.
🌐 #گریز_زیارت_ناحیه_مقدسه
🔅 #گریز_دعای_توسل #امام_علی
🔅 #روضه_حضرت_علی
#ناحیه_مقدسه
✳️ [[#یاابالحسنیا امیرالمومنینیاعلیاینابیطالبیاحجةاللهعلیخلقه...،]]
✳️((#السلامعلیعلیابنابیطالبالمخصوصباحوته))
⬅️ امیرالمومنین مشکل گشای عالمینه....
آی حاجت دارا...آی گرفتارا...تویی که دلت برا نجف داره پرپر میزنه، امروز به آقات بگو...
🌷آخ امیرالمومنین ای شاه مردان
(آقا)
🌷دل ناشاد مارا شادُ گردان
آقا جانم 2
🌷اگز دست علی دست خدا نیست
🌷چرا دست دگر مشکل گشا نیست
آ◀️قا بخودت قسم دلم برا نجفت تنگه آقا...
🌷دوست دارم برم نجف کنار تربت علی
🌷بشینم گریه کنم برای غُربت علی
⏪ بمیرم برا دردای دل امیرالمومنین،
امروز برای غربت امیرالمومنین ناله بزن...
⬅️یه وقت آدم درد داره، یه کسی روباهاش درد دل کنه...
امروز ناله بزن برا اون آقایی که غریبه... برا اون آقایی که مظلومه...
درد تو دلش بود ..اما دیگه بعد زهرا همدمی نداره...
چه دردایی ...
🔅سخته به والله دیدنت
🔅ای پهلوون با دست بسته
🔅سخته دویدن بین این
🔅نامحرما با پای خسته
🔅علی پاشو چهل نفر
🔅دارن میان به سمت خونه
🔅اینا میخوان منو تو رو
🔅جدا کنند کنند با تازیونه
☑️وقتی گفتن آقا جان ..سخت ترین لحظه عمرت چه ساعتی بود..
فرمود:اون لحظه ای که دستای منو بستن...مقابل دیدگانم زهرامو کتک زدند...
⬅️امروز اگه گرفتاری ناله بزن..
خدا به غربت علی...
به مظلومیت امیرالمومنین...
امروز امیدمون نا امید بر نگردون...
.
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
؛❁﷽❁
روضه حضرت علی اصغر
(سلام الله علیه)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
هرم لبهای تو آتش زده جانم پسرم
قصه ی آب برای تو بخوانم پسرم
تا صدای هل من ناصر ینصرنی ابی عبدالله بلندشد دیدن صدای گریه ی علی اصغرم بلند شد یکی یکی مخدرات میومدن بغلش میگرفتن ولی آرام نمیشه، گاهی سکینه بغلش میکنه، گاهی رقیه بغلش میکنه، یه مرتبه دیدن زینب وارد شد صدا زد رباب ،قنداقه رو بده من بغل کنم قنداقه رو گرفت اومد مقابل خیمه ها صدا زد حسین، این بچه از تشنگی داره هلاک میشه قبل رفتن این بچه رو سیرابش کنه اگه این بچه آب نخوره هم خودش جون میده هم مادرش رباب،
ابی عبدالله قنداقه رو بغل گرفت اومد بسمت لشکر، حالا داره با علی اصغرش حرف میزنه
علی جان
پسر ساقی کوثر به چه کاری افتاد
کشته ی طعنه ی این زخم زبانم پسرم
اومد مقابل لشکر، قنداقه رو رو دست گرفت، صدا زد یا قوم ان لم ترحمونی فارحموا هذالطفل، اگه شما به من رحم نمیکنید به این بچه ی شیرخواره رحم کنید، اگه شما با من دشمنی دارید این بچه که گناهی نداره، اگه فکر می کنید آب رو برا خودم میخام بیاید بگیرید خودتون سیرابش کنید، اما چه کردند؟
بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد
با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم
حسین...
یه مرتبه ابی عبدالله دید قنداقه داره بال بال میزنه، یه نگاهی کرد علی
داغ تو چون علی اکبر کمرم را تا کرد
نعره خواهم زنم از دل نتوانم پسرم
خون من گردن آنکس که گلوی تو برید
حسرت بوسه نهاده به لبانم پسرم
صبر کن تا پر قنداقه ی تو باز کنم
سخت جان می دهی ای راحت جانم پسرم
از ترک های لبت بوسه گرفتن سخت است
خنده ی آخر تو برده توانم پسرم
صدا زد علی اصغرم
مادرت دیده به راه است که سیراب آیی
با چه رویی تن تو خیمه رسانم پسرم
دیدن ابی عبدالله یه قدم میاد سمت خیمه ها ، دوباره برمیگرده، گفت دیدم مقابل خیمه ها یه خانومی چادر به سر،گاهی مینشینه گاهی بلند میشه هی داره وسط لشکرو نگاه میکنه فهمیدم مادرهمین بچه ست، ابی عبدالله خجالت میکشه برگرده، دیدن حسین راهشو کج کرد اومد پشت خیمه ها، شروع کرد با غلاف شمشیر یه قبر کوچکی رو کندن،
می کَنم قبر تو را دور ز چشم مادر
پدرم داده ره چاره نشانم پسرم
همینکه قنداقه رو گذاشت میان خاک ، اومد خاکا رو بریزه، یوقت دید یه صدای ناله ای بلنده، هی میگه مهلا مهلا یابن الزهرا، صبر کن پسر فاطمه، بزار یبار دیگه بچمو ببینم.
هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین(۱)
(۱)✍#(قاسم نعمتی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی اصغر(علیه السلام )
#استادحاج_اسماعیلی
.👇