#رابطه_فکر و#قلب با #فهم قرآن
♦️جایگاه ایمان قلب است
👇۲۲مجادله
أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ
آنها كسانى هستند كه خداوند، ايمان را در دلهايشان ثابت فرموده
👇۸ حجرات
لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ
«ولیکن خداوند ایمان را برایتان دوستداشتنى قرار داده و در دلهایتان استوار کرد.» از یک سو،
بر اساس آیه 82 سوره اسراء «ایمان» عامل مهم درک و فهم قرآن است
@goranketabzedegi
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
🍃💐🍃💐🍃💐
#نکته_حفظی
چه جوری بخونیم❓
سوالی که اکثر حفاظ می پرسن.
بلند بخونیم یا آهسته
ترتیل بخونیم یا ساده؟
نه خیلی آروم بخونید و نه خیلی با صدای بلند
قدری که صداتون رو بشنوید وحافظه شنیداریتون هم تقویت بشه✅
چون مقدار مرور روزانه به تدریج زیاد میشه، خیلی بلند خوندن به تارهای صوتیتون آسیب میزنه.
همیشه هم ترتیل نخونید.
باز هم به خاطر اینکه مرور به تدریج زیاد میشه واگه همیشه ترتیل بخونید خسته️ میشید و زمان زیادی هم ازتون میگیره و نمی تونید برنامتون رو کامل انجام بدین وانگیزتون کم میشه.
البته همیشه هم عادی نخونید گاهی چند صفحه ای رو ترتیل بخونید تا ترتیل خوندن رو بلد باشید و در مسابقات و زمان ارائه حفظ تون بتونید ترتیل بخونید.
✳️✳️✅✅✅👌
@goranketabzedegi
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
4.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بازی_ساده
#بازی_حرکتی
🎈بادکنک و لیوان🎈
📌وسایل مورد نیاز: چهار عدد لیوان یک بار مصرف، دو عدد بادکنک، تعیین نقطه ای به عنوان خط پایان
🚀مفهومی سازی بازی: روی لیوان ها صفات، آداب خوب و بد رو بنویسید، مثلا دروغ و راستگویی. بداخلاقی و خوش اخلاقی و از کودک بخواهید تا لیوانی که صفت نامناسب روش نوشته را با باد بادکنک از خودش دور بسازه. یا بالعکس لیوانی که صفت خوب داره رو با باد بادکنک کمک کنه تا زودتر به مقصد و خط پایان برسه.🚀
هدف بازی: افزایش دقت و تمرکز در کودک، هماهنگی اعضای بدن، آموزش نکات اخلاقی
@goranketabzedegi
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
#از قران بیشتر بدانیم 👇
سوره ای نام ببرید که بزرگترین عدد در آن سوره می باشد؟ سوره صافات آیه 147
سه شاعر را نام ببرید که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند؟ رودکی ، ناصر خسرو ، حافظ
داستان کدام پیامبر به طور سراسری و یکپارچه در قرآن آمده است؟حضرت یوسف(ع)
آیه ای ذکر کنید که طولانی ترین ترجیع بند قرآن است؟ «فبای آلاء ربکما تکذبان»
قرآن کریم برای نخستین بار در ایران در چه دوره ای منتشر شد؟ دوره قاجاریه
با ما همراه باشید...
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚
عضویت👇
👇
@goranketabzedegi
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
کلسیم اضافه بدن شبها در ناخن جمع شده و در ساعات آغازین روز به گردش خون برمیگردد ، گرفتن ناخن درشب باعث ازبین رفتن کلسیم ذخیره میشود. برای همینه که از قدیم میگفتن شبا ناخنهاتون رو نگیرین.
#بهتر است بدانیم
پست سلامتی🟩
@goranketabzedegi
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
✨﷽✨
#پندانه
✍در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه
سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد
و گفت: سلام استاد آیا منو میشناسید؟
معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم
فقط میدانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم
داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه
مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟
یادتان هست سالها قبل ساعت گران قیمت
یکی از بچهها گم شد و شما فرمودید که
باید جیب همه دانشآموزان را بگردید و
گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من
که ساعت را دزدیده بودم از ترس و
خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم
را میبرید، ولی شما ساعت را از جیبم
بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیهی دانشآموزان را تا آخر انجام دادید و تا
پایان آن سال و سالهای بعد در اون
مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد.
استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی
واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانشآموزان چشمهایم
را بسته بودم
🔺 تربیت و حکمت معلمان، دانشآموزان را بزرگ مینماید.
✅
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
🔵💦🔵💦🔵💦🔵💦🔵💦
💙 حافظ عزیز. 💙
استماع ترتیل قبل از حفظ به شما کمک میکند که کمتر غلط های اعربی داشته باشید
موقع گوش کردن درس جدید به هیچ عنوان با ترتیل زمزمه نکنید فقط به صفحه نگاه کنید و با چشم نکته برداری کنید
🚫حفظ با غلط های اعرابی ارزش تکرار و تثبیت ندارد
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
🔵💦🔵💦🔵💦🔵💦🔵💦
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
#بندگی
✅تو خوب باش خداهمه جوره هواتو داره،حتی بعد مرگت.
💢مگه نشنیدی وقتی قابیل، هابیلو کشت،
خدا ی کلاغی فرستاد تا به #قابیل یاد بده چجوری دفنش کنه.
✴️فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ
📜(مائده31)
✅میبینی خدا حتی راضی نشد جسد بی جان #هابیل رو زمین بمونه.
شاعر میگه:
🔹این همه لطف خواجه از بندگی مَجاز ماست.
🔸اَر به حقیقت این بود خواجه به ما چه ها کند.
@goranketabzedegi
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_چهل_و_یکم او به شرکت در کلاس های اعتقادی و اخلاقی علاقه داشت و در کنار درس و
#من_میترا_نیستم
#قسمت_چهل_و_دوم
زینب در جمع از همه شادتر و فعال تر بود. کتاب انجیل و تورات را گرفته بود و در خانه مطالعه میکرد. دوست داشت همه چیز را بداند. و همه فکرها را با هم مقایسه کند.
مرتب از من می پرسید: مامان اگه جنگ تموم بشه برمیگردیم آبادان؟ آبادان را خیلی دوست داشت خیلی دلش میخواست دوره دبیرستان را در آبادان درس بخواند.
با وجود علاقه زیادش به آبادان در شاهینشهر طوری زندگی میکرد و دنبال فعالیتهایش بود که انگار برای همیشه قرار است آنجا بماند.
او هر روز بعد از مدرسه اول به مسجد «المهدی» فردوسی میرفت و نماز ظهر و عصرش را به جماعت میخواند
اگر دستش میرسید نماز صبح هم به مسجد میرفت از همه کس و همه چیز درس می گرفت.
رادیو، معلمش بود. خطبه های نماز جمعه تهران یا اصفهان را گوش میکرد و نکته های مهمش را می نوشت.
روزنامه دیواری درست میکرد و از سخنرانی های امام، خطبههای نماز، کتاب های آقای مطهری و شریعتی مطلب جمع میکرد و در روزنامه دیواری مینوشت.
یکبار سر نماز سجده اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم مامان تو را به خدا این همه گریه نکن آخه تو چرا ناراحتی؟
با چشم های مشکی و قشنگش که از زور گریه سرخ شده بود گفت: مامان من برای امام گریه می کنم امام تنهاست به امام خیلی فشار میاد.
به خاطر جنگ مملکت خیلی مشکل داره امام بیشتر از همه غصه میخوره برای من که مادر زینب بودم و خودم عاشق امام، این حرف ها سنگین بود.
از اینکه زینب این همه می فهمید و رنج میبرد داغ شدم ای کاش زینب این همه نمی فهمید و کمتر رنج میبرد.
ما در خانه مینشستم و فیلم سینمایی نگاه میکردیم زینب نماز یا کتاب میخواند.
معمولاً عصرهای پنجشنبه برای خیرات مرده ها حلوا درست می کرد خودش پای اجاق گاز می ایستاد و بوی حلوا را توی خانه راه میانداخت. او حتی مرده ها را هم از یاد نمیبرد.
۱۶ بهمن ۱۴۰۱