eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
78 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
ای انسان، اگر بتوانی دم فرو ببندی و سكوت پيشه كنی می توانی از عالم هستی چيزهايی را بشنوی كه گنجايش بيان آنها در زبان و در كتاب ها و در گفتار وجود ندارد و اگر بتوانی سكوت اختيار كنيی، روح تو به نجوا درخواهد آمد و صدای عالم روح را خواهيی شنيد دم مزن تا بشنوي از دم زنان آنچه نآمد در زبان و در بيان دم مزن تا بشنوي زان آفتاب آنچه نامد در كتاب و در خطاب دم مزن تا دم زند بهر تو روح...
📆 امروز روز مهمی است 🔶 و اللهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِیَّةٍ وَ لَا بِحَرَکَةٍ غَذَائِیَّةٍ بَل بِقُوَّةٍ مَلَکِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ بارِئِهَا مُضِیَّة.. 🔺 ۲۴ رجب، سالروز فتح خیبر بدست حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام •┈┈••✾••┈┈•
🔴صدای درونی بچه‌ها 🔹بچه که بودم وقتی کار اشتباهی می‌کردم مادرم می‌گفت: اشکال نداره. حالا چیکار کنیم تا درست بشه؟ 🔸اما مادر دوستم بهش می‌گفت: خاک بر سرت. یه کار درست نمی‌تونی انجام بدی! 🔹امروز هر دو بزرگسال و بالغ شدیم. 🔸وقتی اتفاق بدی میفته اولین فکری که به ذهنم میاد اینه: خب حالا چیکار کنم؟ 🔹سعی می‌کنم با کمترین تنش مشکل رو حل کنم. 🔸اما دوستم در مواجه‌شدن با اتفاقات بد عصبانی می‌شه و می‌گه: خاک بر سر من که نمی‌تونم یه کار درست انجام بدم. چرا من این‌قدر بدبختم! 💢حرف‌های امروز ما و احساسی که به بچه‌هامون می‌دیم تبدیل به صدای درونی اون‌ها می‌شه. 🔺مراقب باشیم چه پیامی برای همه عمر به بچه‌هامون هدیه می‌دیم. https://eitaa.com/goranketabzedegi
حکیم یعنی چی یعنی اینکه ی آدمی که درس و دانشگاه ندیده به فهمی رسیده که حتی پروفسور علوم الهی هم بهش نرسیده ببین این حرف لقمان حکیم رو حکیم به پسرش گفت 🚫اگه تونستی نخوابی ✅پس بدون میتونی نمیری 🚫و اگه تونستی بیدار نشی ✅پس بدون میتونی روز محشرهم حاضر نشی نه خواب و نه بیدار شدن دست تو نیست پس مرگ و محشرهم دست تو نیست اگه معتبر ترین دانشگاه های دنیا بهترین اساتیدشون رو بسیج کنن نمیتونن چنین فهم و حکمتی به کسی بدن. انسان خودش دانشگاه خودشه اگه اهل تفکر باشه https://eitaa.com/goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_بیست_وچهارم خانم مائده مشغول صحبت بود که صدای آقایی از پشت در بل
اعترافات یک زن از جهاد نکاح رفتیم داخل اتاق کناری یک کتابخونه بزرگ با کلی کتاب داخلش بیشتر فضا رو پر کرده بود یه گوشه نشستیم و آماده ادامه مصاحبه شدیم خانم مائده گفت: ببخشیدمن فقط وسایل پذیرایی رو آماده میکنم زود بر می گردم خودشون بقیه کارها رو میکنن و سریع رفت بیرون... فرزانه گفت: اووف چه خبره اینجا... چقدر اینا ارتباطاتشون قویه ... پسره رو دیدی همین آقا رسول چطوری برنامه هامون رو بهم ریخت، بچه پرو تفتیش هم می‌کنه ! گفتم :ولش کن خیلی جدی نگیر امروز مصاحبه تموم میشه و پروژه بسته! ذهنت رو درگیر نکن بعد بلند شدم یه نگاهی به کتابها انداختم برام جالب بود این همه کتاب! واقعا داعشی ها اینقدر اهل مطالعه ان؟! عنوانهای کتابها رو که می‌خوندم از حیرت داشتم شاخ در میاوردم گفتم فرزانه نگاه چه کتابهایی می خونن ؟! فرزانه گفت: بله دیگه دشمن همینه! اول شناسایی می کنه بعد که فهمید کیه شروع می‌کنه نقطه های حساس رو هدف قرار دادن... فکر کردی همون اول بار میان میگن بیا برو جهاد نکاح تا بری بهشت ! خوب معلومه هیچ فردی چنین چیزی رو قبول نمی کنه! اول نگاه میکنن ببینن نقطه های حساس دین کجاست؟ بعد هم رو همون نقاط کار میکنن، حالا برای اینکه بدونن چه چیزی بیشتر روی خانم ها تاثیر داره؟ خوب طبیعیه این مدل کتابها رو بخونن... اتفاقی یکی از کتابها رو برداشتم و بازش کردم صفحه ی اولش با خودکار قرمزی نوشته شده بود: تقدیم به همسر عزیزم که واقعا یک مجاهد فی سبیل الله است.. گفتم: فرزانه چقدر خودشون رو هم تحویل میگیرن... داشتم کتاب را ورق میزدم که خانم مائده اومدن داخل ... کمی هول شدم کتاب را گذاشتم سر جاش گفتم: ببخشید بدون اجازه دست زدم کتابخونه ایی به این بزرگی آدم رو وسوسه می‌کنه! بعد هم آروم آمدم نشستم. خانم مائده لبخندی زد و گفت: اشکال نداره برای اینکه بیشتر ضایع نشم سریع رفتیم سراغ ادامه مصاحبه گفتم: خوب داشتید می گفتید با صبر کردن روزهای سختی رو می گذروندید... سری تکون داد و گفت: بله روزهای سختی بود و هر چی جلوتر می رفت سختتر هم می شد. بعد از دو سال بچه ی اولمون که به دنیا اومد شرایط خیلی عوض شد دیگه حتی از همون صبر و گذشتی هم که داشتم خبری نبود... شب بیداری ها و دردسرهای بچه داری که من هیچی بلد نبودم و کارهای خونه و رسیدگی به شوهر.... باعث شد که همون مقدار صبر و گذشتم جای خودش رو به خشم و عصبانیت و غر غر کردن بده... خودم رو یه ورشکسته می دیدم که روزهای عمرم بر فنا می‌رفت دیگه از دعا و نافله خبری نبود که هیچ! کلی کارهای وقت گیر هم اضافه شده بود. حس اینکه به هدفهای دوران مجردیم مثل جهاد مثل رسیدن به قرب خدا و... نرسیدم داشت توان جسمی ام رو تحت تاثیر قرار میداد افسردگی شدیدی گرفتم و شروع کردم به جر وبحث با شوهرم اینکه اونی من فکر میکردم تو نبودی من دنبال هدفهای مقدس بودم من دنبال رسیدن به خدا بودم دنبال بهشت! نه این جهنمی که برام درست کردی همش خونه همش کار.... شوهرم که کم کم داشت زاویه های پنهان وجود من براش آشکار می شد و بعد از دوسال تازه آرمانها و هدف های من رو فهمیده بود پیش خودش تصمیمی گرفت که من ازش خبر نداشتم ولی زندگیم رو تحت تاثیر زیادی قرار داد... بعد از این ماجراها و حالتهای روحی من یه بار اومد بهم گفت: دوست داری جهاد کنی؟ دوست داری برای خدا کار کنی؟ دوست داری به بهشت برسی؟ من هم مشتاق گفتم: معلومه! اینها اهدافم هستن ... آرزوهایی که برای رسیدن بهشون دست و پا میزنم... گفت: ببین مائده راجع به این موضوع با چند تا از دوستام صحبت کردم یه راهی پیشنهاد دادن ولی قبلش باید یه سری کتاب بخونی تا آمادگیش رو پیدا کنی...
🌸باور نمیکنم خدا به کسی بگوید: " نه...! " 🌸خدا فقط سه پاسخ دارد: ☘١- چشم.... ☘٢- یه کم صبر کن.... ☘٣- پیشنهاد بهتری برایت دارم.... 🌸همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو... 👈شاید خداست که در آغوشش می فشاردت برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن! 💗صبر اوج احترام به حکمت خداست ...🙌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» 🔸️ اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى كرده‌ايد واگر بدى كنيد (باز هم) به خود بد كرده‌ايد. 📖 سوره اسراء آیه ۷
🌻🌋🌻 ✅حجت الاسلام استاد قرائتی: 🔆 شما سوار یه اتوبوسی میشی، میشینی کنار یکی، بو سیگارش اذیتت میکنه! میری اونور تر کنار یکی دیگه میشینی ،دهنش بو سیر میده! 💠میری اونورتر میشینی میبینی یکی بچش خرابکاری کرده! 🔹درسته تحمل این وضع سخته... اما شما نمیتونی از اتوبوس بری بیرون چون اصل اتوبوس سالمه! 🔰چون راننده اتوبوس سالمه! شما برای رسیدن به مقصد نیاز به اتوبوس سالم و راننده سالم داری. درسته؟ 🌸جمهوری اسلامی و رهبری این نظام مصداق اتوبوس سالم و راننده سالم هست. 🔹 اگه این اتوبوس رو ترک کنید اتوبوسهای دیگه شما رو به مقصد نمیرسونن. اتوبوس آمریکارو ببینید. اتوبوس اروپارو ببینید. ⛔️ هم اصل اتوبوسش ناسالمه هم رانندش مسته! حالا اینجا بعضی مسؤلین خطایی میکنن! این دلیل بر ناسالم بودن اصل نظام و راهبرد اون نیست. 🔴پس نباید از اتوبوسی که چون مسافرانش خلاف دارن ولی اصلش سالمه و رانندش سالمه بیرون اومد... چون اتوبوس و راننده ی سالم دیگه ای وجود نداره. ✅ پس باید بود و خلاف هر مسافری رو هشدار داد و جلوگیری کرد... ✅ باید خلاف هر مسئولی رو هشدار داد و جلو گیری کرد... 🌼ولی از اصل نظام و رهبری نباید روی گردان بشیم.
✅چگونه می‌توانیم مدت‌ها در یک خانه کثیف زندگی کنیم؟ ✍️مناجات کردن بدون استغفار مانند تمیز کردن خانه و وسایل بدون آب و مواد شوینده است. استغفار مانند استحمام موجب تمیزی روح آلوده ما می‌شود. چگونه می‌توانیم مدت‌ها بدون استغفار سپری کنیم و سنگینی روحمان را تحمل کنیم و یا در یک خانه کثیف زندگی کنیم؟ طبع زندگی ما را به تمیزکاری وادار می‌کند. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه شعر بنی آدم و معلم بی توجه !! ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ. ﻣﻌﻠم گفت: «ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ.» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ: بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «یادم نمی آید.» ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «یعنی چی؟ این ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍنستی ﺣﻔﻆ کنی؟!» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «ﺁخه مشکل ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻣﺎﺩﺭﻡ مریض ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ کار می کند ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ باید کارهای ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ برادرهایم ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ببخشید.» ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «ببخشید! همین؟! مشکل ﺩﺍﺭی که ﺩﺍﺭی، باید ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می کردی. مشکلات ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ نمیشه!» ﺩﺭ این ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ کز ﻣﺤﻨﺖ دیگران بی غمی نشاید که ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ آدمی!
🔸 86 سوره در مکه و 29 سوره در مدینه نازل شده که جمع اینا که میشه 115 تا سوره 🕋آره خب چون سوره ی حمد هم در مکه نازل شده و هم در مدینه
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_بیست_وپنجم رفتیم داخل اتاق کناری یک کتابخونه بزرگ با کلی کتاب د
اعترافات یک زن از جهاد نکاح شروع کرد برام کتاب گرفتن...اوایل هفته ایی یک کتاب برام می آورد من با وجود بچه و کارهای زیاد به خاطر رسیدن به آرزوهام تمام سعی ام رو می کردم کتابها رو بخونم ولی خیلی وقت کم می آوردم. بعد از یه مدت متوجه شد من نمی رسم کتابها رو بخونم در نتیجه با نصفه و نیمه خوندن هیچ تغییری در روحیات من بوجود نیومده بود! برنامه های کاریش را با اینکه سنگین بود و بیشترمواقع خونه نبود طوری تنظیم کرد تا مواقعی خونه هست شرایط رو برای من فراهم کنه تا کتابها رو تموم کنم. معتقد بود با خوندن این کتابها اتفاقات مهمی برای من و زندگیمون رخ میده و درست حدس زده بود... گفتم: محتوای کتابها بیشتر چی بود که باعث تغییر شما شد؟ خانم مائده گفت: بیشتر کتابهایی که محتواشون راجع به تفکر و نوع فکر کردن بود را برام می آورد و کم کم روی من خیلی اثر گذاشت فرزانه متعجب گفت:تفکر ! فکر کردن! خانم مائده با یه لبخند خاصی به فرزانه گفت:بله دقیقا همون دولیتر بنزینی که ماشین من نداشت! فرزانه هم کم نیاورد و گفت: بله البته ماشین با بنزین هم که باشه مهمه در چه جهتی حرکت کنه! خانم مائده گفت: به همین خاطر جهت حرکتم رو بعد از خوندن کتابها تغییر دادم و تصمیم گرفتم با شوهرم برم سوریه برای جهاد یک جهاد سخت ولی شیرین.... دیگه مصاحبه داشت به جاهایی می رسید که حالم بهم می خورد با خودم گفتم: جهاد سخت ولی شیرین!!! خدا به انسان قدرت تفکر داده ولی این جماعت نشون دادن هر کسی می تونه هر چیزی که خدا داده را به جای استفاده درست، نابودش کنه و به ته دره پرت بشه! در همین حین فرزانه پرسید میشه راجع به تفکری که اینقدر باعث تغییر شما شد بیشتر توضیح بدید چطوری حاضر شدید این جهاد به قول خودتون سخت ولی شیرین رو انجام بدید؟ برای من اصلا قابل پذیرش نیست این حرفتون! خانم مائده گفت:اگر شوهر من هم همینجوری و بدون مقدمه و مطالعه اون همه کتاب، بهم چنین پیشنهادی میداد منم شاید مثل شما قبول نمی کردم! ولی زیرکی که اون به خرج داد این بود که اول با دادن کتابها و فراهم کردن شرایط خوندنشون غیر مستقیم و بدون دخالت شخصی خودش، به فکر من جهت داد و کار اصلی رو کرد بعد من با خط فکری که تازه جوانه زده و بوجود اومده بود به عمل و رفتارم جهت دادم ... چیزی که من از محتوای کتابها یاد گرفتم این بود که وقتی فکر پشت هر عملی بیاد جهت پیدا می کنه و وقتی عملی را در جهت درستش انجام دادیم ما را به هدفمون می رسونه... یکدفعه صدای رسول از پشت در بلند شد آبجی یه لحظه میشه بیاید؟ تا خانم مائده رفت ببینه آقا رسول چکارش داره من رو به فرزانه گفتم این چی داره میگه جهت درست چی؟! فرزانه با دست کوبید به پیشونیش و گفت: یه خورده جلوتر بریم منم فک کنم با این سبک فکری بهش بپیوندم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَالَّذِينَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ (ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﺼﺎﺭ) ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻣﺎ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﺎ ﭘﻴﺸﻰ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ، ﻭ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﻳﻤﺎﻥ ﺣﺴﺪ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﺍﻯ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺪﻩ! ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ، ﺗﻮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻴﻤﻰ (حشر/10) 🔹شخصی میگفت: اگر شبها جیبهای لباسها رو خالی کنین، لباسها زیباتر میمونن و بیشتر عمرمیکنن. 🌷 خالی کردن ذهن هم همینه! در طول روز مجموعه‌ای از آزردگی،خشم پشیمانی،اضطراب، ناراحتی و... رو جمع می‌کنیم. انباشته شدن اینها، ذهن را سنگین و روح را کدر میکند. 🌺 اگر به دنبال ذهن، روح و دنیایی زیباتر هستیم باید خودمان را از سنگینیِ حسد و خشم و کینه رها کنیم.😊
🔸دانستنیهای جذاب قرآنی 🔸 1⃣ علم بهتر است یا ثروت: وقتی خدا طالوت رو فرمانده مردم خودش کرد همه گفتن بابا این کیه دیگه ما که از اون پولدارتریم اون اصلا پول نداره خدا میگه: خودم بهتر میدونم کی شایسته تره من به طالوت علم بیشتری دادم....(بقره،۲۴۷) 2⃣ اولین مترجم قرآن: اولین مترجم قرآن به فارسی سلمان فارسی خودمونه، مردم ایران (شیراز ) از سلمان فارسی خواستن تا قرآن رو براشون فارسی بنویسه سلمان هم با اجازه ی پیغمبر سوره ی حمد رو ترجمه کرد معروفه که بسم الله رو به نام یزدان بخشاینده....ترجمه کرده 3⃣ خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو: قرآن اصلا این ضرب المثل را قبولش نداره، آیه ۱۱۶ انعام میگه: اگه همرنگ جماعت بشی از راه خدا دورت میکنن بیشتر مردم راه درست رو نمیرن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای این که بتوانید تلاوتی روان و بی غلط داشته باشید فقط به «تثبیت» کردن نیاز ندارید.
باید به فکر «تعمیق» محفوظات هم باشید.

🔰دست از استمرار و نظم در مرور برندارید، حتی در قویترین بخش های محفوظاتتان❗️

قطره های آب وقتی روی سنگ اثری ماندگار و عمیق به جا میگذارند که مستمر و بدون وقفه روی آن می چکند❗️

✍ خاطرات حافظان پر است از روزهایی که در آزمون یا پرسشی، آیاتی را که فکر میکردند مسلط هستند، پر اشکال تلاوت کرده اند. 
و این یعنی به قدر کافی به تعمیق محفوظاتشان نپرداخته اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ| اَحمَد یا حَبیبی 🌀همخوانی موزیکال به مناسبت عید سعید مبعث ⭕️اشعار عربی در مدح پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله 🔸جدیدترین اثر: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 🎧ضبط صدا و تدوين نماهنگ: 🎙استدیو تسنیم اصفهان
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_بیست_وششم شروع کرد برام کتاب گرفتن...اوایل هفته ایی یک کتاب برام
اعترافات یک زن از جهاد نکاح گفتم فرزانه حرفهایی که داره میزنه تمام معادلات و اطلاعات ما را داره بهم میریزه! من واقعا گیج شدم هنوز حرفم تموم نشده بود خانوم مائده اومد داخل عذر خواهی کرد و نشست. بدون معطلی گفتم: لطفاً میشه این جمله تفکر پشت هر عمل را باز کنید! دقیقا منظورتون چه جور تفکر و چه جور عملیه؟ سری تکون داد و گفت: ببینید من قبل از ازدواجم هم اهل دعا و مناجات بودم هم اهل صبر و گذشت ولی چون هیچ تفکری پشتش نبود بعد از ازدواجم و گذشت زمان همراه با شرایط سخت دیگه نه خبری از دعا و مناجات بود نه خبری از صبر و گذشت و مهربونی! چون احساس میکردم هدفم نابود شده ولی وقتی کتابها را می خوندم متوجه شدم صبری که همراه با تفکر باشه در مقابل یه بار اذیت دو بار اذیت سه بار اذیت و هر چند بار... دچار خشم نمیشه دنبال راه کار برای حل مسئله می‌ره نه اینکه خودش رو ورشکسته حساب کنه! خوب یادمه بعد از دوسال که دیگه کم کم با همسرم راجع به این مسائل صحبت می کردم یه بار بهم گفت: مائده جان فکر می‌کنی بدن انسان برای زنده موندن به چی نیاز داره؟ منم نگاه نامفهومی بهش کردم گفتم: معلومه آب و غذا! گفت: برای اینکه انرژی بیشتری داشته باشه نشاط پیدا کنه چه تقویت کننده هایی خوبن؟ گفتم: چه سوالهایی می پرسی! خوب مثل میوه و نوشیدنی ها ی مفید خشکبار و از این جور چیزها.. دستم را گرفت تو دستش و گفت :حالا نفسم اگه به جای آب و غذا مدام بهش از این مدل تقویت کننده ها بدیم چی میشه؟! دستم تو دستش بود و گرمی دستاش حالم را خوب کرده بود گفتم: خوب مریض میشه دیگه! چشم هاش خیره شد به چشمهام لبخندی زد و گفت: قربون چشمای خوشگل و معصومت برم، حالا روح ما برای ادامه حیات هم به آب و غذا به سبک خودش که میشه انجام واجبات و تر ک محرمات نیاز داره، تقویت کننده هاش هم برای انرژی بیشتر و نشاطش مستحباته که خوب هر کدومش جای خودش لازمه، ولی اگه قرار باشه به جای اصل وظیفه فقط مستحبات بهش بدیم خوب طبیعیه مریض میشه، خسته میشه... من که تازه متوجه شدم چی داره میگه گفتم: قبول ولی چرا وظیفه ی من باید یه کاری باشه که نه ادامه‌ی حیات روحمه! نه تقویت کننده اش! من بدم میاد چون روحم را داره متلاشی می‌کنه! دور از اهداف منه و من را به اون چیزی می‌خوام نمیرسونه؟ دستم را محکم فشار داد و سرش رو انداخت پایین.... نمی دونم شاید اون لحظه به خودش فکر کرد شاید هم به من! به دوسال نقش بازی کردن از انجام کاری که دوست نداشتم! بعد از چند لحظه سرش رو آورد بالا گفت: خانومم دوست نداشتن شما به خاطر نحوه ی فکر کردن به کاری که انجام میدادی هست، حالا بیا این بار یه جور دیگه به این قضیه نگاه کنیم ... بعد خانم مائده نگاهی به ما کرد و گفت: البته تا جایی که حیا اجازه بده سعی می کنم بگم چون شاید کسی قبل از خوندن این مصاحبه مثل من دچار مشکلات اوایل ازدواج باشه و با شنیدن این حرفها متوجه اشتباهش بشه من سری تکون دادم و گفتم: بفرمایید ادامه داد همسرم گفت: مائده جان حتما می دونی خدا برای چه کارهایی گفته قبلش وضو بگیرید بعضی هاش مثل نماز، واجبه و بعضی هاش هم مثل مسجد رفتن مستحب درسته؟ سرم رو به نشونه ی تایید تکون دادم گفت: عزیزدل من حتما باز هم می دونی این کارها مقدس هستن که خدا چنین توصیه ای کرده که با طهارت بریم سراغشون؟ گفتم: بله گفت: حالا شما می دونستی تاکید شده قبل از روابط زناشویی توصیه کردن وضو بگیرید! من چشمهام رو گرد کردم و گفتم جدی میگی! لبخندی زد و گفت: صبرکن هنوز مونده... درست کلمه به کلمه را یادمه دستی کشید روی سرم و گفت: عشق من شما که اهل دعا و مناجات بودی حتما می دونی چه چیزهایی باقیات و صالحاته! چیزی نگفتم و صبر کردم ادامه بده گفت: مثل حفر چاه آب، کاشت درخت و ... یکیشون فرزند صالح درسته! خوب حالا شما برا هر کدوم از قبلی ها که تلاش میکنی فکر میکردی عمل صالح داری ولی به فعلی که ابتداش را با وضو توصیه کردن و بعد هم به اذن خدا فرزند صالح را در بر میگیره و در انتهاش هم بخشش کلی از گناهانه که برای بخشیده شدن هر یه دونه گناهمون چقدر باید اشک بریزیم و‌توبه کنیم ولی خدا در همین یک فعل از ابتدا تا انتهاش رو برای شما ثواب می‌نویسه باقیات و صالحات عنایت می کنه و گناهان رو می بخشه تا حالا اینجوری بهش نگاه کرده بودی؟! سرم رو انداختم پایین و به جهل روزگاری که سخت برام گذشت فکر کردم چه فرصت های که من زجر روحی می کشیدم و چه فکرها که راجع به همسرم نکردم در حالی که همش می تونست من را پله پله به خدا نزدیک کنه... فرزانه رو به خانم مائده گفت : شما گفتید اذیتتون میکرد زجر روحی تون میداد حتی از دعوا و کتک هم بدتر! ولی تو این حرفها تون که فقط عشق موج میزد قضیه چیه؟
✳️بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی، خمش می‌کنی. 👌هر چه خم شود خالی تر می‌شود. 👈اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی می‌شود. ❤️ آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از ، از ،از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران. ☀️ می‌گوید: 💔"هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت." 👌این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: 💌فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ 💚ﭘﺲ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻓﻊ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ]ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻱ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﺎﻥ ﺑﺎﺵ .(٩٨) سوره حجر
🔴یک ذهن آرام ...! ✍️کشاورزى ساعت گران بهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جستجو کرد، آن را نيافت. از چند کودک کمک خواست و گفت هرکس آنرا پيدا کند جايزه می‌گيرد. کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد. تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى بهمراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى؟ کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم. 📌حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است...
💚 حافظ قرآن عزیز 💚 هدیه به خودتان را فراموش نکنید ‌‌‌وقتی به هدفی می رسید که برای کسب آن کوشیده اید، بیش از اندیشیدن به هدف بعدی به خودتان پاداشی بدهید. بعضی از افراد پیش از محظوظ شدن از قله یی که به آن صعود کرده اند، به قلعه بعدی می اندیشند. در نتیجه هیچگاه به احساس رضایتی که جویای آنند دست نمی یابند. کامیابیهای خود را تصدیق کنید. زیرا با این کار، آنها را پایه و اساس کامیابیهای بعدی خود می سازید. خود را در گذشته و حال و آینده موفق بدانید. به زمانی در گذشته بیندیشید که خودتان را موفق می دانستید. آن اوضاع و شرایط و احساسها را به خاطر آورید. هر چه بیشتر کامیابیهای گذشته را بخاطر آورید، کامیابیهای افزونتری در آینده خواهید آفرید. 💚 قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚 عضویت↩️ @goranketabzedegi 💟 #بمابپیوندید
به بُهلول گفتند: فلانی هنگام تلاوت قرآن، چنان از خود بیخود می شود که غش می کند... بهلول گفت: او را بر سر دیوار بلندی بگذارید تا قرآن تلاوت کند، اگر غش کرد، در عمل خود صادق است! قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚 عضویت↩️ @goranketabzedegi 💟