماند که: "زمین گرد است..." @goranketabzedegi
ضرب المثل زمین گرده کنایه از چیست؟🦋💙 ۱- کنایه از این است که هر عملی عکس العملی دارد؛ انسان اگر خوبی کند خوبی می بیند و اگر بدی کند، بدی می بیند. درواقع هرکسی بازتاب عمل خودش را می بیند. ۲- زمین گرد است؛ یعنی اگر در نقطه ای از آن چاله ای کَندیم، برمیگردد و خودمان در آن می افتیم و گرفتار میشویم. بدخواهی های دیگران اول از همه خودشان را گرفتار می کند. ۳- بیشتر مواقع این ضرب المثل را کسانی که مورد ظلم واقع می شوند بکار می برند. و با گفتن این حرف به کسی که ظلم کرده می فهمانند که حتما تاوان ستمگری هایش را خواهد داد. ۴- مثلا؛ فلانی خیلی پیش سر من حرف های ناروایی زد و آبرویم را برد. زمین گرد است! خیال نکند که اگر آبروی کسی را ببرد می تواند به خوبی و خوشی زندگی کند. حتما تاوان این کارهایش را خواهد داد. ۵- به طور کلی این ضرب المثل را برای کسی به کار می برند که دیگران را مورد آزار و اذیت قرار می دهد و هیچ ابایی از این کار ندارد. با گفتن این ضرب المثل یعنی فکر نکن همیشه انقدر خوش و خرم هستی! نوبت تو هم خواهد رسید! چوب خدا صدا ندارد!