.
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#با_حسین_علیه_السلام
#داستان_زعفر_جنی
#نکته_های_حسینی
🔷🔶 #گریه_زعفرجنی_در_غاری_برای_سیدالشهداء_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 #حسین_بن_عبدالرزاق_تبریزی، در کتاب: #وسیلة_الفردوس [تألیف ۱۲۷۸ق] مینویسد:
نُقِلَ عن #عبدالکمال عن #عبدالصالح_الهروِی قال:
رجعتُ من الطواف مع جماعة من الأبرار فأطرق علینا السُرّاقُ قریبَ الدمشق؛
یعنی نقل شده از عبدالکمال از عبدالصالح هروی میگفت که:
وقتی با جماعتی از ابرار از طواف کعبه برگشته بودیم، در نزدیکی شام از راهزنان نافرجام بر سر ما ریختند.
فَنَهَبوا أموالَنا وقَتَلوا جُلَّنا؛
پس اموال را بهغارت بردند و بزرگان ما را کشتند.
وإنّی فررتُ وکان معی مَقتَل أحمد ابن حنبل فرأیتُ غاراً فی جانب الجبل فقَرِبْتُ إلیها وکنتُ فی غایة الحزن والغمّ؛
یعنی آنگاه من فرار کردم و مقتل احمدبنحنبل با من بود. پس در آنوقت در دامنۀ کوه غاری را مشاهده نمودم، پس بهآن غار رفتم و در نهایت حزن و غم و ألم بودم.
➖ فقلتُ فی نفسی: أفُكُّ المقتلَ وأقرأه وأبکی علی مصائب آل الرسول وإخوانهم؛
پس با خود گفتم که: این مقتل را میگشایم و میخوانم و گریه مینمایم بر مصیبتهای اولاد رسول و برادرانش.
ففککتُه وقرئتُه فرفعتُ صوتی بالبکاء فسمعتُ صوتاً مرتفعةً حزینةً محرقة من وراء الغار؛
پس آن کتاب را گشودم و او را میخواندم و صدای خود را به گریه بلند نمودم، پس ناگاه صدایی بلندیی و محزونی با سوزوگدار از عقب غار شنودم.
➖ فقلتُ: صاحبُ هذا الصوت من صواحبی. فمشیتُ فی أَثَرِه فرأیتُ رجلاً مهیباً عجیباً یبکی؛
پس با خودم گفتم که: صاحب این صدا از مصاحبان من است. پس از عقب آن صدا رفتم، پس شخصی مهیبی با هیئت عجیبی مشاهده کردم و دیدم که گریه میکند.
وهو یقول: یا حسین، لیتنی کنتُ تراباً ولم أرك کما رأیتُك.
و میگوید: ای حسین، ای کاش خاک میشدم و تو را به آنحالت نمیدیدم، چنانکه مشاهده کردم.
➖ فغلب علیّ الخوفُ وقلتُ: یاعبدالله، من أنت؟ قال: أنا زعفر الجنّیّ.
پس خوف بر من غلبه کرده، گفتم: ای بندۀ خدا، تو کیستی؟
گفت: منم #زعفر_جنی.
وقلتُ: یا عبدالصالح، ما تفعل هنا؟
گفتم: ای بندۀ صالح، در این مکان چه میکنی؟
قال: عاهدتُ الله من یوم قَتْلِ سیّدی الحسین أنْ لا أشْبَعَ ولا أروی أبداً وأبکی علیه وأحضُرَ فی کلّ مجلسٍ یُقِیمُ مصیبتَه إلی أنْ أدرکنی الموتُ؛
گفت: با خدا تعاهد کردهام از روز شهادت آقایم حسین علیهالسلام، بهاینکه نه سیر شوم و نه بسیار بیاشامم در هیچ وقت، و گریه نمایم بر آنجناب و حاضر شوم در مجلس عزای او، تا اینکه اجل مرا درک نماید.
📚 وسیله الفردوس، حسین بن عبدالرزاق تبریزی، نسخه خطی بهشماره ۸۲۷ کتابخانه مرعشی قم، ص۴۵۲
.