eitaa logo
🏴کانال گردان شهید ابراهیم هادی
526 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
14.2هزار ویدیو
31 فایل
https://eitaa.com/abasalehlabik. ارتباط با مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🕊 قسمت 0⃣2⃣ باتعجب رو کردم به حسین و پرسیدم: « روزه‌ای؟ پس چرا نمیگی؟ می‌دونی چقدر از اذان گذشته؟ زخم معده می‌گیری‌ها! » حسين خودش را زد به بی خیالی و گفت: « چه اهمیتی داره! حالا این غذا رو که ابوحاتم آورده، بیارید بخوریم تا از دهن نیفتاده! » بعدش هم لبخند معنی داری زد و ادامه داد: « اگه زود بیارید زخم معده هم نمی‌گیریم! » چیزی نگفتم، رفتم و از توی وسایل دوتا چفیه بزرگ عربی را آوردم تا به جای سفره از آنها استفاده کنیم. دخترها هم بدون معطلی دنبالم راه افتادند. درک‌شان می‌کردم، دوری چهارماهه شان از پدر باعث شده بود که مترصد فرصتی باشند تا کاری برای او بکنند و حالا که قضیه‌ی روزه بودن و افطار نکردنش را فهمیده بودند، انگار بهانه خوبی دستشان آمده بود. برای این‌که مجال ابراز احساسات را بهشان داده باشم، اشاره‌ای به ظرف مواد غذایی کردم و گفتم: « چندتا انار یزدی توی خوراکی هایی که از ایران آوردیم هست، برید اونا رو دون کنید. » خودم هم رفتم تا با آن دو چفیه عربی، دوتا سفره جدا پهن کنم که دیدم ابوحاتم دارد با حسین خداحافظی می‌کند. به حسین گفتم: « تعارفشون کن بمونن، زحمت غذا رو هم که خودشون کشیدن! » جواب داد: « گفتم بهش، قبول نمی‌کنه. میخواد بره پیش زن و بچه‌اش. » از شنیدن این پاسخ لحظه ای خوشحال شدم، خوشحالی ای که بلافاصله تبدیل شد به خجالتی عمیق. اولش با خودم فکر کردم بالاخره بعد از این همه جدایی، فرصتی پیش می آید تا باز هم همه دور یک سفره، کنار هم بنشینیم اما خوشحالی‌ام طولی نکشید. صدای بسته شدن در که آمد و ابوحاتم رفت، مثل این‌که تمام خاطرات امروز از جلوی چشمم گذشته باشد، دیدم که چقدر ابوحاتم به ما خدمت کرده بود، نگاهی به ظرف غذا انداختم، برای لحظه‌ای تلخی خجالت تمام وجودم را فرا گرفت. دور سفره که نشستیم انگار حسین هم غصه‌ای توی سینه‌اش داشت و علی رغم آنکه سعی می کرد تا خودش را خوشحال جلوه بدهد اما دستش به غذا نمی‌رفت. چند لقمه‌ای از سر بی‌میلی خورد و کنار کشید. برای اینکه کمکش کرده باشم و نگذارم بچه‌ها از غصه‌اش خبردار شوند، سر صحبت را با او باز کردم و پرسیدم: « چرا این قدر پیر شدی؟! » ⬅️ ادامه دارد.. 🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🕊 قسمت 1⃣2⃣ حسین آدم توداری بود اما توی همین چند ساعت به نظرم آمد که خیلی ساکت‌تر و رازآلودتر از گذشته شده است آنقدر که حتی به سوالی همین قدر ساده هم پاسخ درست و درمانی نداد. هیج انگار نمی‌خواست سفره دلش را باز کند. چشمان خسته و خواب زده‌اش را مالید و به شوخی گفت: « از دوری شما. » خودم را آماده کرده بودم تا از سؤالم گفت وگوی مفصلی با حسین بسازم اما پاسخ او تمام برنامه‌ریزی‌هایم را به هم زد، انتظار چنین جواب کوتاه و سرهم شده‌ای را نداشتم. دیگر دل ودماغ ادامه بحث برايم باقی نمانده بود، از طرفی هم اگر ادامه نمی‌دادم واقعا فضا خیلی سنگین می‌شد. اما هرچه سعی کردم حرفی بزنم، نتوانستم. توی دلم از حسین گلایه داشتم که چرا فکر بچه‌ها را نمی‌کند؟ چرا همه‌اش توی خودش است؟ توی همین فکرها بودم که سارا با کاسه‌ای انار وارد اتاق شد، کاسه را جلوی حسین گذاشت و گفت: « بفرمایید، چون خیلی انار دوست دارید، چندتایی مخصوص شما از ایران آوردیم. » بوی مفرحی به مشامم رسید، دقیق که شدم بوی گلاب بود، گلابی که دخترها روی انار ریخته بودند تا حال پدر را جا بیاورد، شکرخدا توی این اوضاع نابسامان و قاراشمیش هم حس دخترانگی‌شان را به خوبی حفظ کرده بودند و یادشان مانده بود که ظاهر کارهایی هم که می‌کنند باید شیک و دلربا باشد. این حرکاتشان که حکایت از ریزه‌کاری‌های زنانه بود، خیلی برایم مهم و نشاط‌برانگیز بود چون گاهی که آن سر نترس‌شان را می‌دیدم، نگران می‌شدم نکند روحیه پسرانه پیدا کرده باشند. حسین با لبخند کاسه انار را جلوی صورتش گرفت و چشمانش را بست، بوی گلاب را توی بینی‌اش کشید و سبكبال گفت: « بوی ایران می‌ده، بوی آرامش و امنیت. » ⬅️ ادامه دارد....
هر کس هر روز سوره یس بخواند و ثواب آن را به حضرت زهرا س' هدیه کند و همچنین دعای عهد و ثواب آن را به مادر امام زمان عج‌'هدیه کند، سوره واقعه هم خوانده و ثوابش را به أمیرالمؤمنین ؏' هدیه کند ؛چه بخواهد و چه نخواهد عاقبت بخیر می شود نخواهد هم به زور می شود..! -آیت‌الله‌بهجت.. |
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️لحظه اصابت تیر بر پیشانی راننده لودر  وهمچنین بر قلب  جوانی دیگر حین زدن خاکریز در جبهه خدا کنه مادر وخواهر و برادر این شهدا فیلم رو نبینند، واقعا قلب انسان درد می گیره. ❌مسوولین و نماینده ها بیشتر ببینند و متوجه صندلی که نشستن باشند. برای هر پست حساس در این نظام ۷۳ نفر از جوانان این مملکت شهید شدند .تا شما مسول و نماینده بشید. 📌حرف دیگری ندارم ✍️پ.ن اون روزها سر صندلی های لودر دعوا بود ،در فیلم دیدید که به دقیقه نکشید تا راننده جوان لودر تیر خورد و شهید شد جوان دیگری جای آن را پر کرد ، جگر شیر می خواست نفر دوم باشی و روی آن صندلی بنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢ثواب عجیب نماز شب که حتی پیامبر هم نمیدانست! 🎤استاد
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد او ماند که در کنار زینب باشد سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست تدبیر خدا بود که در تب باشد (ع)🥀 🏴
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝می‌زند آتش به قلبم ماجرای نیزه‌ها 🎙مداحی دلنشین حاج بمناسب شهادت امام زین العابدین علیه السلام 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴شهادت شاهد خونین کربلا ، کبوتر پرشکسته و رسالت به دوش حماسه‌ی عاشورا ، بر قلب داغدار شما و همه‌ی عاشقان و دلدادگان اهل بیت(ع) تسلیت باد ▪️کاروان در میانه‌ی صحرا ، سوار بر اشک و اضطراب و داغ ، لحظه‌های سرخ و پراندوه عاشورا را مرور می‌کند و پیش می‌رود ... ... و در درد تاول‌ها و هجوم گلوگیر بغض‌ها و پرده‌ی زلال اشک‌ها ، زیر لب مدام شما را می‌خواند... خدا به‌ حق دل‌های شکسته‌ی کودکان آل‌الله، شما را برساند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا خود صبح فقط خواب حرم می‌دیدم چہ شبی بود ، دلم را همہ جا می بردم دلـهره داشتـم از لحظـہ ی بیـدار شدن کاش در خواب ، میان حرمت می مردم صبحتون حسینی
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ میلادی: Saturday - 12 August 2023 قمری: السبت، 25 محرم 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت امام سجاد علیه السلام، 94ه-ق 📆 روزشمار: ▪️10 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️25 روز تا اربعین حسینی ▪️33 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️35 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️40 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ✅ التماس دعای فرج