eitaa logo
🏴کانال گردان شهید ابراهیم هادی
528 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
14.1هزار ویدیو
30 فایل
https://eitaa.com/abasalehlabik. ارتباط با مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💢سردار حاجی‌زاده: با چشمانی باز آماده‌ایم تا در صورت هرگونه خطا، پاسخی پشیمان‌کننده به دشمن بدهیم https://eitaa.com/gordanshidhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ زیبای شهدای اطلاعات در دریای عمان... به یاد 🌷شهید مصطفی نوروزی 🌷شهید مهدی جهانتیغ 🌷شهید محسن جعفری https://eitaa.com/gordanshidhadi ┄┅═✧☫✧═┅┄
کتاب زندگینامه شهید مدافع‌حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 6⃣5⃣1⃣ چندين تيربار بدون وقفه كار می‌کرد و اجازه‌ی هر تحرکی رو از ما گرفته بود. شهيد کرمی فرمانده‌ی يکی از دسته‌هامون بود. من با دو تا دسته يه مقدار جلوتر رفتيم و پاکسازی کرديم. کم کم بين ما و بچه‌ها فاصله‌ی زيادی افتاد. همين طور مشغول درگيری بوديم. آتيش دشمن خيلی سنگين بود. از نيروهام فقط سه نفر کنار من بودند. بقيه‌ی بچه‌ها به خاطر حجم آتش سنگين دشمن نمی‌تونستند جلو بيان. قدير سرلک هر کسی رو که می‌زد می‌گفت: « خدا رو شکر فرستادمش جهنم. » بين ما و تکفيری‌ها کمتر از صد متر فاصله بود. کاملا تحرکات شون رو زير نظر داشتيم. می‌اومدند عليه ما شعار می‌دادند. خيلی کفری شدم. کلمه‌ی مقدس لااله‌الاالله و الله اکبر رو به زبان می‌آوردند. بلند شدم چند تا دری وری بهشون گفتم: « آخه نامسلمان‌ها شما کجا و اين ذکرها و شعارها کجا؟ » با ديدن قيافه‌ی نحس تکفييری‌ها برای جنگيدن مصمم‌تر می‌شديم. چند بار پشت بيسيم، نيروهای گروهان رو گفتم که جلو بيان. اما خبری نشد. واقعا کار سختی بود هر لحظه به تعداد تکفيری‌ها اضافه می‌شد و هر گونه تحرک رو از ما می‌گرفت. ما سه نفری با انبوهی از دشمن درگير بوديم. ⬅️ ادامه دارد....
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 7⃣5⃣1⃣ تو اين حين از دورديدم يکی از نيروهای خودی داره به سمت ما مياد،. دقت که کردم سيد ميلاد رو ديدم که با تيربارش خودش رو به ما رسوند. بدون هيچ ترس و واهمه‌ای اومد نشست کنارم. کلاهش رو درآورد. گفتم: « سيد جان کلاهت رو درنيار خطرناکه. » گفت: « ممد جان چشم. » دوباره کلاه رو روی سرش گذاشت. با لهجه‌ی شيرين ترکی‌اش گفت: « ممد آقا نگران نباش. آخره اولوم دو دا. آخرش مردنه. (شهادته) دیگه. » داد زدم سرش: « يعنی چی، خون تو پای منه، من فرماندتم. » باز با خنده جوابم رو داد. روحيه‌ی عجيبی داشت. بعدها از بچه‌ها شنيدم، سيد وقتی که من با بيسيم از بچه‌ها خواستم که جلو بيان با اين که خودش بيسيم نداشت، اما صدای من رو شنيد و گفته بود: « بايدبرم، فرماندم تنها مونده. » حتی بعضی از بچه‌ها ممانعت کردند. گفته بود: « نه من تا اينجا اومدم که پدر اين نامردها رو دربيارم. نمی‌تونم بمونم عقب. » بلند شده بود اومد جلو. گفت: « فرمانده حالا بايد چيکار کنم. » گفتم: « برو پيش قدير سرلک. مهمات قدير تمومه. » سيد از من ۵۰ متری فاصله گرفت و مشغول تيراندازی شد. نمی‌دونم چرا؟ اما همش نگران بودم! استرس داشتم مدام از سيد می‌پرسيدم: « چه خبر؟ مشکلی نيست؟ » 🎤 راویان: محمد ترکمن، حسين نوری، مجتبی امانی ⬅️ ادامه دارد....
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 8⃣5⃣1⃣ 🇮🇷 پرواز يه مقدار آتيش دشمن کم شد. خواستيم بريم جلو، روبرومون در آهنی يک باغ بود. سيد در رو باز کرد و رفت داخل. يك‌باره درگير شديم. تيراندازی شديد شد. همين طور از اطراف به سمت ما شليك می‌شد. تا سيد ميلاد خواست سنگری برای خودش پيدا کند، يك‌باره ديدم از پشت افتاد روی زمين. سريع دويدم به طرفش! توی اون حجم آتيش و دود نفهميدم چی‌شد. بالای سر سيد ميلاد نشستم. آن‌چه می‌ديدم باور كردنی نبود. سيد آرام در كنار من خوابيده بود. گلوله‌ی تك تيرانداز خورده بود زير چانه‌اش و از پشت سرش بيرون زده بود. سرش را بلند کردم. از پشت کاملا شکاف خورده بود. در همين چند ثانيه خون زيادی ازش رفت. چندبار صداش کردم، تکونش دادم، اما... هميشه صدای گرم سيد آرامش بخش ما بود، اما الان پيکر بی‌جان و غرق خونش در كنارم بود و هيچ عکس‌العملی نداشت. سيد در دم شهيد شده بود. چشم‌هاش هنوز باز بود. آنها را بستم. دنيا دور سرم چرخيد. خيلی برام سخت بود. تمام خاطراتش رو تو ذهنم مرور کردم. بی‌تابی‌هايی که برای رفتن به عمليات داشت و... ياد اولين ملاقاتم با سيد افتادم. زمانی که برای تست آمادگی جسمانی آمده بود و مدام از من می‌خواست که قبولش کنم. تو دوره هميشه بهم می‌گفت: « فرمانده، من رو جا نگذاری. من خودم رو برای روزهای سخت آماده کردم. » پيکرش رو نتونستم تکون بدم، تروريست‌ها همين طور نزديك‌تر می‌شدند. سريع تيربارش رو برداشتم و شليک کردم. اومدم يك گوشه و سنگر گرفتم. اوضاع روحی من خيلی بهم ريخته بودم. تمام تمرکزم از بين رفته بود. ⬅️ ادامه دارد....
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 9⃣5⃣1⃣ قدير سرلک گفت: « نبايد اجازه بديم پيکر سيد دست اون نامردها بيفته، حتی اگر به قيمت جون ما تموم بشه. » من هم کاملا با نظرش موافق بودم. اما شرايط، خيلی سخت بود. از طرفی ما فقط سه نفر بوديم! هم بايد می‌جنگيديم، هم پيکر رو جابه‌جا می‌کرديم. اون هم در مقابل ده‌ها نفر که کاملا از روی بلندی بر ما مسلط بودند. مقداری مقاومت کرديم. اما بی‌فايده بود. تعداد ما خيلی کم بود. هر چقدر هم پشت بيسيم فرياد زديم کسی نتوانست جلو بيايد. از آمدن بچه‌ها نااميد شديم. از طرفی خيلی خسته بوديم. شب درست نخوابيده بوديم. گرسنه هم بوديم و دشمن داشت ما رو تعقيب می‌کرد. مجبور بوديم هر از چند گاهی آتش کور بريزيم تا پيشروی دشمن کُند بشه. قرار شد يک نفر پوشش آتش داشته باشه و دو نفر ديگه پيکر رو عقب بکشيم. سيد هيکل درشتی داشت، خيلی سنگين شده بود. به سختی پيکر رو مقداری از منطقه‌ی خطر به عقب آورديم. سختی کار ما زمانی بيشتر شد که قدير سرلک از ناحيه‌ی پا و دست مجروح شد. سريع با چفيه دست و پای قدير رو بستيم. خونش بند نمی‌اومد. دشمن با شهادت سيد جرئت پيدا کرده بود. هر لحظه احتمال اسارت ما می‌رفت. چند صد متری پيکر رو عقب آورديم. هيچ کدوم رمقی نداشتيم. لحظات پر اضطرابی بود. منتظر بوديم كه يك‌باره در محاصره‌ی تروريست‌ها قرار بگيريم. تصميم گرفتيم برگرديم عقب تا نيروی کمکی بياريم و با کمک تانک و نفربر پيکر سيد رو منتقل کنيم. در همان حوالی يک اتاقکی نظرم رو جلب کرد. پيکر سيد رو كشاندم داخل اون اتاق و درش رو بستم تا کسی متوجه نشه. به هر سختی بود خودمون رو رسونديم عقب. تمام لباس‌هامون از خون سيد رنگين شده بود. فشار روانی زيادی روی ما بود. شروع به دويدن كرديم و گه گاهی تيراندازی می‌كرديم. در حين برگشت يکی از بچه‌ها رو ديدم که با صورت روی زمين خوابيده بود. تعجب کردم. گفتم: « پاشو بيا عقب. اونجا نشين. خطرناکه. » ⬅️ ادامه دارد....
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم قسمت 0⃣6⃣1⃣ ديدم که عکس العملی نداره. جلوتر که رفتم پيکر بی‌جان مجتبی کرمی رو ديدم. با صورت روی زمين افتاده بود. تير از گونه‌اش وارد شده و از پشت سرش خارج شده بود. دندان‌هايش خرد شده بود. کلاهش روی صورتش افتاده و پر از خون بود. چند نفر از دوستان هم اومدند. ياعلی گفتيم و باهمه‌ی خستگی که داشتيم، پيکر مجتبی رو کشان کشان آورديم عقب. تجهيزاتش رو باز کرديم تا پيکر سبک‌تر بشه. از طرفی دشمن هم روی ما آتيش می‌ريخت. پيکر مجتبی رو چندين مرتبه گذاشتيم زمين، نفسی گرفتيم و دوباره حرکت کرديم. به هر سختی بود پيکر رو تا مکان امنی آورديم. بعدش با نفربر پيکر رو به عقب منتقل کردند. خواست خدا بود که حين جابه‌جايی مجروح يا شهيد نداديم. دوباره با تانک رفتيم تا پيکر سيد رو بياريم. آتيش دشمن سنگين بود. تک‌تيراندازها ما رو هدف گرفته بودند. يک‌دفعه صدای زوزه‌ی تير از کنار گوشم رد شد و صدای آخ رو شنيدم! برگشتم عقب ديدم که تير به کتف يکی از بچه‌ها خورد و دود از کوله‌اش برخواست. وحشت تمام وجودم رو گرفت. فکر کردم تير به خرج آرپی‌جی‌ها خورده و الان اون بنده‌ی خدا می‌سوزه. بدون اين که توجه کنم آتيش رو خاموش کردم. کمی که دقت كردم ديدم تير به بيسيم خورده، بعد کتف رو مجروح کرده. بيسيم بر اثر اصابت گلوله آتيش گرفته بود. درگيری شديد بود. من کلاشم رو روی سينه‌ام انداختم و با آرپی جی شليک می‌کردم. يک‌دفعه ضربه‌ای به سينه‌ام خورد و نزديك بود بيفتم! به خودم آمدم، ديدم اسلحه‌ی کلاش من روی سينه‌ام متلاشی شده‌. از تعجب چشمانم گرد شد. گلوله درست خورده بود روی کلاش و اجازه نداده بود به من آسيبی برسد. تا شهادت فاصله‌ای نداشتم و آنجا فهميدم که شهادت اتفاق نيست، يك انتخاب است. ⬅️ ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ گریه‌های عالم اهل سنت برای شهید 🥀 شیخ خالد الملا: 🔸 سید حسن اگر به دنبال دنیا بود می توانست در لندن یا لس آنجلس زندگی کند. https://eitaa.com/gordanshidhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 مداحی حاج میثم مطیعی در مراسم وداع با پیکر شهید نیلفروشان در حسینیه فاطمه الزهرا«س» ┄┅═✧☫✧═┅┄ https://eitaa.com/gordanshidhadi
🛑شیخ نعیم قاسم: از آنجایی که صهیونیست‌ها اکنون تمام لبنان را هدف قرار داده‌اند، ما به انتخاب خود تمام اسرائیل را هدف قرار خواهیم داد. https://eitaa.com/gordanshidhadi
🇮🇷خانوادۀ شهدا در بدو ورود قالیباف به تهران از او استقبال کردند.
اعمال‌قبل‌از‌خواب😴☝️🏻 🤲خدای مهربانم خودت ارام بخش دلهایمان باش در نگرانی 🤲شفا بخش جسم و روحمان باش در بیماری 🤲 و گره گشای مشکلاتمون باش در گرفتاری الهی آمین🤲 ✨شهدا دستگیرتون✨ ⚡️شبتون بخیرو در پناه خدا⚡️ التماس‌دعای فرج✋🏻 💫 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کَس‌نیست‌که‌اُفتادهء‌آن‌زُلفِ‌دوتانیست دررهگذرِڪیست‌ڪه‌دامےزِبلانیست! چون‌چشمِ‌تو،دل‌می‌بردازگوشه‌نشینان همراهِ‌توبودن،گنه‌ازجانبِ‌مانیست.. "حافظ شیرازے" 🏝‍ و صبحِ یکی از همین روزها می‌آید مردی از تبار حسین علیه‌السلام؛ مردی که صاحب دعوت محمدی است، با صولت حیدری و عصمت فاطمی، با حلمی حسنی و شجاعتی حسینی، عبادت سجاد و مفاخر باقر، آثار جعفر و علوم کاظم، حجج رضوی و جودی تقوی، با نقاوت نقوی و هیبت عسکری سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین و غیبتی که الهی‌ست🏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ چهارشنبه: شمسی: چهارشنبه - ۲۵ مهر ۱۴۰۳ میلادی: Wednesday - 16 October 2024 قمری: الأربعاء، 12 ربيع ثاني 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹وجوب نماز بر مسلمین، سال اول هجرت 📆 روزشمار: 🌺22 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️30 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️50 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️60 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌺67 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ✅ التماس دعای فرج
بزرگی می‌گفت: تکیه کن به شهدا، شهدا تکیه‌شان به خداست اصلا کنار گل بنشینی، بوی گل می‌گیری پس گلستان کن زندگی‌ات را با یاد شهدا صبحتون شهدایی🌷🌷🌷
در گرفتاری به این آقا توسل می‌کنم تکیه‌گاهِ لحظه‌هایی که گرفتارم رضاست دلخوشم بر وعده‌ی صدقش، چرا که طبق آن در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست ⛅️ ⛅️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نور الطاف محبتت بر زندگی‌مان جاری یا امام رضا جان السلام علیک یا شمس الشموس یا علی بن موسی الرضا (ع)... 🕊 | | 📲
A M: *🌟 اِلهی* *🌟 یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد 🌟 یا عالیُ بِحَقِّ علی 🌟* *🌟 یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه 🌟 یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن 🌟* *🌟 یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن 🌟* *🌟 عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🌟* *🍃🌟 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین 🌟🍃* *🕊️🌸🌱✨ السلام علیک یا بقیة الله یا ابا صالح المهدی یا خلیفة الرحمن و یا شریک القرآن ایها الإمام الانس و الجان سیدی و مولای الامان الامان✨* *🌟 💚 🕯️ اللهُــمَّ صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک🌟* *✨ چهارشنبه،روز زیارتی امام کاظم،امام رضا،امام جواد و امام هادی علیهم السلام ✨* *🌟 ذکر روز : یا حی یا قیوم « ۱۰۰ مرتبه »🌟* *🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃*
🕊🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🔴 راهکاری برای گناه نکردن 🔵 امام علی علیه السلام فرمودند: 🌕 هر کس بعد از نماز صبح در جایش بنشیند و سوره توحید را یازده مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت کند، آن روز مرتکب گناه نمی شود هر چند شیطان به سوی او طمع کند. 📚 ثواب الاعمال شیخ صدوق ص ۳۴۱ https://eitaa.com/gordanshidhadi
🔴 دعا برای ظهور پس از هر نماز واجب 🔵 در کتاب «جمال الصالحین» از مولایمان امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند: 🌕 همانا از حقوق ما بر شیعیان ما این است که بعد از هر نماز واجب دست هایشان را بر چانه گذاشته و سه مرتبه بگویند: یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِحفَظ غَیبَةَ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِنتَقِم لِابنَةِ مُحَمَّدٍ ای پروردگار محمّد، فرج و گشایش امور آل محمّد را تعجیل فرما، ای پروردگار محمّد، محافظت کن (دین را در) غیبت محمّد، ای پروردگار محمّد، انتقام دختر محمّد را بگیر. 📚 صحیفه مهدیه، ص۲۷۱ مکیال ج۲بخش ۷ 🆔