.
#متن_روضه #حضرت_خدیجه(س)
#گریز_روضه #حضرت_زهرا(س)
▪️▪️▪️
امشب شب رحلت ام المومنین حضرت خدیجه است خدیجه در سن ۶۵ سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت جان به جان آفرین تسلیم کرد.
رحلت خدیجه براى پیغمبر مصیبتى بزرگ بود.
زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا بود بسیار به حضرت محمد احترام می گذاشتند.
بعد از رحلت ام المومنین حضرت خدیجه ، پیغمبر خدا بدن همسرش را غسل داد، با پارچه اى که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل براى خدیجه آورده بود، کفن کرد.
▪️رسول خدا (ص) را در مکه شخصاً درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد قرار داد.
رسول الله بر خدیجه اشک مى ریخت، دعا مى کرد و برایش آمرزش مى طلبید.
از داغ همسر ، یارب پیمبر، گشته مضطر و دلِ شکسته
پیش چشمان ، دخترش زهرا، بابا چشمان مادرُ ببسته
آه و واویلا
بهترین مادر ، مهربان همسر ، یار پیمبر رفته ز دنیا
ختم المرسلین ، شد عزادارِ ، ام المومنین واویلتا
آه و واویلا
گـــــــریز روضه:
عرضه بداریم
▪️یا رسول الله آیا غسل دادن برای شما سخت بود یا برای داماد عزیزت مولا امیرالمومنین
نیمه های شب بدن زهرا را روی مغتسل گذاشتند اسماء بنت عمیس داره آب
می ریزه امیرالمومنین با دل شکسته آروم آروم بدن زهرا را غسل میده .
▪️ اسماء میگه من آب می ریختم مولا بدن همسر را اروم آروم غسل می داد
▪️یه وقت دیدم دست از غسل دادن کشید تکیه به دیوار داد داره اشک
می ریزه.
▪️ گفتم آقا تو که ما را دعوت به صبر می کردی
آیا برای جوانی زهرا ناراحتی؟
یا برای بچه های یتیم زهرا ناراحتی؟
▪️ فرمود اسماء همینکه داشتم بدن زهرایم را غسل می دادم دستم به پهلوی شکسته و بازوی ورم کرده رسید اما به من علی نگفته... 😭
بریز آب روان اسماء ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته
ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش
بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته
بُوَد خون جاری ای اسماء هنوز از سینه زهرا
بنالم زین مصیبت ها ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار سرش بنهاده بر دیوار
بگرید با دل خونبار ولی آهسته آهسته
رَوَم شب ها سراغ او به قبر بی چراغ او
بِگِریَم از فراق او ولی آهسته آهسته
همه بگید یازهـــــــرا...
......
#حضرت_خدیجه_علیهاالسلام
◾️أسما پس از من دخترم ياور ندارد
شام عروسی فاطمه مادر ندارد
او را به جای من تو أسما ياوری كن
در حق زهرايم پس از من مادری كن...
اسماء بنت عمیس گوید:
چون وقت احتضار خدیجه سلاماللهعلیها رسید، آن بانو گریه مینمود.
به او گفتم:
ای بانوی من!شما سرور زنان دو عالم هستى و گریه میكنىد!؟
شما همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هستىد كه پیامبر با زبان خودش به شما وعده بهشت داده است ولى باز گریه میكنىد!؟
آن حضرت فرمود:
گریه من برای مُردن نیست، گریهام برای آناست که هر دخترى در شب عروسیاش نیاز به زنى دارد كه محرم و همراز او باشد و نیازهایش را برآورده كند و میترسم دخترم فاطمه سلاماللهعلیها كسى را نداشته باشد.
🔻اسماء گوید:
من به بانویم حضرت خدیجه سلاماللهعلیها اطمینان دادم و عرض کردم:
اى سیدهٔ من ، بر ذمّه من این عهد باشد كه اگر تا آن زمان زنده بودم ، آنچه را كه یك مادر براى دخترش انجام میدهد، انجام دهم.
در شب عروسی زهراء مرضیه سلاماللهعلیها، هنگامى كه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به زنان دستور داد تا از منزل فاطمه سلاماللهعلیها خارج شوند، من ماندم.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:
تو كیستى؟ گفتم: اسماء.
فرمود: گفتم همه زنان از منزل فاطمه سلاماللهعلیها خارج شوند.
عرضه داشتم: پدر و مادرم به فدایتان! این را فرمودید و من نیز قصد تخلّف از فرمان شما را نداشتم ، ولى با همسرتان خدیجه سلاماللهعلیها عهد و پیمان کردم که نزد فاطمه سلاماللهعلیها بمانم.
وقتى رسول خدا صلیاللهعلیهوآله داستان عهد و پیمان مرا با خدیجه شنید ، گریست و براى من دعا كرد.
📚بحارالأنوار ج۴۳ ص۱۳۸
.
.
#شهادت_حضرت_علی
#گریز_روضه #امام_علی
#شب_قدر
📜 قبل از جنگ جمل عايشه دنبال يكي از دشمنان سرسخت اميرالمؤمنين بود تا به عنوان پيك از او استفاده كند و براي حضرت نامه اي تهديد آميز بنويسدپس مردي را به نزد عايشه آوردند. از او پرسيد عداوت تو به علي (ع) در چه مرتبه است؟ آن مرد گفت بسيار ، طوري كه آرزو ميكنم كه شكم مرا بزرگ كند كه عليّ بن ابي طالب با همه اصحاب او در شكم من باشند و هزار مرد شمشير زن با شمشيرهاي بزرگ زهر آلوده دور مرا بگيرند و شكم مرا پاره كنند. عايشه گفت: اين مرد در اعتقاد نزديك من است و شبيه من فكر ميكند.
پس عايشه امر كرد كه صد اشرفي به او دادند و نامه تهديد آميز به اميرالمؤمنين را نوشته و به آن مرد داد و گفت اين نامه را به علي برسان به هر حال او را بيابي نامه را به او بده و اگر تو را تكليف به خوردن
طعام و نوشيدن آب كند مخور و قبول مكن كه ميترسم سحر او در تو اثر كند و تو را از اين اعتقاد حق برگرداند. آن مرد ميگويد من نامه را برداشتم و به آن حضرت رسيدم در حالي كه آن بزرگوار سوار بود نامه را به آن حضرت دادم و مُهر آن را برداشت و
خواند و فرمود بيا منزل و طعام ما را بخور و آب بياشام.
آن مرد گفت: هيهات هيهات نه به خدا قسم.
حضرت بعد از تبسّم فرمودند: اطاعت عايشه ميكني ميترسي كه سحر من در تو اثر كند و تو را از آن اعتقاد برگرداند پس حضرت آنچه ميان او و عايشه اتفاق افتاده بود كلا به تفضيل ذكر كردند.
آن مرد تصديق كرد و گفت: آمدم به نزد تو و بر روي زمين دشمن تري از من براي تو نبود، و اكنون در روي زمين دوستي بهتر از من نداري، شهادت ميدهم كه توئي اميرالمؤمنين و وصيّ سيّدالمرسلين
حضرت، به آن مرد فرمودند : خدا تو را رحمت كند برگرد و به عايشه بگو اطاعت خدا و رسول و وصيّ او نكردي و از خانه بيرون آمدي در ميان لشكر تردد ميكني (( و به آن دو نفر لعين طلحه و زبير بگو كه بي انصافي كرديد كه زنان خود را درخانه گذاشتيد و زوجه رسول خدا را بيرون آورديد و در ميان مردمان و نامحرمان برديد )) .
👆جا دارد عرض كنيم يا اميرالمؤمنين تاريخ گواه است از اين طلحه و زبير بي انصاف تر آن ظالماني بودند كه بعد از واقعه ى كربلا زنان و دختران خود را در عقب پرده نشاندند و دختران
رسول خدا را شهر به شهر گرداندند ...
📚 منبع
سيف الواعظين والذاكرين صفحات ٣٧-٣٨
.
.
☑️ لعن غالیان توسط امام کاظم(ع)
در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغهایی به آن حضرت میبست.(۱)
محمد بن بشیر میگفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر میشناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است.(۲) و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و میتواند امام را به آنها نشان دهد.(۳)
او در شعبدهبازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم(ع) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم(ع) به مردم نشان میداد و برخی نیز فریب او را خورده بودند.(۴)
محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم(ع) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم(ع) زندان نرفته و زنده است و نمیمیرد.(۵)
امام کاظم(ع) محمد بن بشیر را نجس میشمرد و لعن میکرد و ریختن خون او را مباح دانست.(۶)
📚منبع
(۱) التحریر الطاوسی، عاملی، ص۵۲۴
(۲) رجال، کشّی، ص۴۸۲
(۳) رجال، کشّی، ص۴۸۰
(۴) همان، ص ۴۸۰
(۵) جریان غلو در عصر امام کاظم(ع)، حاجی زاده، ص۱۱۲
(۶) رجال، کشّی، ص۴۸۲
#امام_کاظم
#مصائب_امام_کاظم
#مداحی_عالمانه
.
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠
💢 تشییع و کفن و... امام کاظم علیه السّلام 💢
🔶حسن بن عبد اللَّه صیرفى از پدر خود نقل كرد كه گفت:
موسى ابن جعفر علیه السّلام در زندان سندى بن شاهك درگذشت، او را بوسیله تابوتى برداشتند و یك نفر در پیشاپیش فریاد می زد: «و نودى علیه هذا امام الرافضة فاعرفوه» این پیشواى رافضیان است او را بشناسید.
وقتى بدن شریف او را آوردند به محل اجتماع شرطه و مأمورین مورد اعتماد دولت، چهار نفر به پاى خاستند و فریاد زدند هر كه مایل است ببیند خبیث فرزند خبیث موسى بن جعفر را بیاید.
سلیمان بن ابى جعفر از قصر خود كه كنار شط بود خارج شد سر و صدائى شنید به فرزندان و غلامان خود گفت چه خبر است؟
گفتند: سندى بن شاهك بدن موسى بن جعفر(ع) را در تابوت گذاشته او را معرفى می كنند.
گفت خیال میكنم از طرف غرب بیاورند وقتى نزدیك شما شدند با غلامان پیش بروید و جنازه را از آنها بگیرید اگر مانع شدند آنها را بزنید و علائم سپاهشان را پاره كنید.
همین كه به آنجا رسیدند از قصر بیرون آمده جنازه را گرفتند و آنها را زدند و علامتهاى سیاه كه شعار بنى عباس بود پاره كردند جنازه موسى بن جعفر(ع) را بر سر چهار راه گذاشتند یك نفر صدا می زد هر كس مایل است ببیند پیكر پاك فرزندپاك، موسى بن جعفر علیه السّلام را بیاید، مردم جمع شدند بدنش را غسل داده حنوط گرانبهائى كردند او را در كفنى كه از برد یمنى بود كه به دو هزار و پانصد دینار برایش بافته بودند تمام قرآن بر آن نقش بود با پاى برهنه به صورت عزاداران با گریبان چاك از پى جنازه آن جناب تا قبرستان قریش رفت در آنجا بدن شریفش را دفن كرد و جریان را براى هارون الرشید نوشت.
هارون نامهاى به سلیمان بن ابى جعفر نوشت(و با ظاهر سازی تمام) كه عمو جان صله رحم كردى خدا جزاى خیر بتو بدهد بخدا قسم كارى كه سندى بن شاهك كرده به دستور ما نبوده.🔶
✅متن عربی:
🔶حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عبدوس العطار النیسابوری بنیسابور فی شعبان سنة اثنتین و خمسین و ثلاث مائة قال حدثنا علی بن محمد بن قتیبة عن حمدان بن سلیمان النیسابوری عن الحسن بن عبد الله الصیرفی عن أبیه قال توفی موسى بن جعفر ع فی ید السندی بن شاهك فحمل على نعش و نودی علیه هذا إمام الرافضة فاعرفوه فلما أتی به مجلس الشرطةأقام أربعة نفر فنادوا ألا من أراد أن یرى الخبیث بن الخبیث فلیخرج و خرج سلیمان بن أبی جعفر الجعفری عن قصره إلى الشط فسمع الصیاح و الضوضاء فقال لغلمانه و لولده ما هذا قالوا السندی بن شاهك ینادی على موسى بن جعفر ع على نعشه فقال لولده و غلمانه یوشك أن یفعل هذا به فی الجانب الغربی فإذا عبر به فانزلوا مع غلمانكم فخذوه من أیدیهم فإن مانعوكم فاضربوهم و خرقوا ما علیهم من السواد فلما عبروا به نزلوا إلیهم فأخذوه من أیدیهم و ضربوهم و خرقوا علیهم من سوادهم و وضعوه فی مفرق أربعة طرق و أقام المنادین ینادى ألا و من أراد أن یرى الطیب بن الطیب موسى بن جعفر ع فلیخرج و حضر الخلق و غسل و حنط بحنوط فأخر و كفنه بكفن فیه حبرة استعملت له بألفین و خمس مائة دینار علیها القرآن كله و احتفى و مشى فی جنازته متسلبا مشقوق الجیب إلى مقابر قریش فدفنه ع هناك و كتب بخبره إلى الرشید فكتب الرشید إلى سلیمان بن أبی جعفر وصلتك رحم یا عم و أحسن الله جزاك و الله ما فعل السندی بن شاهك لعنة الله تعالى ما فعله عن أمرنا.🔶
✅عیون أخبار الرضا(ع) ج : 1 ص :100
😭اما دلها بسوزد...
حسین...
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
#مقتل_امام_کاظم_علیه_السلام
#زندگینامه_امام_کاظم_علیه_السلام
#گریز_روضه
#شهادت_امام_کاظم
.