eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
614 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🟢 خدا جلال و جبروت فاطمه زهرا (س) را به حضرت معصومه (س) عنایت فرموده؛ آقاى شيخ عبدالله موسيانى نقل فرمودند به اين كه حضرت آية الله مرعشى نجفى به طلاّب مى فرمود: علّت آمدن من به قم اين بود كه پدر آسيد محمود مرعشى نجفى (كه از زهّاد و عبّاد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امير (عليه السلام) بيتوته نمود كه آن حضرت را ببيند، شبى در (حال مكاشفه) حضرت را ديده بود كه به ايشان مى فرمايد: «سيد محمود چه مى خواهى؟» عرض مى كند: مى خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء (عليها السلام) كجاست؟ تا آن را زيارت كنم. حضرت فرموده بود: «من كه نمى توانم بر خلاف وصيت آن حضرت، قبر او را معلوم كنم.» عرض كرد: پس من هنگام زيارت چه كنم؟ حضرت فرمود: «خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه (عليها السلام) را به فاطمه معصومه (عليها السلام) عنايت فرموده است، هر كس بخواهد ثواب زيارت حضرت زهرا (عليها السلام) را درك كند به زيارت فاطمه معصومه (عليها السلام) برود.» آية الله مرعشى مى فرمودند: پدرم مرا سفارش مى كرد كه من قادر به زيارت ايشان نيستم امّا تو به زيارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همين سفارش، براى زيارت فاطمه معصومه (عليها السلام) و ثامن الأئمّه (عليهم السلام) آمدم و به اصرار مؤسس حوزه علميه قم، حضرت آية الله حائرى در قم ماندگار شدم. آية الله مرعشى در آن زمان مى فرمودند: شصت سال است كه هر روز من اوّل زائر حضرتم. 📚منبع فروغی از کوثر، الیاس محمدبیگی، ص۴۵ ................. 📗 كراماتى از حضرت معصومه (س) به نقل از آية الله العظمى اراكى (رحمه الله)؛ ايشان درباره خودشان فرمودند: دستم ورم مى كرد و پوست آن ترك برمى داشت به طورى كه نمى توانستم وضو بگيرم و ناچار بودم براى نماز تيمم كنم و معالجات هم بى اثر بود تا اينكه به حضرت معصومه (عليها السلام) متوسل شدم و به من الهام شد كه دستكش بدست كنم، همين كار را كردم، دستم خوب شد. ايشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سيد جعفر احتشام كه هر دو از منبرى هاى قم بودند) نقل مى كرد از آشيخ ابراهيم صاحب الزمانى تبريزى (كه مرد با اخلاصى بود) كه من شبى در خواب ديدم به حرم مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است براى اينكه فاطمه زهرا (عليها السلام) و حضرت معصومه (عليها السلام) در سر ضريح خلوت كرده اند و كسى را راه نمى دهند. من گفتم: مادرم سيّده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند، رفتم ديدم كه بله اين دو نشسته اند و در بالاى ضريح با هم صحبت مى كنند از جمله صحبت‌ها اين بود كه حضرت معصومه (عليها السلام) به حضرت زهرا (عليها السلام) عرض كرد: حاج سيد جعفر احتشام براى من مدحى گفته است و ظاهراً آن مدح را براى حضرت مى خواند. آشيخ ابراهيم اين خواب را در جلسه دوره اى اهل منبر كه حاج سيد جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل مى كند. حاج احتشام مى گويد: از آن شعرها چيزى يادت هست؟ گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دخت موسى بن جعفر) تا اين را گفت، حاج احتشام شروع كرد به گريه كردن و گفت: بله توى اشعار من اين كلمه است. حاج سيد جعفر احتشام منبرى با حالى بود و موقع روضه خواندن خودش هم گريه مى كرد و اهل بكّاء بود و بسيار گريه مى كرد. آقا حسن احتشام فرزند ايشان مى گويد: به ايشان گفتيم شما در آخر شعرتان يك تخلّصى داشته باشيد مانند ساير شعرا، قبول نكرد تا با اصرار اين شعر را گفت: اى فاطمه بجان عزيز برادرت بر احتشام لطف نما قصر اخضرى ايشان گفت: قصر اخضر را لطف كردند. گفتم: چطور؟ گفت: همانجا كه آقاى مرعشى (رحمه الله) سجاده مى انداختند، آنجا را گچ كارى كردند و سنگ مرمر سبز رنگ قراردادند، و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است اين بود قصر اخضرى كه به ايشان عطا شد. 📚منبع فروغی از کوثر، الیاس محمدبیگی، ص۴۲ ایام .
. ♦️ نجات گروه سرگردان با راهنمایی حضرت معصومه (س)؛ سال‌ها قبل از انقلاب، گروهی از مردم یکی از شهرهای دور، در فصل زمستان برای زیارت حضرت معصومه علیها السلام عازم شده بودند. شب فرار رسید، برف سنگینی در زمین نشسته بود، این گروه در چند فرسخی قم راه را گم کردند و در بیابان بدون وسیله سرگردان شده و در مخاطره شدید قرار گرفتند همانجا دست توسل به دامن حضرت معصومه علیها السلام زدند تا با نشان دادن راه، آن‌ها را از خطر برهاند. طبق سند موثق، یکی از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه علیها السلام مرحوم سیّد محمّد رضوی می‌گوید: در آن شب (بدون اطلاع از زائران در به در و سرگردان) در حرم بودم، اندکی خوابیدم، در عالم خواب دیدم حضرت معصومه علیها السلام نزد من آمد و فرمود: «برخیز چراغ گلدسته‌ها را روشن کن » به ساعت نگاه کردم دیدم اندکی از نیمه شب گذشته و هنوز چهار ساعت به اذان صبح باقی است و ما طبق معمول اندکی قبل از اذان، چراغ‌های گلدسته‌های را روشن می‌کردیم.(۱) خوابیدم، دوباره حضرت معصومه علیها السلام را در خواب دیدم، این بار با تندی به من فرمود: «برخیز مگر نگفتم چراغ‌های گلدسته‌ها را روشن کن» برخاستم و چراغ گلدسته‌ها را روشن کردم، دیدم برف سنگینی آمده و همه جا را سفید پوش نموده است ولی شگفت زده شده بودم که چرا امشب به دستور حضرت معصومه علیها السلام چراغ‌ها را زودتر روشن نموده ام؟ آن شب به سر آمد، صبح روز بعد که هوا آفتابی بود، از حرم عبور می‌کردم، شنیدم چند نفر از زائران به همدیگر می‌گویند: حضرت معصومه علیها السلام به داد ما رسید، چقدر باید از محضر مقدسش تشکر و سپاس گزاری نماییم! اگر چراغ‌های گلدسته‌ها روشن نمی شد، ما در دل شب و آن تاریکی ظلمانی راه را هرگز پیدا نمی کردیم. راز خواب را دریافتم که چرا حضرت معصومه علیها السلام به من می‌فرمود: «برخیز و چراغ گلدسته‌ها را روشن کن» (۲) ———- (۱) با توجّه به این که در آن عصر برق شهر قم کم بود، و تنها برقی که موتور مستقل داشت و نور آن از دور پیدا بود، برق آستانه مقدسه بود. (۲) حضرت معصومه فاطمه دوم، ص ۱۹۰ به نقل از ماهنامه کوثر، نشریه آستانه مقدسه قم. 📚منبع عمه سادات، ابوالقاسم حمیدی، ص۷۴ .
علیه_السلام مرحوم در کتاب دارالسلام می‌نویسد: می‌گوید: من خدمت می‌کردم حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) را ونامه های او را در شهرها می بردم. 🍃 و داخل شدم بر او در سالی که وفات او واقع شد ومکتوبی به من داده، فرمود: این را به مدائن ببر و بدان که سفر تو پانزده روز خواهد کشید ودر روز پانزدهم وارد "سرّ مَنْ رَای خواهی شد وآوازه مرگِ مرا در خانه من خواهی شنید ومرا در مغتسل خواهی دید که غسّال مشغول غسل من باشد. "ابوالادیان" گوید: چون این بشنیدم، عرض کردم که: ای مولای من! پس قائم بعد از تو که خواهد بود؟ فرمود: آن کس که از تو مطالبه جواب نامه ها کند، پس او قائم بعد از من باشد. عرض کردم: زیادتر بفرمایید. گفت: آن کس که خبر دهد که در همیان چه باشد، او قائم بعد از من است. پس هیبت آن جناب مانع شد از آن سؤال کنم از ما فی الهمیان، ومکاتیب را برداشته روانه به سوی مدائن شده وجواب آنها را گرفته در روز پانزدهم وارد "سرّ من رأی" شدم، چنان که فرموده بود. 🍃 پس آواز گریه زنانِ گریه کننده از خانه آن بزرگوار شنیدم وآن حضرت را در مغتسل دیدم. پس دیدم جعفر بن علی - برادر آن حضرت - را که در خانه نشسته وجماعت شیعه در اطراف او، و او را بعضی تعزیت به مصیبت او وبرخی تهنیت به خلافت می گویند. چون این دیدم در نفس خود گفتم که: اگر این امام باشد، پس امامت بر خلاف شده؛ زیرا او را می شناختم که شراب می خورد وقمار می‌باخت وطنبور می‌نواخت. لکن به حکم ضرورت من هم پیش رفته او را تعزیت وتهنیت گفتم واو با من در باب نامه‌ها چیزی نگفت. پس عقید خادم بیرون آمده به جعفر گفت: ای آقای من! اینک برادرت را کفن کرده‌اند برخیز از برای نمازِ بر او. 🍃 جعفر بن علی با شیعیان برخاسته ودر جلو ایشان "سمان" وحسن بن علی - معروف به "سلمه" واز جانب "معتمد" خلیفه آمده بودند - همگی داخل خانه شدند و دیدیم که آن حضرت را کفن کرده در تابوت گذاشته‌اند. پس جعفر بن علی از برای نماز پیش ایستاد. چون اراده تکبیر گفتن نمود، دیدیم که کودکی بیرون آمد با رویی گندم گون ومویی مجعّد ودندان گشاده، وعبای جعفر را گرفته بکشید وفرمود: یا عمّ! پس رو؛ زیرا من اولی می‌باشم به نماز بر پدرم. 🍃 پس جعفر با روی غضبناک پس رفته و آن کودک بایستاد و اقامه نماز نموده، پس آن حضرت را در جانب قبر پدر بزرگوارش حضرت هادی (علیه‌السلام) دفن کردند. پس آن کودک متوجه من شده فرمود: یا بصری! جواب نامه هایی که در نزد تو می باشد بده. من آن جواب‌ها را تسلیم کرده و با خود گفتم که: این دو علامت از علاماتی که حضرت عسکری (علیه السلام) فرمود وعلامت همیان باقی ماند. 🍃 پس از آن بیرون رفتیم از خانه به نزد جعفر واو اندوهناک بود. "حاجز وشاء" به او گفت: یا سیدی، این کودک که بود که بر او اقامه حجّت نماییم. جعفر گفت: والله من او را هیچ وقت ندیده بودم واو را نشناختم. در این اثنا که نشسته بودیم، جمعی از اهل قم آمدند واز حضرت عسکری (علیه‌السلام) سؤال کردند و خبر وفات او را شنیدند. پس از خلیفه آن جناب پرسیدند. مردم اشاره به جعفر نمودند. آن قوم نزد جعفر رفته سلام کرده، تعزیت وتهنیت گفتند. پس گفتند که: با ما مالی ومکاتیبی باشد، بفرمایید که آن مکتوبها از کیان است وقدر مالها چیست؟ 🍃 جعفر چون این بشنید، از جای خود برخواست وجامه های خود را از یکدیگر پاشید وگفت: مردم از ما علم به غیب می خواهند. ناگاه دیدم که از خانه حضرت عسکری (علیه‌السلام) خادمی بیرون آمد و گفت: با شما مکتوب فلان وفلان می باشد، وبا شما همیانی می‌باشد که در آن همیان فلان مبلغ از دینار باشد و ده دینار از جمله آنها مطلّی است. پس آن قوم مکاتیب و مال را به آن خادم دادند و گفتند: آن که تو را فرستاده، او است امام نه غیر او. 🍃 جعفر چون این بدید به نزد "معتمد" خلیفه رفت و این امر را به او اظهار نمود. پس "معتمد" غلامان خود را فرستاده "صیقل" کنیز را بگرفتند و از او مطالبه آن کودک کردند و او انکار نمود؛ و به جهت اخفاء امر کودک، ادّعای حمل نمود. لهذا او را به "ابی الشارب" - که قاضی بود - سپردند و در اثنای این امر "عبیدالله ابن یحیی بن خاقان" به مرگ مفاجات بمرد و "صاحب زنج" در بصره خروج کرد و اشتغال به این امر، باعث غفلت از امر کنیز گردید واز دست ایشان فرار کرد». 📚 دارالسلام، شیخ‌محمود میثمی‌عراقی، چاپ مسجدمقدس‌جمکران، ص۲۴۴ .
‍ . تقدیم به رزمندگان جبهه ی مقاومت پاشو رفیق روی قول بچه شیعه ها حساب کن پاشو رفیق تکیه بر بچه های  ابوتراب کن پاشو رفیق آسمون و رو سر صهیون خراب کن پاشو رفیق با توکل به خدا تو انقلاب کن پاشو رفیق نقشه هاشونو همه نقش برآب کن پاشو رفیق دشمن حرامی رو غرق عذاب کن رگ غیرت مسلمون و نشون بده رژیم کودک کشو بهش امون نده زنده کن یاد علی مرتضی رو باز پاشو دروازه ی خیبری تکون بده جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا «نصرو من الله و فتح قریب» پاشو رفیق تا که نابود کنیم این قوم کثیف پاشو رفیق بشکنیم گردن دشمن سخیف پاشو رفیق تا که آزاد کنیم این قدس شریف پاشو رفیق پشت ما جبهه ی حق شده ردیف پاشو رفیق یه تنه میشیم یه لشگرو حریف پاشو رفیق پاره پاره کنیم دشمن ضعیف به یاد شهید قدس حاج قاسم عزیز تارو پود لشگر کفرو بهم بریز سگیونیستیای کمتر از سگ نجس میدون راهی ندارن دیگه جز گریز جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا «نصرو من الله و فتح قریب» سبک و شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
🩸 وعدهٔ شیرین صلوات‌الله علیه 🩸 🥀 امام حسین صلوات‌الله علیه خطاب به جناب سلمان محمدی علیه‌السلام: 🥀 ای سلمان! گروهی با ما محبت خواهند داشت، و مال و جان خود را فدای ما خواهند نمود، و بر ما خواهند گریست، و از راه دور و نزدیک به زیارت ما خواهند آمد؛ من نیز در ممات ایشان در به زیارت ایشان خواهم رفت، و مادرم فاطمه سلام‌الله علیها، بعد از وفات ایشان، بر ایشان خواهد گریست و عزای ایشان را خواهد گرفت تا روز قیامت که ایشان را شفاعت کند و داخل بهشت گرداند. 📕 مخزن البکاء، برغانی، صفحه ۶۱۷ .
. 🩸 با این که ایستاده از آنان انتقام می‌گیرم... 🩸 🥀 ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه‌السلام پرسید: ای مولای من، چرا از بین امامان شیعه، تنها به امام دوازدهم، گفته می‌شود؟! 🥀 امام باقر علیه‌السلام در پاسخ فرمودند: هنگامی که جد بزرگوارم علیه‌السلام کشته شد، فرشتگان به درگاه خداوند، صدا به ‌گریه و ضجه بلند کردند و گفتند: پروردگارا! آیا از کسانی که برگزیده و فرزند برگزیده و بهترین خلق تو را می‌کشند درمی‌گذری؟! 🥀 خداوند فرمود: ‌ای فرشتگان من! آرام بگیرید، قسم به عزّت و جلالم که انتقام او را از آنان خواهم گرفت، اگر چه زمانی بگذرد. 🥀 آنگاه خداوند عزوجل امامان از نسل علیه‌السلام را به آنان نشان داد و ملائک از دیدن آنها آرام شدند. 🥀 فَإذا أحَدُهُم قائِمٌ يُصَلّى؛ آنگاه مشاهده کردند که یکی از آنها در حال «ایستاده» به نماز مشغول است. پس خداوند فرمود: 🥀 بِذلِكَ القائِمِ أنْتَقِمُ مِنهُمْ... 🥀 با این که ایستاده از آنان انتقام می‌گیرم... 📕 بحارالانوار، علامه مجلسی، ۵۱/ ۲۸ .
. حضرت معصومه یکسال پس از ورود برادرش حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) به ایران به همراه عده‌ای از برادران و خواهران و عده دیگری از خویشان به منظور دیدار امام رضا (علیه‌السّلام) وارد ایران شدند. جعفر مرتضی عاملی می‌نویسد: «حضرت معصومه در راس یک قافله ۲۲ نفری متشکل از علویان و برادران امام رضا (علیه‌السّلام) برای دیدار با آن امام همام رهسپار ایران گردید.» البته برخی از پژوهشگران تعداد افراد این کاروان را حدود ۴۰۰ نفر نوشته‌اند و قائلند ۲۳ نفر از آنان در ساوه کشته شدند [*] 🔻پس از آنکه حضرت معصومه و همراهیان ایشان به ساوه رسیدند، ماموران حکومتی با آن‌ها درگیر شدند و بسیاری از افراد این قافله را به شهادت رساندند. در همین زمان حضرت معصومه بیمار شد. از خادمش پرسید: از اینجا تا قم چقدر فاصله است؟ خادم عرض کرد: ۱۰ فرسخ. حضرت فرمود: مرا از اینجا به قم منتقل کن.[1] در همین زمان موسی بن خررج که از بزرگان آل سعد و از شیعیان قم بود به خدمت حضرت معصومه مشرف شد و زمام ناقه او را گرفت و به سرای خویش فرود آورد.[2] 🔻 برخی از محققان معتقدند که (سلام‌الله‌علیها) در ساوه، مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد. و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.[3] محمد محمدی اشتهاردی می‌نویسد: «مطابق نقل بعضی مسموم نمودن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد». [4][5] برخی نیز گفته‌اند: «وقتی حضرت معصومه بدن‌های پاره پاره برادران و برادرزادگان خویش را که ۲۳ نفر بودند را دید، به شدت غمگین گشت و در اثر آن بیمار شد». *‌) محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت معصومه فاطمه دوم، ص۱۱۸، قم، علامه ۱۳۷۵، چاپ اول. 1)حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تهران، طوس، ۱۳۶۱. 2) قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ص۲۱۳، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تهران، طوس، ۱۳۶۱. 3) عاملی، جعفرمرتضی، الحیاة السیاسه للامام الرضا، ص۴۲۸، دارالتبلیغ الاسلامی، ۱۳۹۸. 4) محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت معصومه فاطمه دوم، ص۱۲۳، به نقل از وسیلة المعصومین. 5) واعظ تبریزی، میر ابوطالب، وسیلة المعصومین، ص۶۸. .