eitaa logo
🇮🇷کانال گردان شهید ابراهیم هادی
555 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
18.6هزار ویدیو
62 فایل
https://eitaa.com/abasalehlabik. ارتباط با مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
مقنعه ( خاطره ای از شهید ) حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من می‌گفت« فاطمه ! این چیه که زن‌ها می‌پوشند ؟ » می‌گفتم « مقنعه را می‌گویی ؟ » می‌گفت : « نمی‌دانم اسمش چیه . فقط می‌دانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل می‌گیری و روسری و چادر سرت می‌کنی بهتر از روسری‌ست . دوست دارم یکی از همین‌ها بخری سرت کنی راحت‌تر باشی . » گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟ خندید گفت « هر دوش » از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ، تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده . 🌷 🌷 https://eitaa.com/gordanshidhadi
روزي داخل سنگر نشسته بوديم و با بچه ها كه تقريباً 30 نفر بودند، مشغول صحبت و گفتگو بوديم. در همان لحظات يكي از بچه ها با صداي بلند گفت:‌« مار! مار!» تمام بچه ها از سنگر بيرون آمدند و همين طور دنبال آن راه افتادند و با سنگ به مار مي زدند. حدود 50 متر از سنگر دور شده بوديم كه با صداي انفجار خمپاره 120، همگي روي زمين دراز كشيديم. در كمال تعجب؛ سنگر منهدم شده بود. خداوند اراده كرده بود كه به وسيله اين مار جان 30 نفر از بچه ها نجات يابد. به راستي هر آنچه خدا خواهد،‌همان خواهد شد . https://eitaa.com/gordanshidhadi