#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
@hosenih
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند
گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو می آمد...حالا
سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازه شام
دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
@hosenih
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همهی روضه همان الشام است
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#زمزمه #محاوره
چرا دیر اومدی پیشم؟
دخترت رو دوست نداری؟
انتظارشو نداشتم
که بری و جام بذاری
چرا اینقدر پریشونی؟
الهی دورت بگردم
کاشکی دستام کمی جون داشت
موهاتو شونه می کردم
@hosenih
از همون وقتی که رفتی
دل دخترت کبابه
چرا تا رسیدی بابا
بوی نون گرفت خرابه؟
من غذا نخواسته بودم
بس که از زندگی سیرم
بغلم نکردی؟…باشه
من تو رو بغل می گیرم
نمیگی که دخترت رو
چرا با خودت نبردی؟
لااقل بگو بابایی
منو دست کی سپردی؟
چادرم تو صحرا گم شد
اما روسریم نیفتاد
گوشوارم رو پس می گیرم
عمه قولشو بهم داد
روسریم یخورده سوخته
غم نخور عیبی نداره
عموم از سفر که برگشت
یدونه نوشو میاره
چی میشه بازم بخندی؟
دلم از غصه رها شه
دندونم شکسته، اما
شیریه…غمت نباشه
شب خرابه سرده، اما
هرجوری شده میخوابم
خاکی ام؟ عیبی نداره
نوه ی ابوترابم
اینا چیزی نیس بابایی
همشون میگذره میره
اما چند روزه کلافم
زبونم همش میگیره
دخترت شیرین زبون بود
بود ولی از این به بعد نیست
بخدا جواب اشکام
خنده های ابن سعد نیست
@hosenih
تا زمانی که تو شامم
حال و روز من همینه
یا پیشم بمون بابایی
یا که باز بریم مدینه
نه…دیگه طاقت ندارم
بعیده این گره وا شه
دخترت میخواد بمیره
دعا کن حاجت روا شه
شاعر: #سیدجعفر_حیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
نسیم موی تو را تا کمی تکان میداد
تمام قافله انگار داشت جان میداد
تمام قافله از دست شمر مینالید
شبی که ماهِ مرا دست آسمان میداد
چه خوب شد که رسیدی تو را بغل کردم
چقدر نیزه تو را دست این و آن میداد
خیال میکنم از بس گرسنهام، یا نه؟!...
به اشتباه سرت بوی قرص نان میداد؟
نشد که روضه بخوانم برای تو بابا
زمانه کاش به ما هم کمی زمان میداد
قرار بود شبی روضهی علی باشد
قرار بود، اگر حرمله امان میداد
چقدر سخت به ما میگذشت آن شب که
دوباره کعب نیاش را به ساربان میداد
ندیدهام که چه شد، عمه هم نگفت به من
پدر چرا لب تو بوی خیزران میداد؟
ورودی درِ ساعات، تازه فهمیدم
ز ترس، عمه چرا هی سری تکان میداد...
✍ #احمد_شاکری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد
سر و کارم به اهلِ آسمان خورد
خدا را شکر قلبم شد حسینی
خدا را شکر با نامش تکان خورد
خودم دیدم میانِ روضهاش: دل-
نشست و غصههایِ بیکران خورد
توانِ جنگِ با ابلیس را یافت
از این سفره هر آنکس آب و نان خورد
بمیرم باید از این غم که ارباب-
به جای آب، زخمِ بیکران خورد
گرسنه بود و جایِ لقمهای نان
زمین خورد و چه شمشیر از سنان(لع) خورد
کمانها از غمش قامت کمانند
به جسمش بسکه تیرِ بی امان خورد
تمام کهکشانها را تکان داد
به رویِ نیزه تا مویش تکان خورد
**
فدای دخترِ دردانهاش که
کتک در آشکارا و نهان خورد
چهل منزل میان خواب حتی
لگدهایِ بدی از ساربان خورد
امان از شام، آنجایی که سنگ از
زنِ رقاصه و دیگر زنان خورد
شبانه قتلگاهش شد خرابه
طَبَق وارد شد و لطمه به جان خورد
رقیه قبلِ رفتن بوسه برداشت
از آن لبها که چوب خیزران خورد!
✍ #مرضیه_عاطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تنها امید و دلخوشیِ روزِگارِ من
شد روضههای تو همه دار و ندارِ من
گریه برایِ تو همهی افتخارِ من
آرامش من و همه دار و ندارِ من
آئینه دارِ زینب کبری، رقیه جان!
ای وارث نجابت زهرا، رقیه جان!
خدمتگزارهای تو شاهانِ عالماند
بانو! کنیزهای تو حوا و مریماند
گریهکنان روضهی تو فخرِ آدمند
ریزهخورانِ سفرهی لطفت معظمند
حاتم گدای کویِ کرمخانهات شده
محتاجِ یک نگاهِ کریمانهات شده
تو با سه سال، محشر کبری به پا کنی
تو خاک را به یک نظرت کیمیا کنی
کِی میشود مرا به قنوتت دعا کنی؟
یا اینکه عاقبت تو مرا هم صدا کنی؟
چیزی دگر نخواهم از این زندگانیام
وقف تو و نگاهِ تو کل جوانیام
از سفرهی تو بوده که حاجت روا شدم
شکرِ خدا که با غمِ تو آشِنا شدم
با اشکِ بر تو بندهی خوبِ خدا شدم
هر اربعین که زائرِ کرب و بلا شدم-
در هر عمود، یادِ توأم ای گره گشا!
میگویم حیف شد نرسیدی به کربلا
اما چه گویم از غم دشنام و سلسله
از خارهای بین بیابان و آبله
از خندههای زجرِ حرامیّ و حرمله
جا ماندهای تو در دلِ صحرا، زِ قافله
وای از خرابه، کوچه و بازار و شامیان
از مردم یهودی و بزمِ حرامیان
✍ #علی_گلچین_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه شبهایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود
چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود
چنان تار است چشمانم، که باور کن نفهمیدم
سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود
همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم
حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود
چه شبها که گرسنه ماندم اما شکرِ حق کردم
رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود
اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک میزد
میان لشگر کوفه، به بی رحمی ملقب بود
نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی
چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود
نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی
فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود
به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم
خلاصه این بغل کردن، مرا پایانِ مطلب بود
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
به شانه بار فراقت نبرده بودم و بردم
مرا به عمه سپردی، تو را به خاک سپردم
شبی شبیه تو افتادم از بلندی مرکب
چه زجرها که ندیدم، چه زخمها که نخوردم
به روی خار دویدم که بی تو زود بمیرم
مرا ببخش پدر جان، اگر هنوز نمردم
برای آنکه بخوابم تو را به خواب ببینم
هزار و نهصد و پنجاه تا ستاره شمردم
برای دیدنت امشب لباس تازه خریدم-
در آن شلوغی بازار، تازیانه که خوردم
نشد به پای تو خیزم، مرا ببخش عزیزم
گُل تو بودهام اما شکسته ساقهی خُردم
تو بوریا کفنت شد، من این لباس سیاهم
به رسم عشق، کفن هم در این مزار نبردم
✍ #سیدمیلاد_حسنی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محاوره
از رو نی منو نگا کن بابایی
واسه دخترت دعا کن بابایی
دوباره بهم بگو "رقیه جان"
دوباره منو صدا کن بابایی
مثه اون روزایِ خوبِ مدینه
بیا دستامو حنا کن بابایی
از همون بالای نیزه هم شده
یه نگاه به این پاها کن بابایی
میدونی نمیتونم که راه برم
پس واسم فکر عصا کن بابایی
گلِسَر دیگه به کارم نمیاد
گرهی موهامو وا کن بابایی
واسه اینکه زجر دیگه سر نرسه
مثه من خدا خدا کن بابایی
دردمو به هیچکی جز تو نمیگم
دردمو خودت دوا کن بابایی
من میخوام فقط که باخودت باشم
زود منو حاجت روا کن بابایی
سرِ تو جاش توی آغوش منه
هجرت از تشت طلا کن بابایی
تو کفن نداشتی من میخوام چکار؟
یه حصیری دست و پا کن بابایی
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ناگفتهی بسیار از این غائله دارم
از درد یتیمی دل بی حوصله دارم
دیدند گل باغ توأم، نقشه کشیدند
بر ساقهی نیلوفریام سلسله دارم
دیشب سر سجادهی زینب، نفسم رفت
از مادر تو ارثیه در نافله دارم
جا ماندم و از بس که دویدم پی ناقه
قدر همهی قافله من آبله دارم
از نیمه شب گم شدنم تا دم آن طشت
صد خاطرهی تلخ از این قافله دارم
در شام فقط حرف اسیری و کنیزیست!
من با دو سه تا واژه پدر مسئله دارم
ما پردهنشینان حرم را چه به بازار!؟
از دست اباالفضل عمویم گله دارم
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e