#روضه_حضرت_سکینه علیهاالسلام
#حضزت_سکینه علیهاالسلام
#5ربیع_الاول
#متن_روضه
🎴 #کاری_اختصاصی| یکی از دوستان محترم در کانال، درخواست
متن روضه و سینهزنی حضرت سکینه بنت الحسین علیهماالسلام
رو کردند که تقدیم میکنیم..
➖ اگه دلتون شکست، التماسدعایفرج
➖ بهترتیب: صفحات ۴۴، ۴۵، ۴۶ و۴۷
➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآلمحمد علیهمالسلام
➖ ۵ ربیعالاول ۱۴۴۳ق
روز هجوم - مهدی خدامیان آرانی.PDF
1.66M
برای عزیزانی که واقعا دنبال حقیقت هستن و براشون مهمه که در غم اهلبیت غمگین و در شادی اونها شاد باشن. از طرفی هم مایلن زمان هجوم را دقیق تر بررسی کنن با منابع معتبر و قدیمی؛
این کتاب به شدت توصیه میشه👆🏻👆🏻👌🏻
□ "کتابِ روز هجوم" □
✍نوشتهی آیتالله دکتر مهدیخدامیانآرانی
✔️در موضوعِ: زمان دقیق هجوم به بیت مادرِ اهلبیت و شهادت محسن ابن علی علیهمالسلام
✔️و پاسخِ دقیق به شبهات مخالفین
📢نشر حداکثریِ این کتاب برای اقامهی عزا لازم است.
.
🏴 نحوه شهادت #امام_عسکری (ع)
مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان، به نقل از قول اسماعیل بن علی – معروف به ابوسهل نوبختی حکایت می کنند:
در آن روزهایی که امام حسن عسکری علیه السلام در بستر بیماری قرار گرفته بود – که در همان مریضی هم به شهادت نائل آمد – به ملاقات و دیدار حضرت رفتم . پس از آن که لحظه ای در کنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارک حضرتش می نگریستم . ناگاه دیدم حضرت ، خادم خود را (که به نام عقید معروف و نیز سیاه چهره بود) صدا کرد و به او فرمود: «ای عقید! مقداری آب – به همراه داروی مصطکی – بجوشان و بگذار سرد شود.» همین که آب ، جوشانیده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسکری علیه السلام آورد تا بیاشامد.
موقعی که حضرت ظرف آب را با دست های مبارک خود گرفت ، لرزه و رعشه بر دست های حضرت عارض شد، به طوری که ظرف آب بر دندان های حضرت می خورد و نمی توانست بیاشامد. آب را روی زمین نهاد و به خادم خویش فرمود: «ای عقید! داخل آن اتاق برو، آن جا کودکی خردسالی را می بینی که در حال سجده و عبادت می باشد، بگو نزد من بیاید.»
خادمِ حضرت گفت : چون داخل اتاقی که امام علیه السلام اشاره نمود، رفتم کودکی را در حال سجده مشاهده کردم که انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند نموده است ، بر او سلام کردم، آن حضرت نماز و سجده را مختصر کرد.
پس از پایان نماز عرض کردم که آقای من می فرماید شما نزد او بروید. در همین لحظه ، کنیزی صقیل نام نزد آن فرزند عزیز آمد و دست کودک را گرفت و پیش پدرش برد. ابوسهل نوبختی گوید: هنگامی که کودک – که بسیار زیبا و همچون ماه نورانی بود موی سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است. – نزد پدر آمد، سلام کرد و همین که چشم پدر به فرزند خود افتاد، گریست و به او فرمود: «ای سید اهلبیت خود مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش میروم.» آن کودک قدح آب جوشانیده را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد.
آنگاه فرمود: «مرا آماده کنید که می خواهم نماز بخوانم» پس آن کودک حوله ای را که در کنار پدر بود، روی دامان امام علیه السلام انداخت و سپس پدرش را وضو داد. و چون حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام نماز را با آن حال مریضی انجام داد، روی به فرزند کرد و فرمود: «پسرم بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجّت خدا بر روی زمین و تویی پسر من و منم پدر تو و تویی (م ح م د) بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن ابیطالب و پدر توست رسولخدا(ص) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است و این عهدی است به من از پدرم و پدران طاهرین تو صلّی الله علی اهل البیت ربّنا، انّه حمیدٌ مجید و در همان هنگام به شهادت رسید.»
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۱۰۳۸
#شهادت_امام_عسکری
#امام_حسن_عسکری
#مصائب_امام_عسکری
.
.
#روضه_حضرت_سکینه علیهاالسلام
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#روضه_توسل
#5ربیع_الاول
#روضه_تکلم_امام_حسین_با_حضرت_سکینه_علیهماالسلام_در_قتلگاه
مرحوم #کفعمى در #مصباح[۱] از حضرت سکینه (سلاماللهعلیها) روایت مىکند که:
چون پدرم کشته شد، آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغما و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم پدرم مىفرمود:
شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَی عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی
أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی
وَأَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیرِ جُرْمٍ قَتَلُونی
وَبِجَرد الخَیلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی
کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی
وسَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ
یا لَرُزْءٍ وَمُصابٍ هَدَّ أرْکانَ الحَجِونِ
وَیلَهُم قَدْ جَرَحُوا قَلْبَ رَسُولِ الثَّقَلَینِ
فَالْعَنُوهُم مَا اسْتَطَعْتُم شِیعَتِى فِى کُلِّ حِینٍ[۲]
▪️ اى پیروان من! هرگاه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید، و هرگاه داستان غربت غریبى یا شهادت شهیدى را شنیدید، بر من بگریید.
▪️ من نبیره رسولخدا هستم ، مرا بى گناه کشتند و سپس با تاختن اسب عمدا بدنم را خرد کردند.
▪️ اى کاش همه شما در روز عاشورا بودید و مىدیدید که چگونه براى طفل صغیرم آب طلبیدم و آنان از ترحم به من خوددارى کردند.
▪️ به جاى آب گوارا تیر ستم را به کودک کوچکم چشانیدند، واى از این مصیبت بزرگ و دردناکى که پایههاى کوه بلند حجون (در مکه) را به لرزه در آورد.
▪️واى بر آن که قلب رسول جن و انس را جریحه دار کردند! پس اى شیعیان من! همیشه و هر چه در توان دارید آنان را لعنت کنید[۳].
➖ مرحوم مقرم نیز در #مقتل_الحسین این شعر را آورده است[۴] البته برخی نیز میگویند این شعر زبان حال است[۵].
📚 منابع:
۱. المصباح، کفعمی ص۷۴۱؛ طباطبائى قمى، سیدتقى، شهیدکربلا، ج۱، ص۱۹۷
۲. موسوى وادقانى، سید احمد، یاران کوچک امام حسین علیه السلام، ص۱۳۲؛ به نقل از اسرار الشهادة، فاضل دربندى، ص۴۶۲؛ دمعة الساکبة، ملاباقر بهبهانى، ص۳۵۰؛ معالى السبطین، محمدمهدى، مازندرانى، ج۲ ص۳۱
۳. چهره درخشان حسین بن على علیهماالسلام، ص۸
۴. عبدالرزاق، مقرم، مقتل الحسین، ص۳۰۷
۵. الخصائص الحسینیه، شوشتری، ص۹۹
.......................
◾️ دو روایات از وفات حضرت سکینه(س)؛
روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ماه ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هجرى قمرى و در عصر خلافت “هشام بن عبدالملک” و در حاکمیت “خالد بن عبدالملک بن حارث”، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر می گوید که وى در پنجم ماه ربیع الاوّل سال ۱۲۶ هجرى قمرى در مکّه معظمه وفات یافت.
در صبح روز رحلتش محمد بن عبدالله(نفس زکیه) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهر جسارت شود. گفت: صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم ولی نیامد. لذا جنازه مبارک آن حضرت دفن نشد.
پس از آن حضرت سجاد علیه السلام _ و به قولی یحیی بن حسن علیه السلام به قولی محمد بن عبدالله نفس زکیه _ بر جنازه آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام در مدینه به خاک سپردند.
📚منبع
ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، ج۳، ص۲۸۰
#حضرت_سکینه
#سکینه_بنت_الحسین
#وفات_حضرت_سکینه
.
.
⚫️ پیرامون شهادت امام حسن عسکری علیه السلام؛
مطابق با نقل شیخ صدوق آن حضرت را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند. از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هالهاى از غم و بهتزدگى فضاى سامرا را فرا گرفت.
احمد بن عبیدالله این صحنه را چنین وصف کرده:
وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت.
مردم فریاد مىزدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیت هاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.
📚منبع
الاعتقادات، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۹
کمال الدین، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۳
نورالابصار، مؤمن شبلنجی، ص۱۶۸
الغیبه، شیخ طوسی، ص۱۳۲
#امام_حسن_عسکری
#امام_عسکری
#شهادت_امام_عسکری
.
.
▪️ چرا امام حسن عسکری(ع) به حج نرفتند؟
امام حسن عسگری (ع) را برای زیر نظر داشتن و کنترل رفت و آمدها، در محل سکونت سپاهیان دربار عباسی مسکن داده بودند و از همین جاست که به آن حضرت «عسکری» میگویند.
این امام بزرگوار با وجود آنکه در مدینه منوره متولد شدند ولی در همان دوران کودکی مجبور به ترک آن دیار و اقامت در سامرا (عراق) شدند و بدین سبب مشهور است که تنها امامی است که حج انجام ندادند و در برخی از متون تاریخی هم به آن اشاره شده است. البته در متون معتبر به صراحت این مطلب به چشم نمیخورد ولی از کنار هم قرار دادن مطالب تاریخ شاید بتوان به این نتیجه دست یافت. مثلا در تاریخ به این مطلب اشاره شده که حکومت عباسی آن قدر از نفوذ اجتماعی امام حسن عسکری علیه السلام نگران بود که ایشان را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهای پنج شنبه و دوشنبه در دربار حاضر شوند. این با امکان انجام فریضه حج نمیسازد.
📚 منبع
مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص۴۳۴
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۰، ص ۲۵۱
#شهادت_امام_عسکری
#امام_حسن_عسکری
#مصائب_امام_عسکری
.
.
✔️ ارتباط امام حسن عسکری(ع) با شیعیان خویش؛
پیشوای یازدهم علیرغم فشارهای شدید سیاسی و با وجود حضور اجباری در مناطق نظامی و تحت کنترل، با تیزبینی خاصی با دوستان و شیعیان خویش ارتباطی عمیق ایجاد کرده بود.
امام حسن عسکری (ع) در یکی از روزها داود بن اسود را فرا خوانده و چوبی گرد و دراز به اندازه کف دست در اختیارش گذاشت و دستور داد که آن را به عثمان بن سعید عمری از افراد مورد اعتماد امام عسکری (ع) و اولین نائب خاص حضرت مهدی علیه السلام برساند.
او می گوید: به قصد اجرای فرمان حضرت عسکری (ع) به راه افتادم. در راه با سقایی رو به رو شدم که استرش راه را سد کرده بود. من آن چوب را به هدف راندن استر بالا برده و به حیوان زدم. ناگهان چوب شکسته و شکاف برداشت، چون چشمم به قسمت شکافته چوب افتاد، نامه هایی را دیدم که در داخل آن جاسازی شده بود. با عجله چوب را در آستینم پنهان کردم.
در این حال مرد سقا شروع کرد به داد و فریاد کردن، به من و سرورم دشنام می داد. بعد از انجام ماموریت، به خانه امام (ع) بازگشتم. عیسی از خدمتگزاران آن حضرت به نزدم آمد و گفت: مولای تو می گوید: «چرا استر را زدی و چوب را شکستی؟! دیگر کاری نکن که نیازی به عذرخواهی داشته باشد و از تکرار خطای خود خودداری نما. اگر شنیدی کسی به ما دشنام می دهد اعتنا نکن و از معرفی خود پرهیز کن، چون ما در سرزمینی بد زندگی می کنیم. پس راه خود را برو و بدان که اخبار و احوال تو به ما می رسد.»
📚منبع
المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۲۷
مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج۱۲، ص۲۱۴
#امام_عسکری
#امام_حسن_عسکری
#فضائل_امام_عسکری
.
.
#کرامات
#امام_عسکری
📣 نمونه ای از کرم و بزرگواری امام حسن عسکری (ع)؛
محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر (ع) میگوید: به تهیدستی و فقر مبتلا شده بودیم و زندگی را به سختی میگذراندیم، پدرم (علی بن ابراهیم) گفت: نزد این مرد (امام حسن عسکری) برویم، زیرا او به جوانمردی و بزرگواری، توصیف میشود.
گفتم: آیا او (امام حسن) را میشناسی؟
پدرم گفت: نه، نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام، با هم به حضور آن حرکت کردیم. در مسیر راه، پدرم گفت: (چقدر نیاز داریم که آن حضرت دستور پانصد درهم را برای ما بدهد، تا ۲۰۰ درهم آن را صرف در پوشاک و ۲۰۰ درهم آن را صرف در بدهکاری کنیم و ۱۰۰ درهمش را برای مخارج زندگی به مصرف رسانیم).
من با خود گفتم: کاش ۳۰۰ درهم نیز به من بدهد، صد درهم آن را پوشاک، صد درهمش را در مخارج زندگی به مصرف برسانم و با صد درهم آن الاغی خریداری کنم.
پس از ساعتی از محضر امام حسن (ع) مرخص شدیم، غلامش آمد و کیسه پولی به پدرم داد و گفت: این کیسه، حاوی ۵۰۰ درهم است، ۲۰۰ درهم آن برای پوشاک، ۲۰۰ درهم آن برای برای بدهکاری و ۱۰۰ درهم آن برای مخارج زندگی شما است.
و کیسه دیگری به من داد و گفت: این کیسه حاوی ۳۰۰ درهم است، صد درهمش برای پوشاک و صد درهمش برای مخارج زندگی و با صد درهمش الاغی برای خود خریداری کن، ولی به کوهستان (باختران و اطراف) نرو بلکه به (سوراء) برو، محمد بن علی بن ابراهیم به سوراء رفت و در آنجا با زنی ازدواج کرد.
روایت کننده گوید: اکنون علی بن ابراهیم (به خاطر آن کمکهای امام حسن) املاکی دارد که قیمت محصول آن معادل هزار درهم است، در عین حال پیرو (مذهب واقفی) است (یعنی معتقد است که امام کاظم (ع) همان امام قائم (ع) است و بعد از او امامی نیست).
محمد بن ابراهیم میگوید: به علی بن ابراهیم گفتم: وای بر تو! مگر دلیلی روشنتر از این وجود دارد ؟
(درباره امامت امام حسن عسکری علیه السلام)
علی بن ابراهیم در پاسخ گفت: این کیشی است که به آن عادت کرده ایم.
📚منبع
اصول کافی، شیخ کلینی، ص۳۰۹
#امام_حسن_عسکری
#فضائل_امام_عسکری
.