eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
82 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم توی خانه‌ هاشان راه نمیدادند همين‌جــور كه توی كوچه‌‌ های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟ گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا . ❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید قرآن کتاب زندگی 📚 @goranketabzedegi
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم توی خانه‌ هاشان راه نمیدادند همين‌جــور كه توی كوچه‌‌ های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟ گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا . قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم توی خانه‌ هاشان راه نمیدادند همين‌جــور كه توی كوچه‌‌ های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟ گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا . ❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید قرآن کتاب زندگی 📚 @goranketabzedegi
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم توی خانه‌ هاشان راه نمیدادند همين‌جــور كه توی كوچه‌‌ های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟ گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا .
يك نفر در زمستـان وارد دهی شـد و تـوی بـرف دنبال منزلــی می گشت ولی غريـب بود و مردم هم توی خانه‌ هاشان راه نمیدادند همين‌جــور كه توی كوچه‌‌ های روستـا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمــد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟ گفـت زنی درد زايمــان دارد و ســه روزه پيـچ و تاب ميخوره و تقـلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خـدا براتون رسونـده ، من بلدم ، هـزار جــور دعا ميدونم فورا مرد مسافر را با عــزت فراوان وارد كردند و خـرش را به بردند ، خـودش را هـم زيـر كرسی نشاندند ، بعـد قلـم و كاغــذ آوردند تا دعا بنويسد مرد روی کاغد چیزهایــی نوشت و به آنـها گفت ايــن كاغـذ را در آب بشـوريـد و آب آنـرا بدهیـد زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد از طرفی کـلی پــول و غذا به او دادند و بعـد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند بعـد از رفتنـش یکی از اهــالی کاغـذ دعـا را کـه کنـاری گـذاشـته بـودند بـرداشـت و خـواند دیـد نـوشـته خـودم بـجا ، خــرم بجـا ، ميـخوای بـزا ، ميخوای نزا . ❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید قرآن کتاب زندگی 📚 @goranketabzedegi