eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
624 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. عید قربان / سرود ٢ عید رحمت عید قربان عید طاعت عید قربان عید رحمت بر تمام بندگان است عید طاعت از خداوند جهان است عید قربان بر تمام عاشقان بادا مبارک عید اضحی بر تمام عارفان بادا مبارک عید قربان بر همه بادا مبارک .... عید پرواز عید قربان عید اعجاز عید قربان عید پرواز دلِ دلدادگان است‌ عید اعجاز همه آزادگان است عید قربان بر تمام عاشقان بادا مبارک عید اضحی بر تمام عارفان بادا مبارک عید قربان بر همه بادا مبارک .... عید معمور عید قربان عید منشور عید قربان عید معمور از برای رهروان است عید منشور از برای پیروان است عید قربان بر تمام عاشقان بادا مبارک عید اضحی بر تمام عارفان بادا مبارک عید قربان بر همه بادا مبارک .... ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .👇
عید قربان است عید دل و جان است عید گلستان است الله الله اِنَّ الحمدَ لِلّه، اِنَّ الحمدَ لِلّه ، اِنَّ الحمدَ لِلّه ...الله الله عید ابراهیم باید شود تحکیم نفسی که شد تسلیم الله الله اِنَّ الحمدَ لِلّه، اِنَّ الحمدَ لِلّه ، اِنَّ الحمدَ لِلّه ...الله الله عید اسماعیل باید شود تکمیل با مرگ اسرائیل الله الله اِنَّ الحمدَ لِلّه، اِنَّ الحمدَ لِلّه ، اِنَّ الحمدَ لِلّه ...الله الله ✍مجیدطاهری
ج02_فضائل‌امیرالمؤمنین‌ع‌ازکتب‌معروف_علی‌رحیمیان.mp3
2.58M
👈🏼 👈🏼 جلسه دوم، ۳۱ تیرماه ۹۹شمسی قال رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: یا أُم سلمۀ، اشهدي واسمعی: هذا عليّ أمیرالمؤمنین وسیّد المسلمین وعیبة علمي بابي الذي أوتی منه، أخي في الدنیا وفي الآخرة، ومعي في السنام الأعلي. 🔘 حجت‌الاسلام .
لولا حضور الحاضر 13.mp3
28.42M
🎙گزارش صوتی نشست ۱۳ 🔰 نشست‌تخصصی‌مجازی منبری‌های هیأت‌های‌کشور 🔸 مشارکت حداکثری 👤حجت‌الاسلام |
. ⚫️ امان نامه به حضرت مسلم(ع) در مورد پذیرش امان نامه توسط حضرت مسلم(ع) دو قول است: یک بار ابن اشعث او را امان داد ولی مسلم(ع) در جوابش گفت: «قول شما کوفیان را اعتماد نشاید و از منافقان بی دین وفا نمی‌آید.» اما وقتی بر اثر جراحات فراوان ضعف و ناتوانی بر او غالب گردید به ناچار تن در داد. دوم اینکه به روایت سید بن طاووس هر چند به او امان دادند قبول نکرد تا آنکه جراحات زیادی بر داشت و نامردی از عقب نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت، آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند. 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۶۵۶ .
◾️ قدرت و شجاعت حضرت مسلم(ع) نقل می‌کنند: مسلم(ع) مانند شیر بوده و چنان نیرویی داشت که دست مردی را می‌گرفت و او را به پشت بام پرت می‌کرد. تا اینکه بکر بن حمران ملعون ضربتی بر روی مسلم زد و لب بالا و دندان او را افکند اما باز مسلم به هر طرف رو می‌کرد، کسی در برابرش نمی‌ایستاد. وقتی دیدند حریف مسلم نمی‌شوند رفتند بالای بام‌ها سنگ و چوب بر او می‌زدند. نی‌ها را آتش می‌زدند و بر سر مسلم می‌ریختند. 📚منبع نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص ۱۴۵ .
. 🏴 وجه شباهت حضرت مسلم(ع) با امام حسين(ع) وبَقِيَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ وهُم يَتَفَرَّقونَ عَنهُ يَمينا وشِمالاً. امام حسين عليه‌السلام از زخم‌هاى تن و سرش سنگين شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشير مى‌زد و آنها، از چپ و راستِ او مى‌گريختند. (۱) فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه‌السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ. امام حسين عليه‌السلام كه بر اثر نبرد كم توان شده بود ايستاد. سنگى به پيشانى‌اش خورد و آن را شكست. سپس تير سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست. (۲) وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ و ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَيلَكُم! ما لَكُم تَرمونَني بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ؟! وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله وذُرِّيَّتِهِ. مسلم بن عقيل به نبرد ادامه داد تا جراحت‌هاى سنگينى بر او وارد شد و از جنگيدن ناتوان شد. جمعيت بر او يورش بردند و با تير و سنگ بر او مى‌زدند. مسلم(ع) گفت: «واى بر شما! آيا به سويم سنگ پرتاب مى‌كنيد (آن گونه كه به كفّار ، سنگ مى‌زنند) در حالى كه من از خانواده پيامبرانِ ابرارم؟ آيا حقّ پيامبر را در باره خاندانش پاس نمى‌داريد؟ (۳) 📚منبع (۱) الإرشاد، شيخ مفيد، ج ٢، ص ١١۱ اعلام الورى، طبرسی، ج ١، ص ۴۶۸ روضة الواعظين، ابن فتال نيشابوری، ص ۲۰۸ (۲) مثير الأحزان، ابن نما حلی، ص ٧٣ (۳) الفتوح، ابن اعثم كوفی، ج ۵، ص ۵۳ .
◼️ حضرت امام حسين(ع) و نوازش دختر حضرت مسلم(ع) آورده‌اند كه‌ حضرت مسلم عليه‌السلام را دختری صغيره بود كه او را بسيار دوست می‌داشت، ولی دائم بهانه پدر را می‌گرفت و اهل بيت او را تسلّی می‌دادند. آن گاه كه خبر شهادت مسلم عليه‌السلام را گفتند، امام حسين عليه‌السلام آن طفل را طلبيد و دست محبّت بر سر و روی او می‌كشيدند و با او ملاطفت می‌فرمودند. آن طفل عرض كرد: «يابن رسول الله! با من ملاطفتی می‌فرمايی كه مناسب حال يتيمان است، مگر پدرم را شهيد كرده‌اند؟» حضرت طاقت و تحمل نياورده بی‌اختيار گريان شدند، سيلاب اشک از ديدگان شريفش فرو ريخت و فرمود: «[دخترم!] غم مخور كه من به جای پدر تو می‌باشم، خواهرم به جای مادرت، دخترانم به جای خواهرت و فرزندانم به جای برادرت.» آن طفل بی‌اختيار ناله آتش‌بار از سينه برآورده و اشک از ديدگانش ريخت. از گريه آن طفل صدای گريه از مخدّرات سراپرده عصمت و پرده‌نشينان سرادق طهارت بلند شد و حاضران همه گريه نمودند. 📚منبع المنتخب طريحی، فخرالدین طریحی نجفی، ج ۲، ص ۳۶۴ .
. ✅ کرامت امام هادی(ع) امام هادی علیه‌السلام در سال ۲۴۳ ق از مدینه به سامرا تبعید شد. همان‌گونه که پیش بینى می‌شد، یحیى بن هرثمه در ابتداى این سفر، از خود قاطعیت و سخت‏گیرى بسیارى نشان داد. البته، در بین راه کرامت‏‌هایى از امام و حوادثى رخ داد که سبب علاقه‏‌مندى و تغییر رویه او شد. خود او مى‏‌گوید: در بین راه، دچار تشنگى شدیدى شدیم، به گونه‏‌اى که در معرض هلاکت قرار گرفتیم. پس از مدتى، به دشت سرسبزى رسیدیم که درخت‏‌ها و نهرهاى بسیارى در آن بود. بدون آن که کسى را در اطراف آن ببینیم، خود و مرکب‏‌هایمان را سیراب و تا عصر استراحت کردیم. بعد هر قدر مى‌‏توانستیم، آب برداشتیم و به راه افتادیم. پس از این‏که مقدارى از آنجا دور شدیم، متوجه شدیم که یکى از همراهان، کوزه نقره‏‌اى خود را جا گذاشته است، فورى بازگشتیم؛ اما وقتى به آنجا رسیدیم، چیزى جز بیابان خشک و بى‌آب و علف ندیدیم! کوزه را یافته و به سوى کاروان برگشتیم؛ با کسى هم از آنچه دیده بودیم، چیزى نگفتیم. هنگامى‌که خدمت امام رسیدیم، بی‌آنکه چیزى بگوید، با تبسمى فقط از کوزه پرسید و من گفتم که آن را یافته‌ام. 📚منبع اثبات الوصیة، على بن الحسین المسعودى، ص ۱۹۷ .
. ♻️ اکنون به دست شما مسلمان شدم کرامت امام، شگفتى یحیى بن هرثمه را بر مى‏‌انگیزد. او در گزارش دیگرى که مأمور شده بود نامه متوکل را به امام هادی برساند خود می‌گوید: براى احضار على بن محمد، عراق را به سمت حجاز ترک گفتیم. در بین یاران من یکى از سران خوارج وجود داشت و نیز کاتبى بود که اظهار تشیع می‌کرد. من نیز بر آیین «حشویه» بودم. فرد خارجى و کاتب، درباره مسائل اعتقادى با هم مناظره می‌کردند و من هم براى گذراندن وقت، به مناظره آنان گوش می‌دادم. وقتى به نیمه راه رسیدیم، مرد خارجى به کاتب گفت: مگر این گفته سرورتان، على بن ابیطالب نیست که: «هیچ قطعه‏‌اى از زمین نیست که یا قبرى است و یا قبرى خواهد شد؟» اینک به این بیابان بنگر، کجاست آن که در اینجا بمیرد تا خدا آن را قبرى قرار دهد؟ به کاتب گفتم: آیا این، سخن شماست؟ گفت: بله. گفتم: مرد خارجى راست می‌گوید، چه کسى در این بیابان وسیع خواهد مرد تا خدا آن را پر از قبر کند؟ و به این گفتار خندیدیم؛ به گونه‏‌اى که کاتب شرمنده و سرافکنده شد. هنگامی‌که به مدینه رسیدیم، نزد على بن محمد رفته، نامه متوکل را به او تسلیم کردیم. او، نامه را خواند و فرمود: «مانعى براى این سفر نیست.» وقتى فردا نزد او رفتیم، با این که فصل تابستان و هوا در نهایت گرمى بود، امام به گروهى از خیّاطان دستور داده بود تا پارچه‏‌هاى ضخیمِ پشمى بدوزند و فردا بیاورند. من از این سفارش امام، تعجب کردم و با خود گفتم: در این فصل گرما و در این سرزمین تفتیده حجاز و در حالى که بین حجاز و عراق ده روز فاصله است، چه نیازى به این لباس‏‌هاست؟! او، مردى است که سفر نکرده و فکر می‌کند که در هر سفرى انسان، نیازمند چنین لباس‌‏هایى است و شگفت از شیعیان که چگونه چنین فردى را «امام» خود می‌پندارند! هنگام حرکت، امام به همراهان خود دستور داد تا لباس‌‏ها را بردارند. تعجب من بیش‏تر شد. از مدینه خارج شدیم و به همان محلّى که مناظره می‌کردیم، رسیدیم که ناگهان ابرى تیره پدیدار شد و رعد و برق زد. هنگامى که بالاى سرِ ما رسید، تگرگ‏‌هاى درشتى مانند سنگ، باریدن گرفت. امام و همراهانش لباس‏‌هاى گرمشان را پوشیدند و به من و کاتب هم دادند. بر اثر بارش مهیب تگرگ، هشتاد نفر از همراهیان من هلاک شدند. ابر، از سرِ ما گذشت و دماى هوا به حالت پیشین بازگشت. امام به من فرمود: «اى یحیى! به بازماندگان یارانت بگو مردگان را دفن کنند. خداوند، این بیابان را این چنین پر از قبر مى‏‌کند.» من، خود را از مرکب پایین انداختم و پاى امام را بوسیدم و گفتم: گواهى می‌دهم که جز «اللَّه» معبودى نیست و «محمّد» بنده و فرستاده اوست و «شما» جانشینان خدا در روى زمین هستید. من، تاکنون کافر بودم؛ ولى هم اکنون به دست شما، مسلمان شدم. یحیی بن هرثمه از آن لحظه، «تشیع» را برگزید و در خدمت امام بود تا از دنیا رفت. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۰، ص ۱۴۲ .