#تلگنرانه ⁉️⁉️⁉️
قاضی رفت کارواش.
کارگر اول چرخ ها را شست.
قاضی گفت: گویا تازه کاری؟! باید اول سقف را بشوری.
کارگر گفت:احسنت! فساد در جامعه هم همینطور است.
قاضی به فکر فرو رفت و گفت: تو نباید ماشین شور باشی!
کارگر گفت: دکترای فلسفه دارم. همین حرف را در دانشگاه زدم اخراجم کردند.
قاضی گفت:
اول مرا شستی بعد ماشین را...
👈 اکثر ما موضوع را وارونه فهمیده ایم
👈 ما یاد گرفته ایم اگر شغلمان را دوست نداریم ، باید عوضش کنیم..
👈 اگر با همسرمان مشکل داریم باید جدا شویم..
👈 اگر با فامیل مشکل داریم قطع رابطه کنیم..
👈 در صورتيكه قبل از هر چيزي بايد تلاش كرد تا بتوانيم ارتباطاتمان را تعميير كنيم نه تعويض
👈 اگر همزمان تفکر خود را تغییر ندهیم، بعد از تعويض روابط کم و بیش همان شرایط برایمان تکرار خواهد شد.
👈 ابتدا باید درونمان را #تغییر بدهیم.
#حال_خوب 😊
|❥
همراهان قرآنی
طاعات قبول حق ✍
لطفا لینک کانال قرآن کتاب زندگی را ب دوستان قرآنی و ایمانی خود ارسال فرمایید
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
حداقل ب یک نفر این لینک رو بفرستید ⁉️
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
🔊🔊🔊 نظر سنجی کانال قرآن کتاب زندگی در سال1402🎲 اعضای محترم کانال #قرآن کتاب زندگی🔸🔸🔸 نظرات شم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 هفت خصلت نیکو
🔹سلمان فارسی میگوید:
رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا وصیت کرد به هفت خصلت که در هیچ حالی آن هارا ترک نکردم.
🔘١-مرا سفارش کرد که همواره به زیردستم نگاه کنم.
🔘۲-هرگز به بالادستم نگاه نکنم.
🔘۳-فقیران را دوست بدارم و نزدیکشان روم.
🔘۴-حق را بگویم گرچه تلخ باشد.
🔘۵-صله ارحام کنم اگرچه آنان از من ببرند.
🔘۶- از مردم چیزی نخواهم.
🔘۷- فراوان بگویم: "لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم" ؛ زیرا که این ذکر گنجی است از گنجهای بهشت.
📚 بحار: ج ۶۶، ص ۳۹۹ و ج ۷۴، ص ۱۳۱.
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_سی_وپنجم با تردید و ترس پرسیدم: شما چکار می کنید یعنی شغلتون چیه
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_سی_وششم
بعد از رفتن مهمونها اینقدر حالم بد بود که خانوادم ترجیح دادن بعداً راجع به خواستگاری صحبت کنن.
رفتم داخل اتاق خودم، دلم گرفته بود و آروم و قرار نداشتم...
مدام رفتارهای خودم را بررسی میکردم که کجا پا کج گذاشتم که اینطوری شد... از اون آدم های هم که برای هر چیزی طلبکار خدا میشن نبودم...
می دونستم هیچی بی حکمت نیست یا تنبیه و باید متوجه خطام می شدم یا امتحان و با صبر ارتقا می گرفتم و رشد میکردم...
دلم آرامش می خواست، سجادم را باز کردم رفتم سجده و اینقدر اشک ریختم و گریه کردم که وقتی از سجده بلند شدم سجادم خیس شده بود...
فردا صبح با آقای جلالی هماهنگ کردم زودتر برم خونه ی خانوم مائده تا سریع تر مصاحبه را تموم کنم و ببینم واقعا شوهر این خانم چکاره است؟ آخر این ماجرا به کجا می رسه!
فرزانه که مرخصی بود تنهایی به سمت خونه خانم مائده راه افتادم هنوز تاثیرات حال بد دیشبم در چهرم نمایان بود
رسیدم خونه خانم مائده زنگ را که زدم ایندفعه به جای خانم مائده صدای آقا رسول اومد بفرمایید کیه؟
کمی هول شدم و جا خوردم خیلی جدی گفتم: از خبر گزاری مزاحم میشم با خانم مائده کار داشتم
گفت: بله بله بفرمایید بالا و در باز شد...
کمی ترسیدم که چرا خانم مائده خودش آیفون را جواب نداد، دو دل شدم برم داخل یا نه!
به خودم گفتم آدم عاقل ریسک نمی کنه!
دوباره آیفون را زدم دوباره رسول برداشت کمی با استرس گفتم: میشه لطف کنید بگید خانم مائده بیان دم در
گفت: چرا؟ خوب تشریف بیارید بالا!
گفتم: ممنون میشم بگید بیان پایین کارشون دارم...
گفت: باشه پس کمی صبر کنید...
چند دقیقه ایی ایستادم ترجیح دادم صبر کنم و تحلیل های فرزانه را نداشته باشم که استرس بیشتری بگیرم!
بعد از چند دقیقه خانم مائده اومد دم در و گفتن چیزی شده چرا تشریف نیاوردید بالا؟
گفتم ببخشید اومدید پایین خواستم خیالم راحت بشه شما هستید! البته جسارت نباشه ولی خوب دنیاست دیگه با آدم های عجیب غریب بهتر دیدم احتیاط کنم...
لبخندی روی لبش نقش بست و گفت: آفرین خانم واقعا کار درستی کردید حالا بفرمایید بالا سر پا نایستید...
نشستم روی صندلی و منتظر خانم مائده بودم، بعد از چند لحظه اومد نشست و گفت: دوستتون چرا نیومدن؟
گفتم: کاری براشون پیش اومد دیگه من تنها اومدم که مصاحبه تموم بشه اگه خدا بخواد...
گفت: جواب سوال دوستتون اون دفعه موند...
سری تکون دادم و گفتم: بله از همون جا شروع کنید دفعه ی قبل طوری صحبت کردید که انگار همسرتون خیلی مهربونه و منطقی بوده ولی گفتید که اذیتتون می کرد چطوری اینها با هم جمع میشه!
نگاهی کرد و گفت: راستش هم مهربون بود هم منطقی ولی واقعا بعضی وقتها اذیتم میکرد حتی از همون اول ازدواجم که درست نمی شناختمش اینجوری بود!
هر فردی ممکنه یه چیز خاصی اذیتش کنه یکی ممکنه حرف بد بشنوه، یکی ممکنه از کتک خوردن اذیت بشه، یکی دیگه ممکنه از دروغ گفتن اذیت بشه و هر کسی با هر روحیاتی نوع اذیت شدن آدم ها با هم فرق می کنه درسته؟
با چشمهام حرفهاش را تایید کردم.
ادامه داد ولی چیزی که من را زجر میده و واقعا اذیت میشم اینه که طرف نه تنها که هیچ کاری نکنه و به روم نیاره حتی بدتر در عوض کار بدم خوبی کنه، یعنی شرمندم کنه!
و این یکی از ویژگی های بارز همسرم بود اصلا یادم نمیاد دعوام کرده باشه حتی وقتی خیلی غر میزدم یا کم صبری می کردم ...
من دوست ندارم شرمنده بشم ولی همسرم بارها در مقابل جر و بحث های من نه تنها چیزی نمی گفت که رأفت به خرج میداد و این خیلی برای من سخت بود...
البته صبوری هاش بی تأثیر نبود و خیلی به من کمک کرد تا معنی جهاد و مبارزه را بهتر بفهمم...
وقتی رفتیم سوریه پسر دومم هم به دنیا اومده بود و این ویژگی همسرم توی سوریه خیلی به دادم رسید خصوصا اینکه بیشتر وقتها نبود و من با بچه ها تنها بودم...
گفتم: ببخشید ولی من گیج شدم همسر شما کارش چی بود؟
اصلا شما برای چی رفتید سوریه؟!
#سیده_زهرا_بهادر
#میدونستی
"حور" یعنی پاک، خالص
و «حواریّون» چون از گناه و ناپاکی ها خالص بودند و قلبشون پاک و سفید بود به این نام معروف شدن
📚عیون اخبار الرضا
به این عکس دقت کنید 👆
این درخت سکویاست، بزرگترین جاندار جهان!
______🔻
اگر این شخص تونست این درخت رو با هل دادن کج کنه ،
یه حافظ هم بدون برنامه ریزی به نتیجه میرسه😂
#قرآن_را_اصولی_و_درست_حفظ_کنیم
#سخنی_با_حافظ_قرآن
💢از تکنیک «تکرار با فاصله» استفاده کنید
💠 تا حالا براتون پیش اومده که برای یک امتحان درس بخونید یا مطلب جدیدی رو در کتابی بخونید ولی بعد از مدت کوتاهی اونها رو فراموش کنید؟
🔹با وجود اینکه ما فعالانه تلاش میکنیم تا این اطلاعات رو به ذهن بسپاریم، این امکان هم وجود داره که در روزها یا هفتههای آینده اونها رو از یاد ببریم. این ذات طبیعی فراموشیه.
✅ اگر دوست دارید اطلاعاتی رو برای یک دوره بلند مدت به یاد داشته باشید، موثرترین روش، روش “تکرار با فاصله” ست.
🔹🔸🔹
✔️حفظ جدید رو هر سه ساعت یک بار
✔️محفوظات ده روز گذشته رو هر روز دو بار
✔️در یک بازه زمانی مشخص ،
محفوظات متوسط و جدید دوبرابر
محفوظات خوب و قدیمی دور می خورد.
❤️ عجایب آیت الکرسی
«ابوبکر بن نوح» می گوید: پدرم نقل کرد:
دوستی در نهروان داشتم که یک روز برایم تعریف کرد که من عادت داشتم هر شب آیة الکرسی را می خواندم و بر در دکان و مغازه ام می دمیدم و با خیال راحت به منزلم می رفتم.
یک شب یادم رفت آیةالکرسی را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم و وقت خواب یادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دمیدم.
فردا صبح که به مغازه آمدم و در باز کردم، دیدم دزدی در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع کرده، بعد متوجّه مردی شدم که در آنجا نشسته.
گفتم: تو که هستی و در اینجا چه کار داری؟
گفت: داد نزن من چیزی از تو نبرده ام، نگاه کن تمام متاع تو موجود است، من اینها را بستم و همینکه خواستم بردارم وببرم در مغازه را پیدا نمی کردم، تا اثاثها را زمین می گذاشتم در را نشان می کردم باز تا می خواستم ببرم دیوار می شد.
خلاصه شب را تا صبح به این بلا بسر بردم تا اینکه تو در را باز کردی، حالا اگر می توانی مرا عفو کن، زیرا من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام.
من هم دست از او برداشتم و خدا را شکر کردم.
📕شفا و درمان با قرآن ، ص 50
آیا میدانستید 💡
اصطلاح "چوب توی آستین کردن "،برای تهدید کسی به تنبیه و مجازات به کار می گیرند.
سابق براین یکی از انواع تنبیه خلاف کاران چوب درآستین کردن بوده است. ترتیب آن نیز چنین بود که دو دست محکوم را به شکل افقی نگاه می داشتند و سپس چوبی محکم و خم نشدنی را به موازات دستهای محکوم از یک آستین لباس او وارد کرده و از آستین دیگرش خارج می کردند. سپس مچ دست ها را با طنابی محکم به آن چوب می بستند تا محکوم دیگر نتواند دست هایش را به چپ و راست یا بالا و پایین حرکت دهد و یا آنها را خم کند.
پس از آن، مدتی او را در جایی رو باز نگاه میداشتند تا پشه و مگس و دیگر حشرات مزاحم و چندش آور بر سر و صورتش بنشینندو او نتواند آن ها را از خود براند.
دست های محکوم به دلیل بیحرکت ماندن پس از مدتی کرخت و بی حس می شد و هجوم و حملات پشه ها و مگس هابر سر و صورتش آن اندازه ناراحت کننده و چندش آور می گردید که دیری نمیگذشت که فریادش به آسمان بلند می شد و درخواست عفو و بخشش می کرد.
#ضرب_المثل_های_قرآنی
🔹تِلکَ الجَنّة الَّتى نُورِثُ من عِبادِنا مَن كَان تَقِيّا
این همان بهشتی است که به هریک ازبندگان خود که پرهیزگارباشند به میراث می دهیم
💌سوره مبارکه مریم آیه۶۳
💎و اما مصداق آن در فارسی
🔸بهشت را به بها میدهند نه به بهانه🔸
📚 گلستان ضرب المثلهای قرآنی
🌼🌼🌼
«صراط» در قيامت نام پلى است بر روى دوزخ كه همهى مردم بايد از روى آن عبور كنند.
راههاى غير الهى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد كه او بايد يكى را انتخاب كند:
راه خواستهها و توقعاتهاى خود.
راه انتظارات وهوسهاى مردم.
راه وسوسههاى شيطان.
راه طاغوتها.
راه نياكان و پيشينيان.
راه خدا و اولياى خدا.
انسان مؤمن، راه خداوند واولياى او را انتخاب مىكند كه بر ديگر راهها امتيازاتى دارد:
راه الهى ثابت است، بر خلاف راههاى طاغوتها و هوسهاى مردم و هوسهاى شخصى كه هر روز تغيير مىكنند.
يك راه بيشتر نيست، در حالى كه راههاى ديگر متعدّد و پراكندهاند.
در پيمودن آن، انسان به مسير و مقصد مطمئن است.
در پيمودن آن، شكست و باخت وجود ندارد.
راه مستقيم، راه خداست. «إِنَّ رَبِّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
راه مستقيم، راه انبياست. «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
راه مستقيم، راه بندگى خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ»
راه مستقيم، توكّل وتكيه بر خداست. «مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
راه مستقيم، يكتاپرستى و تنها يارى خواستن از اوست.
راه مستقيم، كتاب خداوند است.
راه مستقيم، راه فطرت سالم است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی تاریکی بطریهای کنار سینک آشپزخونه رو همینجوری سر نکش... 😅
این ویدیوی جذاب و بامزه رو ببین تا مفهوم آیهی ۱۷۴ سورهی نساء رو بهتر درک کنی
📚هر چه کنی به خود کنی
✍زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود…
سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد، ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.. نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد. زمان تحویل کلید،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد
"این داستان زندگی ماست"
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی کنیم، اما فرصتها ازدست میروند وگاهی شاید،بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نباشد..
شما نجار زندگی خود هستید و روزها،چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند!
﷽
زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫
کانال #آموزشی
آیدی ما
👇
@Mohmmad1364
بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند✍️
باحضور حافظان قرآنی 🎓
کپی از مطالب آزاد است ♻
گروه آموزشی رایگان حفظ داریم
تاسیس 14 آبان 1397
لینک عضویت
https://eitaa.com/goranketabzedegi
کمی #تفکر😒
از خودم میپرسم؟😏 آخه چه فایده
وقت افطار که انقدی میخورم که دل درد میگیرم
سحرم که بیدار میشم تا دم اذان سعی میکنم بخورم که مبادا کم بیارم
طول روزم که همش به فکر اینم کی افطار میشه
تمام ماه مبارک ذهنم قفل میشه رو شکم
مگه خدا نگفت من از این تکالیف قصد اذیت ندارم و دنبال طهارت شما هستم
✴️مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ 📜(مائده6)
اندرون از طعام خالی دار، تا در آن نور معرفت بینی
تو این ماه ی کم بیشتر با خدا باشیم و کمتر به فکر شکم
گاهی دوتا خرما کار دو بشقاب برنجو انجام میده
پرخوری و ترس از کم آوردن القای شیطانه و بس
✴️الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ 📜 (بقره268)