eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
78 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يَحْلُمُ عَنِّي حَتَّى كَأَنِّي لاَ ذَنْبَ لِي هی نعمت داد و هی تباهی کردم تنها به سویش گناه راهی کردم با من چندان کند شکیبایی او انگار نه انگار گناهی کردم ✍️ قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
🤔آیا سیزده فروردین روز نحس است. ☺️👇باهم ببینیم: 🌐💠⚜⚜💠🌐 🕋إِنَّآ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ (قمر/19) 🍁🍁ما بر آنان در روزی شوم كه شومی‌اش استمرار داشت، تندبادی سخت و بسیار سرد [به عنوان عذاب‌] فرستادیم، ✅⇦کلمه ی: ، ظاهرا دوبار در قرآن آمده ست، ولی در بین مردم زیاد استعمال میشود، ✅⇦بعضی معتقدند که روز سیزده فروردین نحس ست، بطور کلی، هر چیزی در عالم یا برکت دارد یا ندارد، اگر برکت داشته باشد، مبارک ست، و اگر برکت نداشته باشد ،نحس ست و نامبارک ... ✅⇦برکت معنایش: عامل رشد و نمو ست، و خودِ رشد و نمو، بشر از هر فرصتی یا از هر چیزی که برای رشد، رشد در جهت بندگی و کسب رضای خداوند استفاده کند، آن برکت ست، و هر غفلتی، یا کاری، و‌چیزی که باعث شود، در اغلب و اکثر موارد: چون رشد را متوقف میکند و یا عامل پس رفت هست، نحس می باشد، ✅⇦اگر میخواهیم هیچ‌کار و حرکت بی برکت و نحسی نداشته باشیم، اولین و راحت ترین و باید ترین عمل این ست که: ، را یاد بگیریم، بفهمیم، درک کنیم، و: کنیم، و با نور آن زندگی کنیم ،تا با برکت باشیم و از خطر نحسی ها بدور ... والا باد نحس میوزد ، 🙏🙏خدایا: با فرج‌و ظهور امام زمان علیه السلام، خودت، ولی ت، کتاب و دینت، را به ما بشناسان، و با این شناخت ما را از جمیع برکات بهرمند بفرما قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚 عضویت👇 👇 @goranketabzedegi
👌 سیزده بدر واقعی ما این است که از خودمان بیرون بیاییم، از خانه‌های تنگ و تاریک افکار خرافی خودمان به صحرای دانش و بینش خارج شویم. 📝 یادداشت‌های استاد مطهری، ج‏6، ص131 روز طبیعت گرامی باد🌹🌹
🔴 آیه روز : آیه 111 سوره مبارکه توبه «معامله با خدا» ♻️ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به بهاى‌ اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است؛ همان كسانى كه در راه خدا مى‌جنگند، دشمنان را مى‌كُشند و كشته مى‌شوند. اين‌ به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست. و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معامله‌اى كه با او كرده‌ايد شادمان باشيد، و اين همان كاميابى بزرگ است. دنيا، بازار است و مردم در آن معامله‌گر. فروشنده، مردم‌اند و خريدار خداوند. متاعِ معامله، مال و جان است و بهاى معامله بهشت. اگر به خدا بفروشند، سراسر سود و اگر به ديگرى بفروشند، يكسره خسارت است. پس با داشتن خريدارى همچون خدا، چرا به سراغ ديگران برويم؟ قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
✅چرا عبادتش می‌کنیم؟ ✍️روزی جوانی از عارفی پرسید: خداوند که به عبادت ما نیازی ندارد، پس چرا عبادتش می‌کنیم؟ عارف گفت: ‌ای جوان! فکر کن در اتوبوسی به سمتِ شهری حرکت می‌کنی و همسفری داری که از کلام تو حس می‌کند نیازمند هستی، هنگامی که تو در خواب هستی مبلغی پول در جیب تو قرار می‌دهد و تو نمی‌فهمی. او زودتر از تو پیاده می‌شود و می‌رود؛ و تو زمان پیاده‌شدن متوجه می‌شوی که او پول را گذاشته و رفته است. آیا به دنبال او نمی‌گردی که نشانی از او داشته باشی تا از او تشکر کنی؟! هر چند اگر او نیازی به تشکر تو داشت همان اول کار از تو می‌خواست تشکر کنی تا بعد مبلغ را به تو بدهد. پس چرا دنبال خدایی که این همه نعمت به ما بخشیده است نمی‌گردیم تا بدانیم او کیست، و چه باید کنیم تا بتوانیم شکر نعمت‌هایش را هر چند که ممکن نیست؛ به جای آورده باشیم؟! قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘🍃☘🍃☘ چنانچه هنگام تمرین و تکرار محفوظات قرآنى خود، قسمتى را به یاد نیاوردید، فوراً به قرآن مراجعه نکنید❌ بلکه د ر ابتدا خوب فکر نمایید و ذهن و حافظه خویش را به کار اندازید. و در صورتى که آن قسمتِ فراموش شده را به یاد نیاوردید، 📖 آن گاه به قرآن مراجعه کنید. اگر این نکته را به خوبى رعایت نمایید، قسمت‏هاى فراموش شده دیگر، کمتر فراموشتان مى‏شوند و بیشتر در ذهن حافظه تان باقى مى‏مانند؛ زیرا دستگاه ذهن و سیستم حافظه انسان، آن چه را با تلاش و کاوش درونىِ خود به یاد مى‏آورد، بیشتر به یاد مى‏سپارد و دیرتر از یاد مى‏برد✔️ قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
✅ قانون ۱۵دقیقه ✍ تکرار کارهای کوچک بخشی از شخصیت انسان را می‌سازد. ☝️اگر روزی ۱۵ دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد. ☝️اگر روزی ۱۵ دقیقه از کارهای بی اهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیت نصیبتان خواهد شد. ☝️اگر روزی ۱۵ دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید از هفته ای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است. ☝️اگر روزی ۱۵ دقیقه را به پیاده روی سریع اختصاص دهید از هفته ای یک بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجه ی بهتری خواهید گرفت. ☝️اگر روزی ۱۵ دقیقه مطالعه کنید و سلولهای خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفت های عظیم یادگیری دست خواهید یافت. ☝️اگر روزی ۱۵ دقیقه قرآن بخوانید در پایان هر ماه پیشرفت و یادگیری در قرآن را احساس می کنید. 🔹زیبایی روش یا قانون ۱۵ دقیقه در این است که آنقدر کوتاهست که هیچ وقت به بهانه ی این که وقت ندارید آن را به تاخیر نمی اندازید. 🌸امام علی علیه السلام فرمودند :قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أرْجى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ. كار كمى كه (با نشاط) آن را ادامه دهى اميدبخش تر از كار زيادو خسته كننده است.🌸 قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
زن فقیری با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خداوند کمک کرد مرد بی ‌ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می‌ داد ، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد آدرس اورا به دست آورد و به اش گفت مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد و تاکید کرد که وقتی آن زن از تو سوال کرد چه کسی این غذا را فرستاده ، بگو کار شیطان است وقتی منشی به زن رسید و هدایا را داد ، زن خیلی خوشحال شدو شکرگزار مشغول بردن خوراکی ‌ها به داخل خانه کوچکش شد منشی از او پرسید نمی‌ خواهی بدانی چه کسی این ‌ها را فرستاده؟ زن جواب داد نه ، مهم نیست . وقتی خدا امر کند ، حتی هم فرمان می‌ برد قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
قرآنی 📖خدا به حضرت موسی و هارون میگه: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا» 📜 طه،44 ✍🏻سراغ فرعون برید و با مهربانی باهاش صحبت کنید. 🧐دقت میکنی فرعون که مستکبر محضه، طاغوت محضه، خدا میگه مهربون برخورد بشه باهاش ⚠️اونوقت چرا ما برای تذکر تند میشیم... قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
♥️⃟📚بدون تـــو هـــرگـــز♥️⃟📚 #قسمت_بیست_و_هفتم چند لحظه مکث کردم تا ذهنم کمی آروم تر بشه...
♥️⃟📚بـدون تــو هــرگــز♥️⃟📚 دنبالم، توی راهروی بیمارستان، راه افتاد ... می خواستم گریه کنم ... چشم هام مملو از التماس بود ... تو رو خدا دیگه نیا... که صدام کرد... –دکتر حسینی ... دکتر حسینی ... پیشنهاد شما برای آشنایی بیشتر چیه؟... ایستادم و چند لحظه مکث کردم... –من چطور آدمی هستم؟... جا خورد... –شما شخصیت من رو چطور معرفی می کنید؟ ... با تمام خصوصیات مثبت و منفی... معلوم بود متوجه منظورم شده... –پس علاقه تون چی؟... –مثال اینکه رنگ مورد علاقه ام چیه؟ یا چه غذایی رو دوست دارم؟ و ... واقعا به نظرتون اینها خیلی مهمه؟ ... مثال اگر دو نفر از رنگ ها یا غذای متفاوتی خوششون بیاد نمی تونن با هم زندگی کنن؟ ... چند لحظه مکث کردم ... طبیعتا اگر اخلاقی نباشه و خودخواهی غلبه کنه ... ممکنه نتونن... در کنار اخلاق ... بقیه اش هم به شخصیت و روحیه است ... اینکه موقع ناراحتی یا خوشحالی یا تحت فشار ... آدم ها چه کار می کنن یا چه واکنشی دارن... اما این بحث ها و حرف ها تمومی نداشت ... بدون توجه به واکنش دیگران ... مدام میومد سراغم و حرف می زد... با اون فشار و حجم کار ... این فشار و حرف های جدید واقعا سخت بود ... دیگه حتی یه لحظه آرامش ... یا زمانی برای نفس کشیدن، نداشتم... دفعه آخر که اومد ... با ناراحتی بهش گفتم... –دکتر دایسون ... میشه دیگه در مورد این مسائل صحبت نکنیم؟ ... و حرف ها صرفا کاری باشه؟... خنده اش محو شد ... چند لحظه بهم نگاه کرد... –یعنی ... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟... . . خنده اش محو شد... –یعنی ... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟... چند لحظه مکث کردم ... گفتن چنین حرف هایی برام سخت بود ... اما حالا... –صادقانه ... من اصلا به شما فکر نمی کنم ... نه به شما... که به هیچ شخص دیگه ای هم فکر نمی کنم ... نه فکر می کنم، نه...بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم ... دوباره لبخند زد... –شخص دیگه که خیلی خوبه ... اما نمی تونید واقعا به من فکر کنید؟... خسته و کلافه ... تمام وجودم پر از التماس شده بود... –نه نمی تونم دکتر دایسون ... نه وقتش رو دارم، نه ... چند لحظه مکث کردم ... بدتر از همه ... شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید... –ولی اصلا به شما نمیاد با فکر و حرف دیگران در مورد خودتون ... توجه کنید ... یهو زد زیر خنده ... اینقدر شناخت از شما کافیه؟ ... حالل می تونید بهم فکر کنید؟... –انسان یه موجود اجتماعیه دکتر ... من تا جایی حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که می کنم درسته ... حتی اگر شما از من یه شناخت نسبی داشته باشید ... من ندارم ... بیمارستان تمام فضای زندگی من رو پر کرده ... وقتی برای فکر کردن به شما و خوصیات شما ندارم ... حتی اگر هم داشته باشم ... من یه مسلمانم ... و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید ... از نظر شما، خدا ... قیامت و روح ... وجود نداره... در لاکر رو بستم... –خواهش می کنم تمومش کنید... و از اتاق رفتم بیرون... ادامه دارد....
🔷️🔷️🔷️ 🔷️🔷️ 🔷️ یکی از راه های تسلط بر محفوظات ، تصور معنا و مفهوم آیات و انطباق صدا و لحنِ متناسب، بر آیات محسوب میشه... جالبه بدونید ، اجراء این کار در مسابقات (در قسمت لحن) نمره ویژه ای داره... قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
┅┄「تنھامیان‌داعش. . .!♥️⃟🍓」┅┄ #Part_16 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه
┅┄「تنھامیان‌داعش. . .!♥️⃟🍓」┅┄ ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست داعشی‌ها همه تن و بدن‌مان می‌لرزید. اما غیرت عمو اجازه تسلیم شدن نمی‌داد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رخت‌خواب‌ها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!» چهارچوب فلزی پنجره‌های خانه مدام از موج انفجار می‌لرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم. آخرین نفر زن‌عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکش‌های انفجار بهتون نمی‌خوره!» اما من می‌دانستم این کمد آخرین سنگر عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش‌های قلب عاشقش را در قفسه سینه‌ام احساس کردم. من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر می‌شد؟ عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما دفاع کند. دلواپسی زن‌عمو هم از دریای دلشوره عمو آب می‌خورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای توسل بخونیم!» در فشار وحشت و حملات بی‌امان داعشی‌ها، کلمات دعا یادمان نمی‌آمد و با هرآنچه به خاطرمان می‌رسید از اهل بیت (علیهم‌السلام) تمنا می‌کردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه می‌لرزد. صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفس‌مان را در سینه حبس کرد. نمی‌فهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره‌های اتاق رفت. حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه‌اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا می‌کرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگنده‌ها شمال شهر رو بمبارون می‌کنن!» داعش که هواپیما نداشت و نمی‌دانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمرلی آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتش‌بازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم. تحمل اینهمه ترس و وحشت، جان‌مان را گرفته و باز از همه سخت‌تر گریه‌های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش می‌کرد و من می‌دیدم برادرزاده‌ام چطور دست و پا می‌زند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمی‌دانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان می‌داد و مظلومانه گریه می‌کرد و خدا به اشک عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد. مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت‌زده نگاهش می‌کرد و من با زبان روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. ما مثل پروانه دور عباس می‌چرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل شمع می‌سوخت. یوسف را به سینه‌اش چسباند و می‌دید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلی‌کوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟» عباس همانطور که یوسف را می‌بویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمی‌دونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح مقاومت کردیم، دیگه تانک‌هاشون پیدا بود که نزدیک شهر می‌شدن.» از تصور حمله‌ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانک‌ها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه‌ها میگفتن ایرانی‌ها بودن، بعضی‌هام می‌گفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچه‌ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برق‌ها تموم نشده می‌تونیم گوشی‌هامون رو شارژ کنیم!» اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لب‌های خشکم به خنده باز شد. به همت جوانان شهر، در همه خانه‌ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباط‌مان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بی‌پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!» از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد. نمی‌دانست از اینکه صدایم را می‌شنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بی‌خبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»... ‌‌···------------------···•♥️•···------------------··· به قلم: فاطمه ولی نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسافَةِ... در غفلت اگرچه رفت عمرم از دست تا رحمت تو هنوز هم راهی هست هر کوچ‌کننده‌ای که آید سوی تو هم مقصد و هم مسافتش نزدیک است ✍️ قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 اجرای قطعه دلنشین حب الحسین توسط حامد شاکرنژاد در برنامه محفل "•┈┈••✾••┈┈• قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
✨﷽✨ ✍شهید آیت الله دکتر بهشتی: «یک عده برای این‌که روزه به آنان فشار نیاورد، اولا به جبران زمانی که غذا نمی‌خورند، چایی نمی‌نوشند و سیگار نمی‌کشند، در فاصله افطار تا سحر آن‌قدر می‌خورند، می‌آشامند و سیگار می‌کشند که نالان می‌شوند؛ دستگاه هاضمه‌شان هم ناراحت است. از طرفی شب‌ها نمی‌خوابند تا بتوانند روز را بخوابند و روزه فشار نیاورد؛ یعنی بعد از طلوع فجر می‌خوابند تا غروب! برای نماز ظهر و عصر از خواب بیدار می‌شوند و نماز ظهر و عصر را چنان می‌خوانند که السلام علیکم نماز عصر با افطار مقارن باشد. روزه‌ای که انسان از افطار تا سحر بخورد، صبح هم بخوابد تا غروب، هیچ ثمری برای انسان ندارد. حقیقت روزه‌داری در عین اینکه فرمانبرداری و اطاعت از امر خداست، باید برای مسلمانان تمرین روحیه‌ی پایداری و استواری در مسیر ایمان باشد. آنانی که حقیقت روزه را درک می‌کنند، نه تنها با روزه‌داری نیروی کارشان کم نمی‌شود، بلکه بیشتر هم می‌شود.» قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
🌾 خط اول هر صفحه جزئی از صفحه قبل هست . برای اینکه بعدها در انتقال یک صفحه به صفحه بعد مشکلی نداشته باشید حواستان باشد که در حفظ جدید خط اول صفحه بعد جزئی از صفحه قبل هست و حتما حفظ نمایید . و اگر شد خط آخر صفحه قبل + خط اول صفحه بعد در حفظ جدید حفظ شود . قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ ضرب المثل های ایرانی در آیات 🌸 از مكافت عمل غافل مشو 🌸 گندم از گندم برويد جو ز جو فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ (٧)زلزال وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (٨)زلزال هر كس به اندازه ي ذره اي كار خير انجام دهد پاداشش را مي بيند و هر كس هم كه كار شر و بدي انجام دهد نتيجه ي آن را خواهد ديد . ⚖ قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
مطالب زیبا با آیات لاٰ يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ تَوّٰابٌ رَحِيمٌ (١٢)حجرات ‌غیبت ممنوع "کارل یونگ" معتقد بود ما نمیتوانیم صفتی را که در خود نداریم در دیگری تشخیص دهیم ! به عنوان نمونه اگر شما فردی را خودخواه میدانید ، مطمئن باشید شما هم میتوانید به همان اندازه خودخواهی نشان دهید ! چرا که ما نمی توانیم چیزی را درک کنیم بدون اینکه خود ، آن نباشیم... " مولانا " در کتاب فیه ما فیه آورده است : اگر در برادر خود عیب می بینی ، آن عیب در توست که در او می بینی . عالَم همچون آیینه است که نقش خود را در آن می بینی آن عیب را از خود جدا کن زیرا آنچه از او می رنجی ، از خود می رنجی !! قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
🔴مجذوب گناه؛ کور می‌شود ✍ انسانی که جذب شهوات و گناهان بشود مثل بچه‌ای که برای رسیدن به ظرف شیرینی حرکت می‌کند و از هوس رسیدن به آن شیرینی حواسش به پارچ آب، لیوان، ظرف چینی و ... نیست؛ می‌زند می‌شکند و به خودش آسیب می‌زند. انسانی که مجذوب گناه شد، این‌جوری است. نگاه نمی‌کند که بر سر راهش چه هست. قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
‌ 🔖 این داستان: هشدار بعدی⏰ 📖 برگرفته از آیه ۳۴ سوره عبس 💌 | قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا