eitaa logo
🏴کانال گردان شهید ابراهیم هادی
528 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
14.1هزار ویدیو
30 فایل
https://eitaa.com/abasalehlabik. ارتباط با مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
در حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به شهرهای مختلف در جنوب لبنان تا این لحظه بیش از ۱۹۰ نفر شهید و صدها نفر دیگر نیز زخمی شده‌اند. این حملات پس از ناکامی صهیونیست‌ها در برقراری معادله نظامی با حزب الله صورت می‌گیرد و آنها با مجوز مستقیم آمریکا به سراغ وحشی‌گری ذاتی خود رفته و در حال قتل عام مردم جنوب لبنان هستند. این جنایت صهیونیست‌ها اما بدون پاسخ نخواهد ماند... فقط منتظر بمانید. https://eitaa.com/gordanshidhadi
⭕️دیوارنگاره میدان ولیعصر تحت تاثیر حادثه طبس 🔹دیوارنگاره میدان ولیعصر پس از حادثه انفجار معدن زغال سنگ طبس در استان خراسان جنوبی تغییر کرد. https://eitaa.com/gordanshidhadi
🚨🚨 : ریزش شدید در بورس اسرائیل و ارزش پول اسرائیل./ صابرین نیوز https://eitaa.com/gordanshidhadi
🔺این سخنان درحالی مطرح میشه که امروز تنها دموکراسی خاورمیانه در لبنان حداقل 300 نفر را به خاک و خون کشید!! ـــــــــــــــــــــــ 🚨ای بی غیرتهای بز دل😡😡😡
♦️‌ لبیکِ حشدالشعبی به پیام آیت‌الله سیستانی برای حمایت همه‌جانبه از مقاومت لبنان 🔹‌فالح الفیاض، رئیس سازمان حشد الشعبی عراق، همبستگی کامل خود را با ملت لبنان در برابر حملات رژیم صهیونیستی و ماشین کشتار روزانه این رژیم اعلام کرد. 🔹‌الفیاض آمادگی کامل خود را برای ارائه هر نوع کمک ممکن در سطح امدادرسانی، پزشکی و انسانی اعلام کرد. 🔹‌وی از حشد الشعبی خواست ضمن هماهنگی با دولت عراق و نهادهای رسمی، کمک و حمایت انسانی از ملت لبنان داشته باشند. https://eitaa.com/gordanshidhadi ‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحلیل ابولفضل ظهره وند نماینده مجلس و دیپلمات؛ پیش از انتخابات: نتانیاهو معتقده مشکل با لبنان باید از طریق دیپلماسی حل شه؛ فعلا داره زمان می‌خره تا کِی؟ برگزاری انتخابات در ایران. اگر پزشکیان رای بیاره میره به سمت حمله به لبنان و کنار گذاشتن دیپلماسی [یادآوری: اسماعیل هنیه یک روز بعد از شروع به کار پزشکیان ترور شد] https://eitaa.com/gordanshidhadi
کتاب زندگینامه شهید مدافع‌حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 6⃣6⃣ فشار کار زيادبود. مخصوصا برای سيد که خريدها رو هم انجام می‌داد. يک بار بعد از اين که دوره خادمی تمام شد، نفری صد هزارتومان به خادمين هديه دادند. سيد خيلی ناراحت شد. گفتم: « سيد جان اين پول هديه است بگير ببر جای خير مصرف کن. » گفت: « اين پول‌ها برای من مسئوليت مياره. من به عشق شهدا اومدم. نميخوام ذره‌ای نيتم خراب بشه. » اما يك‌بار ماجرای بسيارعجيبی پيش آمد. سيد قرار بود برای صبحانه چند صد تا نون تهيه کنه، نماز صبح رو که خواند از شدت خستگی همون جا خوابش برد. تا به خودمون بياييم ساعت از ۷ گذشته بود. ديگه فرصتی برای تهيه چند صد تا نون وجود نداشت. حالا حساب كنيد الان زائرها بيدار می‌شوند و صبحانه می‌خواهند و ما نان نداريم! سيد حال عجيبی پيدا کرد. روی يکی از ساختمان‌های اردوگاه عکس بزرگی از شهيد درويشی زده بودند. رفت جلوی عکس شهيد ايستاد. زير لب چيزهايی رو زمزمه کرد. بعد باصدای بلند گفت: « حسن‌آقا، آبرمون رو پيش مهمونات نبر، ما رو شرمنده‌ی زائرين شهدا نکن. » اين حرف رو زد و اومد طرف آشپزخانه. لحظات به سختی و با اضطراب می‌گذشت. زانوی غم بغل کرده بوديم ومنتظر فرج. يه دفعه صدای ممتد بوق اتوبوسی توجهمون رو به سمت درب ورودی اردوگاه جلب کرد. با عجله به سمت اتوبوس دويديم. مسئول کاروان سيد رو صدازد. بعد درب صندوق اتوبوس رو بالا زد و گفت: « ما ديگه داريم ميريم شهرستان، اين نون‌ها اضافی است، می‌تونيد استفاده كنيد. چندين بسته‌ی بزرگ پر از نان در مقابل ما بود. مات و مبهوت فقط اشک می‌ريختيم. خدايا چقدر زود صدای خادمين شهدا رو شنيدی؟ 🎤 راویان: دوستان شهيد ⬅️ ادامه دارد....
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 7⃣6⃣ 🇮🇷 باران رحمت در گردان امام حسين عليه السلام شهر بهار عضو بوديم. برای رزمايش که به گردان می‌رفتيم، سيدمی‌رفت سراغ بچه‌هايی که سيگارس هستند! می‌گفتم: « سيد کجا ميری بيا پيش ما. » می‌خنديد می‌گفت: « من ميرم پيش رفقام. » می‌رفت با اونها گرم می‌گرفت و جذب می‌کرد. من ياد خاطرات شهيد همت افتادم. حاج‌همت زمانی که تو پاوه فرمانده‌ی سپاه بود، با همين سيگار و... کلی از مردم منطقه رو به سمت انقلاب و اسلام جذب کرد. سيد روش‌های مختلف را به كار می‌گرفت تا در دل مخاطب نفوذ كند و آنها را به راه خدا هدايت كند. در كمتر كسی ديدم كه بتواند مثل سيد، با تمام افراد ارتباط بگيرد. با افرادمختلف و در مشاغل مختلف دوست می‌شد. با افرادی كه كوچكتر يا بزرگتر از خودش بودند خيلی سريع رفيق می‌شد. ما در محل افرادی داشتيم كه به راحتی از كارهای زشت خود حرف می‌زدند. سيد خيلی راحت با آنها رفيق می‌شد. البته تمام اين ارتباط‌گرفتن‌ها هدفمند بود. از تمام كارهايش هدف داشت. هدف او هم فقط هدايت افراد به سوی خدا بود. در يکی از همين رزمايش‌ها قرار بود مانوری انجام بدهيم. قبل از حرکت هر کدوم از بچه‌ها يک سربندی رو برداشتند و مشغول بستن سربند شديم. سربندی که برای من بود نام مقدس حضرت زينب علیهاالسلام داشت. تا خواستم سربند رو ببندم ديدم سيد نگاه خاصی به سربند من داره. گفت: « احسان جان نوکرتم ميشه سربندهامون رو با هم عوض کنيم؟ » گفتم: « به روی چشم ولی فرقی نداره که. دو تاشون هم اسم اهل‌بيت علیهم‌السلام روش نوشته! » ⬅️ ادامه دارد....
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 8⃣6⃣ گفت: « برای من خيلی فرق می‌کنه، اسم عمه جانم روی سربند تو نقش بسته. » تا اين حرف رو گفت بدون معطلی سربند يا زينب علیهاالسلام رو به سيد دادم و زينت‌بخش پيشانی سيد شد. اردوگاه شهيد درويشی خادم‌الشهداءبوديم. با سيد کنار آشپزخانه نشسته بوديم. يک دفعه ابر سياهی روی اردوگاه آمد و باران بسيار شديدی باريد. صدای شُرشُر باران در سکوت اردوگاه لذت خاصی داشت. سيد گفت: « کيشه (مرد) الان حال ميده بريم زير اين بارون براي بی‌بی حضرت زهرا علیهاالسلام سينه بزنيم. » گفتم: « سيد چی داری ميگی الان چه وقت سينه زدنه؟ اون هم زير اين بارون؟ ديونه شدی؟ » گفت: « من ديونه‌ی اهلبيتم. داداش ما که رفتيم. » شروع کرد وسط اردوگاه زير اون بارن شديد سينه زدن. ايام فاطميه بود. ذکر يا زهرا يا زهرا علیهاالسلام می‌گفت و سينه ميزد. من هم هوس کردم و رفتم. چند دقيقه بيشتر نتونستم زير اون بارون بمونم. سراپا خيس شدم. سريع برگشتم. اما سيد تو حال خودش بود. بچه‌ها هم کم کم اومدن جمع شون ده بيست نفری شد. داد ميزد و می‌گفت: « بياييد عنايت حضرت زهرا علیهاالسلام رو به خادم‌هاش ببينيد. » همين طور سينه می‌زدند و گريه می‌کردند. کم کم روضه‌ی حضرت عباس علیه السلام عطش و بی‌آبی. بچه‌ها همراه ابرهای آسمان چشم‌هاشون ابری شده بود و گريه می‌کردند. روحانی اردوگاه هم به جمع شون اضافه شد و مجلس روضه‌ی عجيبی برقرار شد. نزديک يک ساعت زير بارون، بچه‌ها عزاداری کردند. هيچ کس خسته نمی‌شد. بعد از مراسم، سيد سراپا خيس شده بود. وارد سوله شد.گفتم: « سيدجان سرما می‌خوری حالت جا مياد! » گفت: « نگران نباش، اگر بدونی خدا چه نظری به مجلس ما کرده بود؟ رحمت الهی از همه طرف ما رو احاطه کرد. مگه نشنيدی دعا هنگام بارون مستجاب ميشه. » حرف‌های سيد بوی عشق و معرفت می‌داد و ما هنوز به آن نرسيده بوديم. تو اردوگاه برای پذيرائی از مهمان‌ها وارد سوله می‌شديم. به من می‌گفت: « داداش تو سوله چند نفر هستند. » می‌گفتم: « نمی‌دونم دویست يا سیصد نفری می‌شوند. » می‌گفت: « الان تو سه ثانيه سیصد تاصلوات برای شهيد درويشی جمع می‌کنم. » با صدای بلند و داش مشتی‌اش می‌گفت: « شادی روح شهيد درويشی صلوات. » ⬅️ ادامه دارد....
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 9⃣6⃣ صدای صلوات کل سوله رو پر می‌کرد. با اين صلوات‌ها کارمون برکت پيدا می‌کرد. خيلی زود از چندصد نفر به خوبی پذيرائی می‌کرديم. سفره‌ها رو پهن می‌کرديم. بعضی ها دوتا ماست يا نوشابه می‌خواستند. سيد بدون هيچ ممانعتی می‌داد. می‌گفتم: « سيد جان اينطوری حاتم بخشی می‌کنی اگه کم بياری ميخوای چيکار کنی؟ » می‌گفت: « کم نمياد. اين‌ها که مال ما نيست، مال شهداست. ما هم کارگر زائرهای شهداييم. ان‌شاءالله خودشون برکت ميدن. ما کارگر شهدائيم. صاحب کار حواسش به کارگراش هست. » همه‌ی کارهاش رو با شهدا وفق می‌داد. می‌گفت: « نگران نباش. شهدا عنايت می‌ کنند. » من گفتم: « سيد جان چی داری ميگی؟ من دارم می‌بينم که غذا داره کم مياد. » می‌گفت: « نگران نباش ما هيچ کاره‌ايم. » گاهی آمار زائرين دویست نفر بود، نزديک شام يک دفعه صد نفر به آمار اضافه می‌شد. ما هم کاری از دست‌مون برنمی‌اومد. سيد می‌گفت: « اصلا نگران نباشيد. برکت پيدا می‌کنه. » يادمه يه بار خورشت قيمه داشتيم. با اينکه آمارمون يکی دوتا اتوبوس اضافه شد، اما باعنايت شهدا حتی يک ديس برنج اضافی اومد! سيد می‌گفت: « من اگر يک‌سال راهيان نور نرم دق می‌کنم. الحمدلله سال‌هاست که شهدا نظر کرده‌اند و من رو جزو خادم شون پذيرفتند. زندگی بدون شهدا برای من معنی نداره. » تو راهيان نور همه کاری رو انجام می‌داد. بعضی از بچه ها می‌گفتند: « سيد تو مثلا مهندسی، چرا داری قابلمه می‌شوری؟ چرا کفش جفت می‌کنی؟ چرا اردوگاه رو جارو می‌کنی؟ برات اُفت داره پسر. » سيد می‌خنديد می‌گفت: « جواد اينها رو ببين. من چی‌دارم می‌بينم‌. اين‌ها چی دارند می‌بينند؟ » سيد می‌گفت: « من خدمت به خودم می‌کنم، شايد شهدا به خاطر خادم بودن به ما عنايت کنند. » بعضی وقت‌ها تنها می‌رفت مناطق. می‌گفتم: « سيد الانن اونجا هيچ کس نيست. » می‌گفت: « شهدا هستند و حسابی از ما پذيرائی می‌کنند. » 🎤 راویان: علی‌احسان حسینی و دوستان شهید ⬅️ ادامه دارد....
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 0⃣7⃣ 🇮🇷 شهدا باب حاجت من يك مشکل خاصی داشتم. از درون می‌سوختم اما کسی نمی‌تونست کمکم کنه. همون روزها بود که سيد اومد تو اداره ما و وارد اتاقم شد. سلام داد وگفت: « کيشه (مرد) چرا پکری؟ چت شده؟ کشتی‌هات غرق شده؟ » همين طور که صحبت می‌کرد اصلا اجازه نداد من از پشت ميز کامپيوترم بلند بشم. گفت به کار اداری‌ات برس ما مديون نشيم. رفتم براش چايی بيارم اجازه نداد. شايد بابت اين که فکر می‌کرد حق الناسی به گردنش بياد. بعد از کلی صحبت، من مشکلم رو باهاش مطرح کردم. از من خداحافظی کرد و رفت. شب بعد از نماز گوشی‌ام زنگ خورد. اسم سيد ميلاد روی صفحه گوشی‌ام خودنمائی‌کرد. - « سلام سيد جان امری باشه درخدمتيم. » گفت: « سلام محمد جان، بيا بريم همدان کارت دارم. » گفتم: « چشم. » چشم بر هم زدنی سوار بر ماشين به سمت همدان حرکت کرديم. گفتم: « سيدکجا برم؟ » گفت: « برو گلزار شهدای همدان! » گفتم: « سيد جان، شبه باران تندی هم مياد. بريم اونجا چيکار کنيم؟ » گفت: « مگه نميخوای مشکلت حل بشه؟ » - « خوب آره سيد جان حال و روزم رو مگه نمی‌بينی چقدر بهم ريختم. » گفت: « چاره‌ی دردت توسل به شهداست والسلام. » چنان با صلابت و محکم حرف زد که پاسخی برايش نداشتم. صدای شرشر باران سکوت دل انگيز گلزار شهدای همدان را بهم ميزد. آرامش رو کاملا در اون مکان حس می‌کردم. باورم نمی‌شد که چقدر زود و راحت می‌شود از هياهوی شهر جدا شد و خود را به قطعه‌ای از بهشت رساند. البته اگر مانند سيد محرم باشيم اين حضور عرفانی رو درک می‌کنيم. ⬅️ ادامه دارد....
🚨🤲🏻برای پیروزی رزمندگان مقاومت بسیار دعا کنید 🪧🇱🇧 https://eitaa.com/gordanshidhadi
🚨🚨عراقچی نقل قول‌ها از پزشکیان درباره اسرائیل را تکذیب کرد 💢وزیر امور خارجه که هم‌اکنون همراه رئیس‌جمهور در نیویورک است نقل قول برخی رسانه‌ها از رئیس‌جمهور مبنی بر اینکه ایران آماده کاهش تنش با اسراییل است را به شدت تکذیب کرد و گفت که آقای پزشکیان به هیچ عنوان چنین اظهاراتی نداشته است. ⚠️عراقچی تاکید کرد برعکس آنچه نقل شده است آقای دکتر پزشکیان صبح امروز به وقت نیویورک در دیدار با برخی مدیران رسانه‌های آمریکا، به شدت جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و تهاجم آن رژیم به لبنان را محکوم کرده و تاکید کردند که این جنایات با هیچ یک از معیارهای انسانی و بین‌المللی همخوانی ندارد و باید متوقف شود. ⛔️ایشان همچنین به صراحت ابراز داشتند که این جنایات، و از جمله جنایت ترور شهید هنیه در تهران، بی پاسخ نخواهند ماند و این پاسخ در زمان خود به اجرا در خواهد آمد. 🚫عراقچی اضافه کرد «جمهوری اسلامی ایران مسلما نسبت به تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به لبنان بی‌تفاوت نخواهد بود و به صورت همه جانبه از لبنان دفاع و حمایت خواهد کرد.» https://eitaa.com/gordanshidhadi
انتصابات حاشیه دار دولت، وزیر اطلاعات را به مجلس کشاند با سؤال حمید رسایی و ۲۰ نماینده دیگر، فردا وزیر اطلاعات در کمیسیون امنیت ملی حاضر می‌شود. 🔻 موضوع سؤال: ۱. انتصابات اخیر دولت و چگونگی پاسخ به استعلام آنها با وجود برخی سوابق ۲. تابعیت فرزندان برخی معاونین رییس‌جمهور و انتصاب بر خلاف قانون آنها https://eitaa.com/gordanshidhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝می‌دانم که هستید، حضور گرم و سبزتان را هر لحظه احساس می‌کنم، سایه‌ی امنتان را بر سرم و دعای پربرکتتان را در زندگی‌ام می‌یابم اما ... اما چه کنم این قلب بیقرار را ؟ چه کنم این جان عاشق را ؟ چه کنم این چشمان منتظر را ؟ چه کنم این روح حسرت‌زده را ؟ ... کاش بیایید و یک دل سیر نگاهتان کنم صدای دل انگیزتان را بشنوم و عطر دلنشینتان را ببویم ... پیش از آنکه بمیرم ...🏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۰۳ مهر ۱۴۰۳ میلادی: Tuesday - 24 September 2024 قمری: الثلاثاء، 20 ربيع أول 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليه السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: 🌺14 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام 🌺18 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️20 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🌺44 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️52 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ✅ التماس دعای فرج
خندیدند و رد شدند، اما خنده هایشان،عجیب اثر گذار بود.. این حکایت زندگی آدم‌ هایی بود ‌که عاشق ِخدا بودند.🌷 صبحتون شهدایی🌷🌷🌷 https://eitaa.com/gordanshidhadi
A M: *💝 الهی💦* *💝 یا حمید بحق محمد 💝 یا عالی بحق علی 💦* *💝 یا فاطر بحق فاطمه 💝 یا محسن بحق الحسن 💦* *💝 یا قدیم الاحسان بحق الحسین 💦* *💝 عجل لولیک الفــــرج صاحب العصر و الزمان 💦* *💝 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین 💦* *💝 السلام علیک یا بقیة الله یا ابا صالح المهدی یا خلیفة الرحمن و یا شریک القرآن ایها الإمام الانس و الجان سیدی و مولای الامان الامان 💦* *💝 اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک 💦* *💝 روز سه شنبه، روز زیارتی امام سجاد، امام محمد باقر وامام جعفر صادق علیهم السلام 💦* *💝 ذکر روز : یا ارحم الراحمین« 100 مرتبه »💦* *🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃*
🕊🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊