🚩 مولا جان!
اول محرم از شما کسب اجازه کردیم برای عزاداری بر جد غریبتان... چهل روز با شما همناله شدیم و بیقرار... چهل روز پابه پای شما در عزای جد غریبتان نوحه کردیم و به سینه زدیم...
🚩اربعین دارد میگذرد اما دلهای ما بیقرار آمدنتان ... با چشمانی اشکبار از روضههای جدتات، برای آمدنتان دعا کردیم و نیت تمامی اعمالمان به جهت ظهور شما بود ای مهربانترین❤️
⏪ اما عهد میبندیم که شما را تنها نگذاریم و از هر فرصتی برای تبلیغ و معرفی شما بهره ببریم و برای آمدنتان دعا کنیم.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
4_6048854604781717547.mp3
9.19M
🔳 #شور احساسی #اربعین
🌴با قلب بشکسته با پیکری بی جان
🌴آمده پابوست این خواهر نالان
🎙 #حسین_سیب_سرخی
👌بسیار دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین جانم اگه زنده بودم
و یهروزی اومدم کربلا
وسط بین الحرمین میشینم
و برات تعریف میکنم
که این روزا چقدر سخت گذشت😭
🏴 اربعین، روز دعا بهرِ ظهور مهدی است...
الهی بحق الحسین عجل لولیک الفرج
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🔴 زائران کربلا!
گوارایتان باد لبخند و دعای امام زمان !
▪️امام صادق علیهالسلام:
🔸️اگر زائر امام حسین علیهالسلام میدانست چقدر پیامبر و امیرالمومنین و حضرت زهرا و ائمه و شهدای اهلبیت علیهمالسلام را خوشحال کرده، و از دعاهای آنها چه چیزها نصیبش شده و چه ثوابی در دنیا و آخرت دارد و چه موهبتهایی در پیشگاه خدا برایش ذخیره شده، دوست داشت تا آخر عمر خانهاش کربلا بود!
📚 کامل الزیارات، باب۹۸، حدیث ۱۷
#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احساسات آمیخته با اشک موکبی که خدمتش در مسیر #اربعین به پایان رسیده..!
👤 آنتی صهیون: اینان رستگاران و پیروزان این دنیا هستند، کاش ما هم به این درجه از بصیرت و محبت اهل بیت علیهم السلام دست پیدا میکردیم!
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سر دادن شعار لبیک یا خامنهای توسط زائران مقابل موکب فرقه شیرازی در کربلای معلی
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
مداحی آنلاین - زیارت اربعین - سید مهدی میرداماد.mp3
3.92M
⏯ #زیارت_اربعین
🌷قرائت زیارت اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
#امام_حسین
🎤با نوای حاج سید مهدی میرداماد
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🥀
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
ابراهیم جان.!
فراموش نمی کنم...
شب اربعین
سال ۱۳۶۱
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
34.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹داستان نوجوانی که شهدا را میدید!!!
♦️عجیبترین بدرقه اربعینی
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
قدردانی از مهماننوازی دولت و ملت عراق در اربعین
امیرعبداللهیان در تماس با وزیر خارجه عراق:
🔹از مساعدت، حسن استقبال و مهمان نوازی دولت و ملت عراق در برگزاری شکوهمند رویداد عظیم اربعین تشکر و قدردانی میکنیم.
🔹مدیریت شایسته دولت و مهماننوازی مردم عراق در برگزاری تجمع میلیونی زائرین از کشورهای مختلف نشانهای از اقتدار و ثبات در کشور دوست عراق است.
🔸وزرای خارجه ایران و عراق مناسبات فیمابین در حوزههای مختلف را مورد گفتگو قرار دادند و بر تداوم همکاریها و استمرار رایزنی در زمینههای مختلف تاکید کردند.
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
📸تصویری از عزاداری اربعین حسینی(ع) در حضور رهبر انقلاب
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
📸 پرچم کشور آلمان مزین به عکس رهبر انقلاب در پیاده روی اربعین!
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 احترام زیبای نظامی خلبان بالگرد عراقی در آسمان کربلا به امام حسین و حضرت عباس ....
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گوشوارهای که هزینه سفر اربعین شد به صاحبش برگردانده میشود!
⭕️ در پی انتشار فیلمی از دختری نوجوان که برای تامین هزینه سفر اربعین، گوشوارهاش را فروخته بود، برخی شهروندان ایرانی و عراقی در تماس با باشگاه خبرنگاران جوان خواستار دریافت اطلاعات شدند تا یک جفت گوشواره به او اهدا کنند.
🎥 سر دادن شعار لبیک یا خامنهای توسط زائران مقابل موکب فرقه شیرازی در کربلای معلی
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تکمیلی
خواهری که کلیپ فروش گوشواره هاش برای سفر اربعین وایرال شده بود ؛ چه مودبانه و چه عاشقانه پاسخ دادن ، گفتن که گوشواره ای که برای اربعین دادم رو پس نمیگیرم ، احسنت به این ادب انقلابی و امام حسینی تون 👏
🔴 داستان عجیب این دو تصویر رو میدونید؟
🔹 در سال 1991 صدام دستور کشتار شیعیان در عراق رو صادر کرد و از سلاحهای شیمیایی برای سرکوب مردم نجف و کربلا استفاده کرد.
🔹 آنزمان، زیارت کربلا در اربعین جرمی با مجازات شکنجه و اعدام بود. در سال 2021 اما، بیش از 16 میلیون نفر برای زیارت به کربلا رفته بودند!
🎥 سر دادن شعار لبیک یا خامنهای توسط زائران مقابل موکب فرقه شیرازی در کربلای معلی
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
🔴رهبر معظم انقلاب: نه فقط سازمان سپاه جذاب است، که آدمها و افرادش هم برای هر دل سالمی جذاب است.
🔹سردار بلند مرتبهاش مثل شهید سلیمانی یک جور، جوان فداکارش مثل شهید حججی یک جور، پاسدار بیپیرایه و دلاوری مثل ابراهیم هادی یک جور، اینها همه جذاب است. هر کدام از اینها یک الگویند، یک الگوی تمامنشدنی
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
46.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 راه اربعین از توست
لحظاتی از گرامیداشت یاد شهید سلیمانی توسط زائران و موکبهای مسیر پیادهروی اربعین
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
✍شهید مستجاب دعوه علی ماهانی ؛ چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
🔹بیست و هفت هشت نفر از بچّه ها دوره اش کرده بودند تا برایشان قرآن بخواند و تفسیر کند از کنارشان که رد شدم علی آقا گفت: تو نمی آیی کلاس قرآن؟
🔸گفتم: دارم می روم تیربار را بگذارم بالاتر؛ بر می گردم.
🔹برگشتنم نیم ساعت طول کشید وقتی رفتم طرف بچّه ها و علی آقا...
🔸دیدم یک هندوانه بزرگ را خورده اند و فقط یک کم از آن مانده که من آن را با دست تراشیدم و خوردم.
🔹گفتم: هندوانه از کجا آوردید؟
🔸گفت: نبودی چه خبر شد؟
🔹تو که رفتی کلاس قرآن علی آقا تموم شد پرسید بچّه ها چی دوست دارید؟
🔸هر کسی یک جوابی داد در جواب بچّه ها علی آقا گفت: نه! خدا باید برای کسی که توی این گرما قرآن یاد می گیرد یک هندوانه خنک بفرستد.
🔹آمدیم به حرف علی آقا بخندیم که آب این هندوانه را با خودش آورد طرف بچّه ها...
🔸پنج شش روز بعد که علی آقا را دیدم به شوخی گفتم: شما موقع کلاس قرآن به بچّه ها هندوانه می دهید؟
🔹گفت: اگر می خواهی باهم دوست باشیم تا من زنده ام این حرف را به کسی نزن...
🔸بعضی وقت ها چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
💢از کتاب پیراهن خاکی شهید علی ماهانی...
#شهید_علی_ماهانی
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
🔹️مادر #سیدرضا_نریمانی مداح اهلبیت علیهم السلام بر اثر حادثه رانندگی در مسیر بازگشت از سفر اربعین ، به دیار باقی شتافت.
🔹️براساس این گزارش در این حادثه برادر این مداح اصفهانی نیز دچار مصدومیت شده است
🎥 سر دادن شعار لبیک یا خامنهای توسط زائران مقابل موکب فرقه شیرازی در کربلای معلی
#اربعین🏴
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #خداحافظ_سالار
#سردارشهیدحاجحسینهمدانی 🕊
قسمت 2⃣0⃣1⃣
یک روز داخل حیاط مشغول شستن ظرفها بودیم. حسین با مادرم خداحافظی کرد؛ که یکباره دیدم مامان با پشت دست، به شیشه میکوبد و حسین را که در حال رفتن بود، صدا میزند. حسین برگشت و با تعجب گفت:
« آجی جان چرا بلند شدی برات خوب نیست! »
ما همه مانده بودیم که چه چیزی به پاهای رنجور مادر، توان راه رفتن داده است. رو کرد به حسین و گفت:
« حسین جان، این راه رو به خاطر من این قدر نیا، جاده خطرناکه مبادا خسته باشی و توی رانندگی خوابت ببره. »
مامان سفارش دیگری داشت که نخواست پیش ما بزند. به ما گفت برگردیم به حیاط. برگشتیم. از دور میدیدم که حسین سرش را پایین انداخته و مامان من را نشان میدهد. حالا آنقدر بزرگ شده بودم که میتوانستم حدس بزنم چه میگویند. حسین به سمت حیاط، سر چرخاند و یک آن نگاهمان به هم گره خورد و بلافاصله هردو سرمان را پایین انداختیم. دقایق بعد، حسین راهی تهران شد و مامانم از همان پشت پنجره با چشمهای خیس، بدرقهاش کرد.
عمه خجالت میکشید که بگوید برای خواستگاری آمدهام. با اینکه سالها وِرد زبانش، عروس خانم بود. اما به حرمت داییام، خیلی نجیبانه با مادرم برخورد میکرد. حرف که میزد سرش پایین بود. حسین را نیاورده بود و از طرف او یک حلقهی گران قیمت و قشنگ آورده بود. عمه جوری از حسین پیش مادرم حرف میزد که گویی مادرم او را نمیشناسد. میگفت:
« حسین مرد زندگیه، روزی سه شیفت کار میکنه، اهل حلال و حرومه، اهل بریز و بپاش هم نیست. »
مادرم سکوت کرده بود. سکوتی که به ذائقهی من، خیلی خوش نیامد. عمه، اوصاف حسین را با آب و تاب همچنان میشمرد و مادرم فقط گوش میکرد:
« از قدیم گفتن، حلالزاده به داییش میره. حسين مثل دامُلا، دست و دل بازه، مهربونه، خونواده دوسته. »
⬅️ ادامه دارد....
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #خداحافظ_سالار
#سردارشهیدحاجحسینهمدانی 🕊
قسمت 3⃣0⃣1⃣
مادر پس از ماهها، لبخندی شیرین زد. عمه که تبسم و خوشرویی را روی صورت مادرم دید، خودمانیتر شد و حرف آخر را زد:
« همهی حرفا که زدم یه طرف این حرف هم یه طرف که، حسین پروانه رو میخواد. »
سرانجام مادرم به حرف آمد وگفت:
« شاواجی، یه جور از حسین حرف میزنی انگار نه انگار خونه یکی بودیم و بچههامون با هم بزرگ شدن. من به داداشت گفتم که دو رکعت نماز حسین به دنیا میارزه. »
عمه صورت رنگ پریده مادرم را بوسید و با لحنی امیدوارانه پرسید:
« دامُلا هم که حرفی نداره، داره؟ »
مادرم گفت:
« من و داداشت، حسین رو از تخم دوتا چشمامون بیشتر دوست داریم ولی پروانه هنوز سن و سالی نداره ، درسم که میخونه. »
عمه میدانست که پیش کشیدن سن و سال و درس، حرف دل مادرم نیست و شاید فهمیده بود که به حرمت نظر آقام، نمیخواهد زودی جواب مثبت بدهد. با خوشحالی گفت:
« حالا این حلقه بمونه تو دست پروانه تا دامُلا از سرویس بیاد و ایشالله عقدش کنیم. »
بعد بلند شد. مرا هم بوسید و حلقه را توی دستم کرد و با مهربانی گفت:
« هر چی خدا بخواد همون میشه؛ و خدا تو رو برای حسین خواسته. »
من هم عمه را بوسیدم و رفتم سرمشق و درسم. آقام با عقد مخالف بود. میگفت:
« این نشانی که گوهر آورده برای ما، مثل قسم حضرت عباسه، پروانه تا وقتی که مامانش خوب بشه، صبر میکنه و بعد میره خونه حسین. »
حسین از انبار گمرک رفته بود و در تولید دارو کار می کرد. اما همیشه به خاطر مادرم یک پایش همدان بود.
همچنان نامزد مانده بودیم که برای اولین بار حرفهای شخصی با من زد. میخواست با من اتمام حجت کند.
⬅️ ادامه دارد....
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #خداحافظ_سالار
#سردارشهیدحاجحسینهمدانی 🕊
قسمت 4⃣0⃣1⃣
گفت:
« پروانه خانم، خوب فکر کن، هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و ما فقط یه حلقه آوردیم، شما توی خونه دایی، خیلی راحت زندگی کردی اما اگه با من زندگی کنی، خیلی سختی میکشی. »
حرفی نزدم و نپرسیدم چه سختی، سرم پایین بود. ادامه داد:
« من رابط همدان و تهران هستم، تو یه گروه انقلابی ضد شاه کار میکنم. هر آن ممکنه، گیر بیفتم، یا حتی اعدام بشم. »
چون و چرایی نداشتم. باز سکوت کردم و حسین سعی کرد به حرفم بیاورد. گفت:
« راهی که من انتخاب کردم توش راحتی و رفاه نیست این برای شما مهم نیست؟! »
یک کلمه بیشتر نگفتم:
« نه »
خودمانی شد و گفت:
« بیخودی نیست که دایی بهت میگه سالار. »
تصمیمم جدی بود. در سیمای نجیب و نورانی حسین، آیندهای بود که سعادت و خوشبختی من در آن موج میزد. ذرهای تردید نداشتم و مدت زیادی بود که منتظر این اتفاق بودم. چقدر دوست داشتم، آن لحظه تمام نشود.
چند ماه بعد عمه و حسین اسبابکشی کردند و به همدان آمدند. همه فکر میکردند که او برای سروسامان دادن زندگی من به همدان آمده است. مامان به آقام اصرار میکرد که:
« تا من زندهام، پروانه رو بفرست سر خونه و زندگیش، حسین هم از این دربه دری نجات پیدا کنه. »
بالاخره آقام قبول کرد و به عمه پیغام داد که:
« گوهرجان بيا دست عروست رو بگیر و ببر اما خیلی خودت و حسین را به زحمت ننداز. »
⬅️ ادامه دارد....
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #خداحافظ_سالار
#سردارشهیدحاجحسینهمدانی 🕊
قسمت 5⃣0⃣1⃣
قضیه برعکس شده بود. حسین سنگ تمام گذاشت. یک سرویس طلای عالی خرید، لباس عروسی را که همه کرایه میکردند، خرید. خانه مَشقنبر را هم توی کوچه خودمان در چاله قام دين، اجاره کرد و من در هجده سالگی، به خانه بخت رفتم. خانه مشقنبر ساده و یک طبقه بود. دو تا اتاق برای خانواده مشقنبر بود و دو تا اتاق هم برای ما. از این دو تا یکی را عمه مینشست و دیگری را حسین و من. یک آشپزخانه کوچک مشترک هم برای همه بود. خانه نه آب داشت و نه حمام. سرحوض با آب سرد، لباسها و ظرفها را میشستیم. سخت، اما شیرین بود. برای اولین وعده، برنج با مرغ درست کردم. یک گاز کوچک داشتیم که با کپسول، کار میکرد. خانه مامانم آشپزی نکرده بودم و نازپرورده بودم.
حسین که آمد، آن قدر شاد و سرحال شدم که یادم رفت مرغ روی گاز دارد میسوزد. بوی مرغ سوخته خانه را برداشت. سفره را انداختم اما مرغ به حدی سوخته بود که از قابلمه جدا نمیشد. برنج هم شفته و خمیر شده بود. خجالت کشیدم. حسین گفت:
« به به چه غذایی! »
و چنان اشتهایی برای خوردن نشان داد که من هم دستم به قاشق رفت، دیدم اصلا خوردنی نیست. گفتم:
« خجالت میکشم. که اولین دستپختم سوخت و خراب شد. »
خندید و در حالی که مرغهای سوخته را به دندان میکشید گفت:
« باور کن، تا به حال غذا به این خوشمزگی نخوردم. »
غذا را با میل تمام خورد و گفت:
« پروانه، من اینجا رو اجاره کردم. چون نزدیک خونه مامان توئه. باید بری بهش سر بزنی، بمونی، کمکش کنی. اصلا به فکر من نباش. ناراحت نمیشم، اگه بیام و ببینم، صبح تا شب پیش مادرت بودی و غذا درست نکردی، ناراحت نمیشم. فقط فکر مادرت باش. »
⬅️ ادامه دارد....
❇️نماز شب
👤#مرحوم_شهید_دستغیب (ره):
🔸وقت سحر، دعا مستجاب است. هرچند بعضی از شرایط اجابت هم نباشد. چون همه را راه می دهند. ساعتی هست که خدا دوست دارد او را یاد کنند.
#صبحتبخیرمولایمن
بحریستبحرِعشقکههیچشکنارهنیست
آنجاجزآنڪہجانبسپارند،چارهنیست..
هرگہکہدلبهعشقدهے،خوشدمےبُوَد
درکارِخیر،حاجتِهیچاستخارهنیست
"حافظشیرازے"
🏝تشنه
همه جا را پی آب ميدود
ما تشنهی شما نيستيم
نمیدويم
فقط نقش تشنهها را بازی میكنيم...
درد واقعی كمبود شماست
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا داعِيَ اللهِ وَرَبّانِيَ آياتِهِ...
✨سلام بر تو ای
مولایی که
دلهای گمکرده راه را
به سوی خدا میخوانی!
و راهیافتگان را
در مسیر خدایی شدن،
میپرورانی...🏝
#اللهمعجللولیکالفرج
#روزتونمهدوی