.
جزوه جهاد تبیین در روضههای #فاطمیه
#شهید_عجمیان
سید روح الله عجمیان بسیجی پایگاه حضرت ابوالفضل(ع) شهرک امیر المومنین(ع) مشغول رفتن به سرکار گچ کاری بود که از پایگاه تماس میگیرند و از او میخواهند برای کمک به باز کردن مسیری که توسط اغتشاشگران بسته شده، عازم آزادراه کرج شود. در محل آزادراه، شهید عجمیان به علت ضربات متعدد چاقو به دست اغتشاشگران دچار خونریزی شدید میشود و در راه بیمارستان در آمبولانس به شهادت میرسد.
🔹روایتی از لحظات شهادت شهید
اغتشاشگرانِ داعش مسلک دوره اش میکنند، به پهلو و سرش لگد میزنند، به پیشانی اش سنگ می زنند، چاقو را چند بار در کمرش فرو میکنند، آنقدر می زنند تا سید نیمه جان میشود و کناری رهایش میکنند. یکی از دوستانش با موتور می رسد بالای سر سید و صدا می زند: «سید روح الله؟ آقا عجمیان؟» جوابی نمی شنود، سید روح الله را داخل آمبولانس میگذارند و آمبولانس راه میافتد، اما راهی نیست برود، اغتشاشگران جلو آمبولانس را میگرفتند و اجازه حرکت نمیدادند، سید خونریزی داخلی شدیدی داشت، بی قرار و بی تاب بود، از درد قفسه سینه و ضربههای سر، حال خوبی نداشت، به خاطر ضربات عمیق چاقو، سرانجام در آمبولانس علائم حیاتی اش را از دست داد و سرش را در دامان حضرت زهرا(س) گذاشت و شهید شد.
🔹گوشههای مرثیه
- ادوات نظامی همراه شهید نبوده است و دست خالی بوده در برابر اغتشاشاگران
- پای شهید را میگیرند و او را روی آسفالت میکشند
- یکی از قاتلین شهید در اعترافش: با کفش کار مخصوص که جلویش از جنس فلز است، به کتف و بازوش لگد زدم
- یکی از قاتلین شهید در اعترافش: کفش شهید را در آوردم و آن را به صورتش میکوبیدم
🔹روضه
- قاتلین شهید تعریف میکنند به پهلوش چاقو زدند، یک نفر هم روی بدن شهید رفت و روی پهلوش بالا و پایین پرید، آدم وقتی میشنوه چه کردن با بدن این سید ناخودآگاه یاد پهلوی شکسته مادر میافته... اون موقعی که اون نانجیب دومی طوری لگد به پهلوی حضرت زد، که نوشتن محسنش از این لگد سقط شد
یادم نمیرود که همه داد میزدند
طوری لگد بزن که علی بیپسر شود
/
چهل تا بی حیا بی خبر از خدا میزدنت چرا
به زیر دست و پا میون شعله ها میزدنت چرا
جلوی چشم تار بابا با لگد محسنت رو کشتن
وقتی که رو زمین افتادی دونه دونه گلات پژمردن
- روضه این سید خیلی شبیه اربابه، این شهید رو دوره کردن، ارباب ما رو هم دوره کردن، با چاقو و سنگ و چوب به جان این شهید افتادن ارباب ما رو هم با هر چی دستشون بود میزدن، اما یه جایی از فیلم لحظه شهادت سید روحالله هست، چند نفر داد میزنن دیگه بسشه... اما کربلا وقتی همه اومدن قربه الی الله زخم به بدن عزیز فاطمه زدن، تازه نوبت به شمر رسید...
کان دم بریدم من از حسین دل
کآمد به مقتل شمر سیه دل
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر من از حسین دل
.