eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
614 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. ▪️فضائل شب قدر/۲ 🔸آمرزش گناهان پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در تفسیر سوره «قدر» فرمودند: «هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده می شود.» 📚منبع: تفسیر منهج الصادقین، ج ۱۰، ص ۳۰۸ ۱۴۴۲ .
. ▪️فضائل شب قدر/۱ 🔸نزول ملائکه نزول ملائکه و روح، در شب قدر نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر علیه السلام فرمودند: «عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.» 📚منبع ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ۱۳۳ ۱۴۴۲ .
. ● مناجات شب ۱۹ رمضان ۱۴۰۰ ● سبک شبانگاهان دل محزون، کوله بار گناه، چشمی از خجلت بسته آوردم شب قدر است و به درگاهت قلبی از دنیا خسته آوردم ببین آواره شدم مولا، بی پناهم امشب پناهم ده مرانم از درگه لطفت، به حریمت این دفعه راهم ده • ببین که چشم تر آوردم • شفیعم را حیدر آوردم • ای خدای من ۲ ● الهی العفو یا کریم . . . . . . . . . بحق آن مرد مظلومی که شده امشب دیده اش دریا رود مسجد با دل خسته، زیر لب دارد ذکر یا زهرا س الهی امشب دگر راحت میشوم از درد فراق تو پس از سی سال ای کبوتر من، سینه ام میسوزد ز داغ تو • شده فرقم مثل پهلویت • رخم نیلی گشته چون رویت • فاطمه جانم ۲ ● علی مولا یاعلی مولا . . . . . ‌. . . شعر: حسین محمدی فام✍ سبک اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باس .
. علیه السلام بند1⃣ توی ظلمت نور مطلق یا حیدر ذکر پیغمبر شده حق با حیدر میبری دلمو تا کجا علی میرسونی منو تا خدا علی تا ابد الهی که نشم ازت جدا علی من خاک قدمتم بی تاب حرمتم مدیون کرمتم علی علی یا علی علی بند2⃣ این شبا تو اعتکاف مِیخونم تا نجف پر میزنم باز می خونم تویی که ساقی کوثری علی آبروی ما رو میخری علی بگو تا حرمت نوکراتو میبری علی هستم‌ روبراه تو هستم در پناه تو مستم از نگاه تو علی علی یا علی علی بند3⃣ عاشقت امشب میخواد مجنون باشه زیر ایوون طلات مهمون‌ باشه سائل تو بودن شهرت منه حرم با صفات جنت منه ذکر علی علی بهترین عبادت منه محتاجم به تو فقط مشتاقم به زیارت خیلی ممنونم ازت علی علی یا علی علی شعر و سبک: حسین نوری انجمن تکیه نوکری مشهد 👇
❣️✨✨✨✨﷽ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ... 🔹 🔸در كتاب «نَفَسُ المَهْمُومْ» كه پيرامون وقايع عاشورا است، از طبري نقل كرده ايم كه: 🔹شمر بن ذي الجوشن در كربلا حمله كرد و نيزه ي خود را به خيمه ي امام حسين (ع) كوبيد و فرياد زد: آتش بياوريد تا اين خيمه با اهلش را آتش بزنم، بانوان حرم صيحه زدند و از خيمه بيرون آمدند، امام حسين (ع) خطاب به شمر، فرياد زد: آتش مي‌طلبي تا خانه ي مرا به روي بستگانم آتش بزني؟ خدا ترا در آتش دوزخ بسوزاند. 🔸ابومختف (يكي از واقعه نگاران جريان كربلا) مي‌گويد: 🔹سليمان بن راشد از حميد بن مسلم نقل كرد كه گفت: به شمر گفتم:«عجبا، اين كار براي تو صلاح نيست، آيا مي‌خواهي داراي دو خصلت گردي؟ يكي اينكه مشمول عذاب الهي شوي، دوم اينكه كودكان و زنان را بكشي، آيا امير تو از كشتن مردان خشنود نمي شود؟ » 🔹در اين هنگام مردي كه بيشتر از من از شمر اطاعت مي‌كرد، يعني «شبث بن ربعي» به پيش آمد و به شمر گفت: اي شمر! سخني زشت تر از سخن تو نشنيده ام، و در جايگاهي بدتر از جايگاه تو قرار نگرفته ام، آيا مأمور قتل كودكان و زنان شده اي؟! 🔸حميد بن مسلم مي‌گويد: گواهي مي‌دهم كه شمر با شنيدن اين سخن، از سوزاندن زنان و كودكان كه در خيمه بودند،منصرف گرديد. گریز👇👇 ولي جان همه ى عالم فداى اول مظلوم عالم علي عليه السلام: 🔹آن كسي كه كنار درِ خانه ي حضرت علي (ع) آمد، او و اهل خانه اش را تهديد به سوزاندن خانه با اهلش نمود و گفت: 🔸«سوگند به كسي كه جانم در دست او است حتماً بايد از خانه براي بيعت بيرون بيائيد و يا خانه را بر روي شما به آتش مي‌كشم». 🔹بعضي به او گفتند: «فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) و فرزندان رسول خدا (ص) و آثار آن حضرت در خانه است»، پس گواهي مي‌دهم كه او تحت تأثير اين سخن قرار نگرفت و حيا نكرد و از تصميم خود منصرف نشد، بلكه همانگونه كه گفته بود، انجام داد.(١-٢) 📚منابع : ١- رنج ها و فریادهای فاطمه سلام الله علیها (ترجمه بیت الاحزان) صفحات ١٦٠ الى ١٦٤ ٢- نفس المهموم .
♦️♦️فلسفه مصیبت و درد برای مومن امام صادق عليه السّلام فرمود: هيچ مؤمنى نيست مگر اينكه در مدت چهل روز مصيبتى به او مى‏ رسد، يا در مالش يا در فرزندانش و يا درباره خودش و يا اندوهى كه خودش هم نمى‏ داند از كجا آمد و اينها براى اين است كه پاداش به او داده شود. فرمود: در بهشت مقامى هست كه هيچ كس به آن جايگاه نمى‏ رسد مگر اينكه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد. 📚منبع: ايمان و كفر، علامه مجلسى- ترجمه عزيز الله عطاردى،‏ ج‏۱، ص۱۲۳ ۱۴۴۳ .
. 3⃣لطف به سگ!👇 ✅نقل است که روزی امام حسن مجتبی(ع) مشغول غذا خوردن بودند که سگی آمد و برابر حضرت(ع) ایستاد. حضرت(ع)، هر لقمه ای که می خوردند، لقمه ای جلوی سگ می انداختند. مردی درخواست کرد که ای فرزند رسول خدا! اجازه دهید این حیوان را دور کنم. امام حسن(ع) فرمود : 📋«دَعْهُ إِنِّی لَأَسْتَحْیی مِنَا للَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یکونَ ذُو رُوحٍ ینْظُرُ فِی وَجْهِی وَ أَنَا آکلُ ثُمَّ لَا أُطْعِمُهُ» ♦️نه، رهایش کنید! من از خدا شرم می کنم که جانداری به صورت من نگاه کند و من در حال غذا خوردن باشم و به او غذا ندهم.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۵۲ .
. 1⃣ متحول شدن مرد شامی با رفتار امام حسن(علیه السلام)!👇 ✅در تاریخ آمده است که؛ 📋«أَنَّ شَامِيّاً رَآهُ رَاكِباً فَجَعَلَ يَلْعَنُهُ وَ اَلْحَسَنُ(ع) لاَ يَرُدُّ» ♦️روزی یکی از اهل شام که به مدینه آمده بود، همین که با امام حسن(ع) برخورد نمود، شروع کرد به ناسزاگویی نسبت به امام حسن(ع) و امام(ع) به او پاسخی نداد تا سخنانش تمام شود. زمانی که سخنان مرد شامی تمام شد، آن حضرت(ع) به مرد شامی سلام کرد و لبخندی زد و سپس فرمود :  📋«أَيُّهَا اَلشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شَبَّهْتَ فَلَوِ اِسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاكَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَيْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَحْمَلْتَنَا أَحْمَلْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ عُرْيَاناً كَسَوْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَيْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ طَرِيداً آوَيْنَاكَ وَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ قَضَيْنَاهَا لَكَ فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إِلَيْنَا وَ كُنْتَ ضَيْفَنَا إِلَى وَقْتِ اِرْتِحَالِكَ كَانَ أَعْوَدَ عَلَيْكَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِيضاً وَ مَالاً كَثِيراً» ♦️ای شیخ! گمان می‌کنم که غریب باشی و گویا بر تو اموری مشتبه شده باشد، پس اگر از ما حلالیت بطلبی و بخواهی که از تو راضی شویم، از تو راضی و خشنود می‌شویم و اگر چیزی سؤال کنی برایت باربر فراهم می‌کنیم و اگر از ما طلب ارشاد و هدایت کنی تو را ارشاد می‌کنیم و اگر بار برداری بطلبی عطا می‌کنیم و اگر گرسنه باشی تو را سیر می‌کنیم و اگر برهنه باشی تو را می‌ پوشانیم و اگر محتاج باشی بی‌نیازت می‌کنیم و اگر رانده شده‌ای تو را پناه می‌دهیم و اگر حاجتی داری حاجتت را برمی‌آوریم و اگر بار خود را به خانه‌ی ما فرود آوری و میهمان ما باشی، تا وقت رفتن برای تو بهتر خواهد بود، زیرا که ما خانه‌ی بزرگ و جاه و مال فراوان داریم. آن مرد وقتی این برخورد را از امام حسن مجتبی(ع) دید، گریست و گفت :  📋«أَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ وَ كُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ أَبْغَضَ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ وَ اَلْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ» ♦️شهادت می‌دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی و خدا می‌داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد. من پیش از این سرسخت‌ترین دشمن تو و پدرت بوده‌ام، اما الان دوست داشتنی‌ترین شخص نزد من تو هستی.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۴۴ .
. روضه نبش قبر و سر بر نیزه زدن علی اصغر صحیح نیست ✍چهار نقل در مورد لحظه شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) :👇 1️⃣ابی‌ مخنف(متوفی سال۱۵۷ ه.ق) : «فَأَعطَاهُ إِلَى أُختِهِ وَ قَالَ: خُذِيهِ إِلَيكِ!» امام حسین(علیه السلام) طفل را به خواهرش سپرد و گفت : آن را بگیر!(۱) 2️⃣شیخ مفید(متوفی سال۴۱۳ ه.ق) : «ثُمَّ حَمَلَهُ حَتَّى وَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِهِ» سپس امام حسین(علیه السلام) او را بُرد و کنار کشتگان خاندانش قرار داد.(۲) 3️⃣شیخ طبرسی(متوفی سال۵۴۸ ه.ق) : «حَفَرَ لِلصَبِیِّ بِجَفنِ سَيفِهِ وَ رَمَلَّهُ بِدَمِهِ وَ دَفَنَهُ» امام حسین(علیه السلام) با قبضه ی شمشیرش گودالی حفر کرد و آن طفل را در حالی که به خون خود آغشته شده بود، در آن دفن کرد.(۳) 4️⃣سید بن طاووس(متوفی سال۶۶۴ ه.ق) : «فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزِينَبَ(س) : خُذِيهِ!» حرمله تیر را به گلوی او زد و گلویش بریده شد و امام حسین(علیه السلام) به زینب(س) فرمود : این را بگیر!(۴) ✍در مورد جنایات و ظلمهای سپاه یزید(لعنت الله علیهم) علیه اهل بیت امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا شکی نیست، اما با توجه به اینکه ما گزارش روایی و تاریخی در اثبات این ادعا نداریم که فردی اقدام به نبش قبر حضرت علی اصغر(علیه السلام) کرده و سر مبارک را از بدنش جدا کرده باشد، و دلیل و مدرکی هم بر وجود سر این طفل شیرخواره در میان سرهای دیگر شهدا وجود ندارد، نمی توان صحت این روضه ها را تایید کرد، بلکه مسلما نبش قبر حضرت علی اصغر(علیه السلام) از تحریفات عاشورایی است و جایی از آن ذکری به میان نیامده است. 📚منابع : ۱)مقتل الحسین(ع) ابی مخنف، ص۱۷۳ ۲)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۸ ۳)الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۲، ص۳۰۱ ۴)اللهوف ابن طاووس، ص۶۹ .
. 🟢 حکایات مناجاتی 4⃣1⃣ توبه حسن لاته يادش بخير آن روزهايى كه در جبهه بوديم، همه اش بياد خدا بوديم، قرآن مى خوانديم، نماز شب مى خوانديم مناجات مى كرديم يك حال عجيبى داشتيم ، به خدا نزديك بوديم ، بدنبال گناه و معصيت نبوديم ، جمع خوبى داشتيم دور هم جمع مى شديم زيارت عاشورا و دعاى كميل و دعاى ندبه و دعاى توسل و... مى خوانديم واقعا يادش بخير.. يك رفيقى داشتيم كه خيلى آدم خوبى بود با خدا بود حال عجيبى داشت همه اش در حال ذكر بود توى خودش بود اسمش حسن لاته بود. يك روز آمد تو سنگرم گفت: حاج آقا يك وصيت نامه دارم دوست دارم شما هم يك توجهى روى آن كنيد اگر مى شود همين الان تشريف بياوريد توى سنگرم. گفتم چشم برويم . آمدم تو سنگرش گفت: حاج آقا اين وصيت نامه من است ولى يك سرِّى بين من و خدا مى باشد و شما قول بده تا وقتى كه زنده هستم به كسى بازگو نكنى . قول دادم، گفت حاج آقا من قبل از انقلاب آدم خيلى بدى بودم و از آن لاتهاى قَهار سرمحله ها و همه را مى زدم و گاهى اوقات شدت شقاوتم زياد مى شد كه بى باكانه داخل حمّام هاى عمومى زنان مى شدم و مشغول گناه و معصيت مى شدم ، خيلى كارهاى ديگر... تا اينكه انقلاب شد و همه بساط گناه و عرق خوارى و مشروب خوارى و... جمع شد بعد هم جنگ شد يك روز داشتم از كنار مسجدى رد مى شدم ديدم جوانهاى كه هنوز صورتشان گرد مونزده بود توى صف ايستاده اند، گفتم : آقا براى چه ايستاده ايد آيا صف مرغ ياگوشت و روغن و... چيزهاى ديگر است گفت: نه اين صف ديدار با خداست . صف عاشقان الى اللّه است. اين حرف چنان در من اثر گذاشت كه از خود بى خود شدم. به خودم گفتم : اى واى بر تو اى حسن همه به ديدار خدا مى روند و تو هنوز از غافله عقبى همه عاشق مى شوند و تو هنوز خوابى تاكى مى خواهى در گندآب دنيا غرق باشى ... خلاصه من هم عاشق شدم تا خدا را ببينم و حال آمدم و از كرده هاى خود پشيمانم توبه كرده ام . ناراحتم الان فهميده ام هر كسى كه مى خواهد مهمانى حق رود بايد با لباسهاى نو و لطيف برود ولى من با بارى از گناه و معصيت هستم لباسهايم آلوده به كثافات دنيوى است، حاج آقا روى بدنم را ببين . يك وقت ديدم پيراهن خود را بالا زد، ديدم روى بدنش عكس زنى را خالكوبى كرده. خيلى ناراحت شدم. گفت حاج آقا كجايش را ديدى، پيراهن پشت سرش را بالا زد عكس مردى را روى كمرش خال كوبى كرده اند من خيلى عصبانى شدم گفت حاج آقا كجايش را ديدى ، ديدم روى تمام دست و پايش را خال كوبى كرده است. من با عصبانيت او را ترك كردم يك وقت صدا زد حاج آقا راضى نيستم سِرّ مرا به كسى بازگو كنى. من توجهى نكردم و به سنگر فرماندهى رفتم فرمانده را نديدم آمدم سنگر خودم رُفقا دورم جمع شدند و هر كدام از درى سخن گفتند يادم رفت كه به حسن لاته سر بزنم. سه و چهار ساعت از اين ماجرا گذشت دوستان يكى يكى متفرق شدند من هم از سنگر خارج شدم كه سرى به حسن لاته بزنم يكى از دوستان صدا زد حاج آقا، حاج آقا! گفتم : بله گفت : الان حسن لاته شهيد شد. گفت : يك ساعت پيش سوار ماشين شد كه برود جلوى دپو كه يك وقت خمپاره اى از طرف عراقيهاى صدّامى توى ماشين مى افتد و حسن لاته شهيد مى شود، ديدم يك كيسه پلاستيك دستش بود نشان داد گفت اين هم بدنش است من خيلى جا خوردم. گفتم : حسن شهادت گوارايت باشد، خدا چه كسانى را مى برد كسى كه توبه كند مثل كسى است كه تازه از مادر به دنيا آمده باشد، اين با آن همه گناه توبه كرد و شهيد شد گريه كنان بطرف سنگرش آمدم وصيت نامه اش را برداشتم آوردم ديدم چه عالى نوشته كه سه جمله توجه مرا بيشتر جلب كرد: يكى اينكه نوشته بود، مادر نارحت نشوى حسن لاته توبه كرد و آخر عاقبت بخير شد. دوم اين كه در مناجاتش با خدا مي گفت خدايا بناست بميريم و امّا اى خدا دوست دارم در راه تو شهيد شوم و تو را ملاقات كنم مى دانم گناه زياد كردم نافرمانى تو را بسيار نمودم اما بيا و دل اين بنده گنه كار خودت را نشكن چون به اميد ديدار تو آمدم مرا نا اميد نكن اى كسى كه غفّار گناهانى بخشنده ذنوبى . سوّم اينكه خدايا حال كه بناست بميرم ، بدنم را روى سنگ غسالخانه بگذارند اين عكسهاى مبتذل روى بدنم هست بيا و آبرويم را بخر تا مردم بدنم را با اين عكسها روى سنگ غسالخانه نبينند يك نگاهى به بدن سوخته و از هم متلاشيش كردم ديدم خدا آبروى حسن لاته را خريده و توبه او را قبول كرده و دعايش را مستجاب نموده و عاقبتش را ختم به خير کرده است. 📚منبع: منبع: قصص التوابین؛ داستان توبه کنندگان؛ علی میر خلف زاده ۱۴۴۳ .
. 🟢 حکایات مناجاتی 5⃣1⃣ توبه‏ ابولبابه‏ زمانى كه جنگ خندق به پايان رسيد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه مراجعت كرد. هنگام ظهر امين وحى نازل شد و فرمان جنگ با يهوديان پيمان شكن بنى قريظه را از جانب حضرت حق اعلام كرد، همان وقت رسول اسلام مسلح شد و به مسلمانان دستور دادند: بايد نماز عصر را در منطقه ى بنى قريظه بخوانيد، دستور پيامبر انجام گرفت، ارتش اسلام بنى قريظه را به محاصره كشيد، مدت محاصره طولانى شد، يهوديان به تنگ آمدند، به رسول حق پيام دادند ابولبابه را نزد ما فرست تا درباره ى وضع خود با او مشورت كنيم. رسول خدا به ابولبابه فرمودند: نزد هم پيمانان خود برو و ببين چه مى گويند. ابولبابه وقتى وارد قلعه شد يهوديان پرسيدند: صلاح تو درباره ى ما چيست؟ آيا تسليم شويم به همان صورتى كه پيامبر مى گويد تا هرچه مايل است نسبت به ما انجام دهد؟ جواب داد: آرى، تسليم او شويد، ولى به همراه اين جواب با دست خود به گلويش اشاره كرد، يعنى در صورت تسليم بلافاصله به قتل مى رسيد، ولى از عمل خود پشيمان شد و فرياد زد: آه به خدا و پيامبر خيانت كردم! زيرا حق نبود اسرار را فاش و امر پنهان را آشكار كنم. از قلعه به زير آمد و يكسر به جانب مدينه رفت، وارد مسجد شد، با ريسمانى گردن خود را به يكى از ستونهاى مسجد بست «ستونى كه معروف به ستون توبه شد» گفت: خود را آزاد نكنم مگر اينكه توبه ام پذيرفته شود يا بميرم، رسول خدا از تأخير ابولبابه جويا شد، داستانش را عرضه داشتند، فرمودند: اگر نزد من مى آمد از خداوند براى او طلب آمرزش مى كردم، اما اكنون به جانب خدا روى آورده و خداوند نسبت به او سزاوارتر است، هرچه خواهد درباره اش انجام دهد. ابولبابه در مدتى كه به ريسمان بسته بود روزها را روزه مى گرفت و شبها به اندازه اى كه بتواند خود را حفظ كند غذا مى خورد، دخترش به وقت شب برايش غذا مى آورد و وقت نياز به وضو بازش مى كرد. شبى در خانه ى ام سلمه آيه ى پذيرفته شدن توبه ى ابولبابه به رسول خدا نازل شد: «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» . و گروهى ديگر به گناه خويش اعتراف كردند، عمل نيك و بدى را به هم آميختند، باشد كه خدا توبه ى آنان را بپذيرد، همانا خداوند آمرزنده ى مهربان است. پيامبر به ام سلمه فرمودند: توبه ى ابولبابه پذيرفته شد، عرضه داشت: يا رسول اللَّه! اجازه مى دهيد قبولى توبه ى او را من به او بشارت دهم، فرمودند: آرى. ام سلمه سر از حجره بيرون كرد و قبولى توبه اش رابه او بشارت داد. ابولبابه خدا را به اين نعمت سپاس گفت، چند نفر از مسلمانان آمدند تا او را از ستون باز كنند، ابولبابه مانع شد و گفت: به خدا سوگند نمى گذارم مرا باز كنيد مگر اينكه رسول خدا بيايد و مرا آزاد كند. پيامبر آمدند و فرمودند: توبه ات قبول شد، اكنون به مانند وقتى هستى كه از مادر متولد شده اى، سپس ريسمان از گردنش باز كرد. ابولبابه گفت: يا رسول اللَّه! اجازه مى دهى تمام اموالم را در راه خدا صدقه بدهم؟ فرمودند: نه، اجازه ى دو سوم مال را گرفت، فرمودند: نه، اجازه ى پرداخت نصف مال را گرفت، فرمودند: نه، يك سوم آن را درخواست كرد، حضرت اجازه داد . 📚منابع: - تفسير قمى؛ ج ۱؛ ص ۳۰۳ - تفسير برهان؛ ج ۴؛ ص ۵۳۵ - بازگشت به خدا؛ ص ۴۲۳ ۱۴۴۳ .