قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
🔸#سرگذشت_ارواح_در_برزخ 📌قسمت ششم #اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱 ادامه دارد
قسمت هفتم 👇👇👇👇
پس از کمی راهپیمایی، پرنده بزرگی را دیدم که نزدیک زمین پرواز میکرد. نیک گفت: میخواهی یک صحنه عجیب را تماشا کنی؟ گفتم: البته. گفت: پس خوب به رفتار این پرنده بنگر.
پرنده نزدیک تخته سنگی نشست و از دهانش قسمتی از بدن شخصی را بیرون ریخت؛ سپس پرواز کرد و رفت و در اندک زمانی و برای مرتبهای دیگر بازگشت و قسمت دیگری از بدن آن شخص را بر زمین ریخت. پس از چهار مرتبه شکل مردی پدید آمد که بسیار ناراحت و رنجور به نظر میرسید.
خواستم از نیک علت را جویا شوم که با اشاره از من خواست ساکت باشم و جریان را دنبال کنم.
پرنده این بار قسمتی از بدن آن مرد را بلعید و پرواز کرد و پس از بازگشت، قسمت دیگری از او را بلعید؛ تا چهار بار که دیگر اثری از آن مرد باقی نماند.
رو به نیک کردم و گفتم: خوب، حالا بگو معنی این کار چه بود و آن شخص که بود؟ نیک گفت: او شقیترین فرد در میان انسانهاست. او ابن ملجم مرادی است، و تا قیامت نیز در این عذاب باقی خواهد بود. (بر اساس داستانی از کتاب معاد شهید دستغیب)
گفتم آن پرنده او را از کجا آورد و به کجا برد؟ گفت محل اصلی او وادی عذاب است. با تعجب پرسیدم: وادی عذاب کجاست؟ گفت: قسمتی از گذرگاه برهوت است که کافران، منافقان و ظالمان در آن عذاب میبینند که امیدوارم گذرمان به آن مسیر نیفتد. من هم در حالی که ترس در وجودم رخنه کرده بود، چنین آرزویی کردم.
او شقیترین فرد در میان انسانهاست. او ابن ملجم مرادی است، و تا قیامت نیز در این عذاب باقی خواهد بود
هدیهای از دنیا
پس از پیمودن مسیری بسیار طولانی، دوباره به دره خطرناک و لغزندهای رسیدیم. از ترس اینکه مبادا این بار گناه از کمینگاهش بیرون آید و مرا پرت کند، بدنم به لرزه افتاد. ایستادم و به مشکلات بسیاری که بر سر راهم ظاهر میشد، فکر کردم. نیک برگشت و گفت: چرا ایستادی؟ حرکت کن. گفتم: میترسم. گفت: چارهای نیست باید رفت.
نگرانی به سمت پایین حرکت کردم، اما هنوز چند قدمی از لب دره پایین نرفته بودیم که یک موجود بالدار نورانی از آن سوی دره ظاهر شد و در یک چشم برهم زدن، خود را به نیک رساند و پس از اینکه جویای حال من شد، نامه را به او داد و پس از خداحافظی با همان سرعت بازگشت. نیک پس از خواندن نامه، آنرا در پرونده اعمالم نهاد و لبخند زنان به طرفم آمد و گفت: مژدهای دارم. شگفت زده پرسیدم: چه شده؟
گفت خویشاوندان و دوستانت، برایت هدیهای فرستادهاند، که هم اکنون توسط این فرشته الهی برایت آورده شده است و به همان اندازه از غم و اندوه تو کاسته خواهد شد. گفتم چطور؟
نیک در حالیکه به سمت آن دره وحشتناک اشاره میکرد، گفت: به خاطر این هدیه که عبارت است از خواندن قرآن و گرفتن مجالسی که در آن ذکر مصیبت حسین ابن علی (ع) خوانده شده و اشکهایی که بر ماتم آن عزیز ریختهاند، از این دره عبور نخواهیم کرد. از شنیدن این خبر شادمان شدم و برای همهشان طلب مغفرت کردم.
آن اندک راه رفته را بازگشتیم و در مسیر آسانتر قدم نهادیم.
درههای ارتداد
پس از مدتی به عبور گاه باریکی رسیدیم که دو طرف آن را پرتگاههای هولناکی احاطه کرده بودند. نیک که گویا منتظر سوال من بود، رو به من کرد و گفت: این پرتگاههای وحشت آور، درههای ارتداد هستند که برای رسیدن به کف آن به حساب دنیا، سالها راه است. در کف آن هم، کورههایی از آتش قرار دارد که نمایی از آتش جهنم است و انسانهایی که درون آن جای گرفتهاند تا قیامت، در عذاب الهی گرفتار خواهند ماند
چنان وحشتی به من روی آورد که ناخواسته بر جای نشستم. نیک مرا بلند کرد و گفت: تو نگاهت به من باشد و اصلاً به پایین دره نگاه نکن. بدین سان جرأت کردم که قدم در این راه پر خطر گذارم.
نیک در حالیکه به سمت آن دره وحشتناک اشاره میکرد، گفت: به خاطر این هدیه که عبارت است از خواندن قرآن و گرفتن مجالسی که در آن ذکر مصیبت حسین ابن علی (ع) خوانده شده و اشکهایی که بر ماتم آن عزیز ریختهاند، از این دره عبور نخواهیم کرد
در این میان فریادی دره را فرا گرفت. با وحشت صورتم را برگرداندم. شخصی را دیدم که در حال سقوط به ته دره بود. در میان جیغ و فریادهایش که دلم را به لرزه درآورده بود، فریاد شادی گناهش را میشنیدم.
نیک که مانند من نظاره گر این صحنه بود، گفت: بیچاره تا اینجا را به سلامت گذراند، اما تا بر پا شدن قیامت، در ته دره خواهد ماند
با تعجب پرسیدم: چرا؟ گفت: او پس از سالها دین داری، مرتد شده بود. (ارتداد در اسلام به معنی برگشتن از دین اسلام به دین دیگری میباشد)
از آن پس در راه رفتن بیشتر دقت میکردم و از ترس سقوط، پای خود را بر جای پای نیک مینهادم. هر چند گه گاه پایم میلغزید، اما سرانجام به سلامت، آن راه صعب و دشوار را پشت سر گذاشتیم و قدم به مسیری تنگ و پر پیچ و خمی نهادیم که اطراف آن را تپههای کوتاه و بلندی پوشانده بود. عبور از این راه نیز نگرانیهایی را به دنبال داشت
🔅#پندانه
✍️ کار برای زندگی، نه زندگی برای کار!
🔹سالها پیش حاکمی به یکی از فرماندهانش گفت:
مقدار سرزمینهایی را که با اسبش طی کند به او خواهد بخشید.
🔸همان طور که انتظار میرفت، اسبسوار بهسرعت برای طیکردن هرچه بیشتر سرزمینها سوار بر اسب شد.
🔹او با سرعت شروع کرد به تاختن و با شلاقزدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن میتاخت و میتاخت.
🔸حتی وقتی گرسنه و خسته بود، متوقف نمیشد، چون میخواست تا جایی که امکان داشت سرزمینهای بیشتری را طی کند.
🔹وقتی مناطق قابلتوجهی را طی کرده بود و به نقطهای رسید که از شدت خستگی و گرسنگی و فشارهای ناشی از سفر طولانیمدت داشت میمرد، از خودش پرسید:
چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدار زمین را بپیمایم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفنکردنم نیاز دارم.
💢این داستان شبیه سفر زندگی خودمان است. برای به دست آوردن ثروت سخت تلاش میکنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف شود، غفلت میکنیم تا با زیباییها و سرگرمیهای اطرافمان که دوست داریم، مشغول باشیم.
💢وقتی به گذشته نگاه میکنیم متوجه میشویم که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم، اما نمیتوان آب رفته را به جوی بازگرداند.
💢زندگی فقط پول درآوردن نیست. زندگی فقط کار نیست بلکه کار برای امرارمعاش است تا بتوان از زیباییها و لذتهای زندگی بهرهمند شد و استفاده کرد.
نکات تربیتی:
۱-انسان در تلاوت سوره ی حمد با «بِسْمِ اللّٰهِ» از غیر خدا قطع امید میکند.
۲-با «رَبِّ الْعٰالَمِینَ» و «مٰالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» احساس میکند که مربوب و مملوک است و خودخواهی و غرور را کنار میگذارد.
۳-با کلمه«عالمین»میان خود و تمام هستی ارتباط برقرار میکند.
۴-با «الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ» خود را در سایه لطف او میداند.
۵-با «مٰالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» غفلتش از آینده زدوده میشود.
۶-با گفتن «إِیّٰاکَ نَعْبُدُ» ریا و شهرت طلبی را زایل میکند.
۷-با «إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ» از ابرقدرتها نمی هراسد.
۸-از «أَنْعَمْتَ» میفهمد که نعمتها به دست اوست.
۹-با «اهْدِنَا» رهسپاری در راه حقّ و طریق مستقیم را درخواست میکند.
۱۰-در «صِرٰاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» همبستگی خود را با پیروان حقّ اعلام میکند.
۱۱-با «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و «لاَ الضّٰالِّینَ» بیزاری و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز میدارد.
🔰
هدایت شده از قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
اسامی برگزیدگان طرح همراه نور
بمناسبت #14 آبان ماه پنجمین سالگرد تاسیس کانال قرآن کتاب زندگی
جناب آقای علی اکبر اقسام از خوزستان⭐️
جناب آقای پویا پوراسماعیل از خوزستان⭐️
سرکار خانم شقایق دهقانی از مرکزی⭐️
جهت دریافت هدیه فرهنگی ب آیدی ما مراجعه فرمایید🌹
داستان های قرآنی.pdf
82.7K
#قصــــہ هاے_قرآنــے
✍شـــــــنبه ها با مطالعهٔ قصه هاے قرآنــے، اطلاعات قرآنــیتون بیشـــــتر ڪنید
📗داســـــــتان امــــــروز مـــا در مـــــــــــورد فــرعـــــــون مـــی باشد .
🙇براي مـطالعه این داســــتان به
پــی دی اف الصاق شده مراجعه کنـید
مسابقه هفتگی داریم با طرح سوال از داستان مورد نظر✋🌹
سوالات یکشنبه ها در کانال بارگزاری میشه ب مدت ۴۸ ساعت وقت دارید برای پاسخ سوالات
#نکات_آموزشی_حفظ_قرآن_کریم
#توصیه_های_مهم_آموزشی
💎 خودتان را محک بزنید 💎
💚 قرآن آموز عزیز 💚
✍️حتما در طول روز خودتان رو مورد سوال و آزمون قرار دهید.
👈روزانه بیست سوال از خود بپرسید
یا از دیگران بخواهید از شما بپرسند و
از نرم افزارهای قرآنی در این زمینه میتوانید استفاده کنید.
⚪️ در اینصورت ذهن شمافعال شده وبه مرور زمان برتوانایی شما در یافتن آیات مختلف افزایش می یابد.
•┈┈••✾••┈┈•