#به_امید_رهائی_بشر_از_خرافات
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم #غريبه توی خانه هاشان راه نمیدادند
همينجــور كه توی كوچه های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟
گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال #دعانويس می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم
مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم
فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به #طويله بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد
مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به #زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد
از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند
بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا . #عبید_زاکانی
❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید
قرآن کتاب زندگی 📚
@goranketabzedegi
#به_امید_رهائی_بشر_از_خرافات
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم #غريبه توی خانه هاشان راه نمیدادند
همينجــور كه توی كوچه های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟
گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال #دعانويس می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم
مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم
فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به #طويله بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد
مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به #زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد
از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند
بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا . #عبید_زاکانی
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
#به_امید_رهائی_بشر_از_خرافات
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم #غريبه توی خانه هاشان راه نمیدادند
همينجــور كه توی كوچه های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟
گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال #دعانويس می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم
مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم
فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به #طويله بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد
مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به #زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد
از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند
بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا . #عبید_زاکانی
❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید
قرآن کتاب زندگی 📚
@goranketabzedegi
#به_امید_رهائی_بشر_از_خرافات
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم #غريبه توی خانه هاشان راه نمیدادند
همينجــور كه توی كوچه های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟
گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال #دعانويس می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم
مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم
فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به #طويله بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد
مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به #زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد
از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند
بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا .
#عبید_زاکانی
#به_امید_رهائی_بشر_از_خرافات
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم #غريبه توی خانه هاشان راه نمیدادند
همينجــور كه توی كوچه های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟
گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال #دعانويس می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم
مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم
فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به #طويله بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد
مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به #زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد
از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند
بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا . #عبید_زاکانی
❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید
قرآن کتاب زندگی 📚
@goranketabzedegi