eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
82 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 💠 نقطه تمرکز در حفظ آیات قرآن کریم ✅یکی از مراحلی که هر حافظ باید بعد از مرور،کار کند و درحقیقت مکمل مرور است،کار کردن روی سرآیات و سرصفحات می باشد بارها اتفاق افتاده است که برخی از حافظان قرآن نتوانسته اند آیه ای از قرآن را که قبلاً حفظ کرده اند، دوباره از حفظ بخوانند، ولی هنگامی که «عبارت اول + عبارت دوم» همان آیه را برای آنان خوانده اند، تمام آن آیه به یادشان آمده است و همه آیه را، از اول تا آخر و از حفظ، خوانده اند. ✅ پس، «عبارت اول» یا مجموع «کلمات ابتدایی آیات» در هر آیه، ⬅️ «نقطه تمرکزِ» آن آیه برای حفظ کردنش است و باید آن را بیش از کلمات دیگرِ آن آیه، تکرار کنید و به حافظه خود بسپارید. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
اَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‌ قُلُوبٍ أَقْفالُها «24محمد» آيا در قرآن تدبّر و تأمّل نمى‌كنند يا بر دلهايشان قفل‌ها خورده است. 🔴 اين آيه، در ادامه آيه قبل، تدبّر نكردن در قرآن را ناشى از كورى و كرى نسبت به حقايق مى‌داند كه در اثر لعنت الهى، انسان به آن گرفتار گردد. 🔺قرآن، تنها براى تلاوت و رعايت تجويد نيست، كتاب انديشه و تدبّر است و تلاوت بايد مقدّمه تدبّر گردد. 🔺همه مأمور به تدبّر در قرآن هستند و تدبّر، اختصاص به گروه خاصى ندارد. 🔵 كسانى كه تدبّر در قرآن را رها كرده و با قرآن برخوردى سطحى دارند، مورد توبيخ خداوند قرار مى‌گيرند. 🔹شرط بهره‌ورى از مفاهيم عالى وحى و قرآن، و داشتن و سالم و تدبّر در آن است. 🔹يكى از راههاى شناخت، راه دل و قلب است. 🔹 نشانه ، ‌. تدبّر در آيات قرآن است. 🌕 ازخودمان بپرسیم ➖آیا قرآن رافقط برای ثواب میخوانیم؟ ➖آیا به آیات قران عمل کرده ایم؟ ➖آیا اخلاق خود را با آیات قرآن زینت داده ایم ؟ ➖آیاکاری کرده ایم که فردای قیامت قرآن از ما شکایت نکند ؟
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
♥️⃟📚بـــدون تـــو هـــرگـــز♥️⃟📚 #قســــــمــت_پـــنجــم اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد چیزی
♥️⃟📚 بــدون تـــو هــرگــز ♥️⃟📚 حاج خانم، عذرمی خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید... مادرم با ترس ... در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون ...اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ... دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه ... بدجور دلم سوخته بود ...- خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟ ... دختر رحمت خداست ... برکت زندگیه ... خدا به هر کی نظر کنه بهش دختر میده ... عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود ...و من بلند و بلند تر گریه می کردم ...با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق ... با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه ...بغلش کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار زد... چند لحظه بهش خیره شد ... حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ... دانه های اشک از چشمش سرازیر شد ...- بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ... حق خودته که اسمش رو بزاری ... اما من می خوام پیش دستی کنم ... مکث کوتاهی کرد ... زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید ... خوش آمدی زینب خانم ...و من هنوز گریه می کردم ... اما نه از غصه، . بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود ... علی همه رو بیرون کرد ... حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه ... حتی اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت ...خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ... اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ... اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد بعد از اینکه حالم خوب شد ... با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ...اون روز ... همون جا توی در ایستادم ...فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کنده شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ...همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ... چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد... –چی شده؟ ... چرا گریه می کنی؟ ...تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار... –چیکار می کنی هانیه؟ ... دست هام نجسه ...نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم اشک پایین می اومد... –تو عین طهارتی علی ... عین طهارت ... هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ...من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمیشد... . زینب، شش هفت ماهه بود ... علی رفته بود بیرون ... داشتم تند تند همه چیز رو تمیز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه ... نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش ... چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم ... عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته ... توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم ... حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ... چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش ...حالش که بهتر شد با خنده گفت ... عجب غرقی شده بودی... نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم ...منم که دل شکسته ... همه داستان رو براش تعریف کردم... چهره اش رفت توی هم ... همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد ... یه نیم نگاهی بهم انداخت... –چرا زودتر نگفتی؟ ... من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی ... یهو حالتش جدی شد ... سکوت عمیقی کرد ... می خوای بازم درس بخونی؟ ...از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... باورم نمی شد ... یه لحظه به خودم اومدم ...- اما من بچه دارم ... زینب رو چی کارش کنم؟... –نگران زینب نباش ... بخوای کمکت می کنم ...ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد ...چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم ... گریه ام گرفته بود ... برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه ... علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود ...خودش پیگر کارهای من شد ... بعد از 3 سال... با پرونده های که پدرم سوزونده بود ... کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد ... و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد ...اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند ... هانیه داره برمی گرده مدرسه...
✅بیاییم با تغییر رفتارهایمان زمینه هاي ظهور را فراهم کنیم ✅مردم به دنبال معجزه هستند، اما در بيشتر اوقات تعريفی كه از معجزه دارند، درست نيست. ✅معجزه است اگر بتوانی با كلامت، جنگی را خاموش كنی و صلح را برقرار. ✅در جاييكه نتوانی كمك كنی، با نگاهت مهربانی را توسعه دهی. ✅ببخشی، در جاييكه ميتوانی انتقام بگيری ✅رنج ديگران، رنج تو باشد. ✅در دم و بازدم هايت، خدا حضور داشته باشد ✅به جای اينكه همه مردم دنيا را تغيير دهی، خودت را تغيير بدهی. ✅برای موفقيت ديگران دعا كنی. ✅خانه ات محلی برای آرامش باشد. اینها معجزه است معجزه است انسان بودن
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_شصت_و_شش آقای حسینی در نماز جماعت شهادت زینب را اعلام کرد و گفت :زینب دختر
مادرم درست قبل از تشیع زینب سراغ چمدانهایش رفت از یک چمدان قدیمی کفن کربلایش را درآورد کفنی که ۳۵ سال پیش که من ۹ ساله بودم از بین الحرمین خریده و همه دعاها را روی آن نوشته بود. او کفن را آورد و گفت کبرا این کفن قسمت زینبه، زینب که عاشق حضرت زینبه باید تو پارچه‌ای پیچیده بشه که بوی کربلا رو میده. ۱۶۰ شهید از شهدای فتح المبین را به اصفهان آوردند. زینب هم به آنها اضافه شد. تمام مسیر خانه تا تکه شهدای اصفهان را شعار دادم و خواندم اصلا گریه نمیکردم فقط می‌خواندم. شهیدان زنده اند الله اکبر به خون آغشته اند الله اکبر نگویید مرده اند الله اکبر زینب زنده است الله اکبر نگویید مرده است الله اکبر مرگ بر منافق، خط سرخ شهادت خط آل محمد، روح منی خمینی بت شکنی خمینی. می‌خواستم صدایم را همه بشنوند مخصوصاً منافقین باید آنها می شنیدند که زینب تنها نیست و مادرش و سه خواهر دیگرش مثل زینب هستند. ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر میدانستید که افکارتان چقدر قدرتمند هستند و در خلق رویدادهای زندگیتان چه نقشی دارند حتی برای یک لحظه ی دیگر هم منفی فکر نمیکردید!!
💕چند تا ضرب المثل با معنی ▪️در خانه مور،شبنمی طوفانست! معنی : بلای کوچک برای فقیر بزرگ است ▪️فقیر ، در جهنم نشسته است ! معنی : هر چه از دست تهی دست برود می گوید : به جهنم. ▪️درخت هر چه پر بارتر باشد شاخه هایش پایین تر می آید ! معنی : یک انسان واقعی هر چه از نظر مقام و معنا بالاتر برود متواضع تر میشود . ▪️سر بزرگ، بلای بزرگ داره معنی : مانند هرکه بامش بیش برفش بیشتر ▪️گرگِ دهن آلوده ی یوسف ندریده معنی : کسی که کاری نکرده و مردم او را فاعل آن کار می شناسند و بد نامش می کنند ▪️کور خود و بینای مردم معنی : عیب خود را نمی بیند ولی عیب دیگران را می بیند https://eitaa.com/goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔹 تمرکز ذهنی  در لحظه زندگی کنید: حفظ تمرکز ذهنی هنگامی که در مورد گذشته فکر می کنید و به اصطلاح روانشناسان نشخوار فکری دارید، نگران آینده هستید یا به دلایلی در لحظه و اکنون نیستید، سخت است که تمرکز ذهنی خود را حفظ کنید. احتمالاً شنیده اید که مردم درباره اهمیت "حضور در لحظه" صحبت می کنند که این مربوط به کنار گذاشتن عامل حواس پرتی است که ممکن است از نظر جسمی (تلفن همراه شما) باشد یا روانی (اضطراب شما) و کاملاً ذهنی، شمارا تحت تاثیر قرار دهد. در لحظه بودن، برای بازگرداندن تمرکز ذهنی شما نیز ضروری است. سعی کنید در لحظه بمانید و تمام توجهتان را معطوف به زمان حال کنید، ممکن است مدتی طول بکشد تا این مهارت را بیاموزید اما بدانید که یادگیری این مهارت برای داشتن زندگی بهتر ضروری است. ❇️🔹❇️🔹❇️🔹 شما نمی توانید گذشته را تغییر دهید و آینده هنوز اتفاق نیفتاده است، اما آنچه امروز انجام می دهید می تواند به شما کمک کند تا از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کرده و راهی برای آینده موفق تر برای خود هموار کنید 💠🔹💠🔹💠🔹 https://eitaa.com/goranketabzedegi