eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
614 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنرانی شب سوم - @hajmansourarzi.mp3
56.85M
🎤| حجت الاسلام والمسلمین شیخ 🌙| 💠مراسم مناجات شب های ماه مبارک رمضان 🕌مسجد ارک تهران
سخنرانی شب چهارم - @hajmansourarzi.mp3
55.43M
🎤| حجت الاسلام والمسلمین شیخ 🌙| 💠مراسم مناجات شب های ماه مبارک رمضان 🕌مسجد ارک تهران
سخنرانی شب پنجم - @hajmansourarzi.mp3
53.59M
🎤| حجت الاسلام والمسلمین شیخ 🌙| 💠مراسم مناجات شب های ماه مبارک رمضان 🕌مسجد ارک تهران
سخنرانی شب ششم - @hajmansourarzi.mp3
60.56M
🎤| حجت الاسلام والمسلمین شیخ 🌙| 💠مراسم مناجات شب های ماه مبارک رمضان 🕌مسجد ارک تهران
سخنرانی شب هفتم - @hajmansourarzi.mp3
54.55M
🎤| حجت الاسلام والمسلمین شیخ 🌙| 💠مراسم مناجات شب های ماه مبارک رمضان 🕌مسجد ارک تهران
سخنرانی شب نهم - @hajmansourarzi.mp3
60.61M
🎤| حجت الاسلام والمسلمین شیخ 🌙| 💠مراسم مناجات شب های ماه مبارک رمضان 🕌مسجد ارک تهران
سخنرانی شب دهم - @hajmansourarzi.mp3
55.95M
🎤| حجت الاسلام والمسلمین شیخ 🌙| 💠مراسم مناجات 🕌مسجد ارک تهران
Mohammad Hossein Pooyanfar Ft Abdolreza Helali - Afvan Ya Hossein (128).mp3
3.25M
نوکریامو،اشک چشامو خراب کردم همه سینه زنیامو نوکریامو اشک چشامو؛ خراب کردم همه سینه زنیامو! بگو چیکار کنم که بشنوی صدامو؟ حق داری انداختی عقب کرببلامو! رو بر نگردون از من یا حسین! عفوا یا حسین، عفوا یا حسین… شرمندتم من قلبا یا حسین! عفوا یا حسین، عفوا یا حسین… بی حرف و حدیث دوست دارم؛ روی قلبم بنویس دوست دارم! هیچکی مثل تو نیست؛ دوست دارم… دوست دارم… ته رویای منه کربلا؛ علت اشکای منه کربلا الهی و ربی من لی غیرک
Iman Keyvani - Arze Salam (128).mp3
3.96M
عرض سلام خدمت بانوی والا مقام عرض ادب ، خدمت دختر قتال العرب عرض درود ، به دلیل وحشت آل سعود منم ایرانی ، تو حساب کن روی شیعه های سلمانی منم ایرانی بی قرار ، حمله به لشکر سفیانی منم ایرانی ، از کنار حرم شاه خراسانی اگه قرارِ عضو لشکر باشم ، مدافع دختر حیدر باشم وقتی سر آقام رو نیزه بوده ، باید منم برا تو بی سر باشم ای خواهر سلطان و ، غُرَّنده چو طوفان و عالم ز تو حیران و ، فرمانده ی گردان و بر ما بده فرمان و ، جانیم سنه قربان ؛ این غرش شیران و ایران همه سلمان و ، وادی دلیران و یا زینب عقیلة العرب پرچمت بالاست از همون روز که رو گنبد پرچم سقاست پرچمت بالاست از همون روز که مدافعت گل لیلاست پرچمت بالاست تا همون موقع که پرچم حسین بالاست من غلام زاده ، تو و خونواده ات ارباب زاده من یه دیوونه ، همون که برای تو سرش رو می شکونه من یه احساسی ، گدای هر سالتم حضرت عباسی تو تحت امر حضرت عباسی تا وقتی اربابمون و می شناسی جوونیمو واست میذاریم آخه به روی ناموس علی حساسیم ای خواهر سلطان و غرنده چو طوفان و عالم زتو حیران و فرمانده ی گردان و بر ما بده فرمان و جانیم سنه قربان و این غرش شیران و ایران همه سلمان و وادی دلیران و یا زینب عقیلة العرب .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. روضه و گریز ایام 📜 به روايت سابقه چون حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام وصيّتهاى خود را به امام حسن عليه السّلام نمود پس فرمود: اى حسن! چون من از دنيا بروم مرا غُسل ده كفن و حنوط كن به بقيّه حنوط جدّت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه از كافور بهشت است و جبرئيل آن را آورده بود براى آن حضرت و چون مرا بر روى سرير گذاريد پيش روى سرير را حمل نكنيد بلكه دنبال او را بگيريد و به هر سو كه سريرم مى رود متابعت كنيد و به هر موضع كه بايستد بدانيد قبر من آنجا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، پس جنازه مرا بر زمين گذاريد و تو اى حسن، بر من نماز كن و هفت تكبير بگوى و بدان كه هفت تكبير جز بر من حلال نباشد الاّ بر فرزند برادرت حسين كه او قائم آل محمد و مهدى اين امّت است و ناراحتى هاى خلق را او درست خواهد كرد؛ و چون از نماز بر من فارغ شدى جنازه را از موضع خود بردار و خاك آنجا را حفر كن قبر كنده و لحدى ساخته و تخته چوبى منقّر خواهى يافت كه پدرم حضرت نوح براى من ساخته، پس مرا بر روى آن تخته بگذار و هفت خشت ساخته بزرگ آنجا خواهى يافت آنها را بر روى من بچين(١) 👆جا دارد از همينجا با پاي دل بريم كربلا ، عرض كنيم يا اميرالمؤمنين وصيت شما در خصوص مراسم غسل و كفن و دفن توسط امام حسن عليه السلام با عزت و احترام انجام شد ، اما دلها بسوزد براي غريب كربلا امام حسين عليه السلام ، راوي مي گويد وقتي كاروان اسرا را حركت دادند ديدند امام سجاد خيره شده به ابدان غرق بخون امام حسين و يارانش ، ناگهان حضرت زينب آمد ، عزيز برادرم (( ما لي اراك ؟)) به كجا خيره شدي ؟ با اين اوضاع الآن جان مي دهي ، فرمود عمه جان و كيف لا اجزع چطور ناله نكنم در حالي كه و قد ارى سيدي ، و عمومتي ... لا يكفون ولا يوارون ... در حالي كه دارم مي بينم پدرم و عموم و يارانش را كه بدون غسل و كفن رها شدند ... 📚 منبع منتهي الآمال صفحه ٤٢٥ https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/5136
. روضه و گریز روضه اميرالمؤمنين علي عليه السلام 📜 مسعودى روايت كرده خانه حضرت دربي داشت از تنه درخت خرما ساخته شده بود آن شبباز نمى شد و مشكل شده بود باز كردن آن ، آن حضرت در را از جا كند و كنارى نهاد و اِزار خود بگشود و محكم بستاى على! ببند ميان خود را براى مرگ، پس همانا مرگ ترا ملاقات خواهد نمود، و جَزَع مكن از مرگ وقتى كه نازل شود به منزل تو، و مغرور مشو به دنيا هرچند با تو موافقت نمايد، همچنان كه دهر ترا خندان گردانيده است، همچنين ترا به گريه خواهد درآورد؛ پس گفت: الهى مرگ را بر من مبارك كن و لقاى خود را بر من خجسته فرماى. اُمّكُلْثُوم از شنيدن اين كلمات فرياد و ا اَبَتاهُ و و اغَوْث اهُ برداشت و امام حسن عليه السّلام از قفاى پدر بيرون رفت چون به آن حضرت رسيد عرض كرد همى خواهم با شما باشم، حضرت فرمود كه ترا سوگند مى دهم به حقّى كه از براى من است بر تو كه برگردى، امام حسن عليه السّلام به خانه باز شد و با امّ كلثوم محزون و غمگين نشستند و بر احوال و اقوالى كه از پدربزرگوار مشاهده كرده بودندمى گريستند.(١) 👆 شايد اميرالمؤمنين طاقت نداشت ببينه بچه هاش مي بينن كه چطور فرقش شكافته مي شه و از خونش محاسنش رنگين مي شه ، اما بميرم براي غريب كربلا حسين عليه السلام خدا مي داند چه گذشت به دل خواهرش زينب (س) كه وقتي ديد حضرت بر گونه ي راست روي زمين افتاد، آنگاه آن حضرت نشست و تير را از حلق شريفش بدر آورد، در اين حال عمر بن سعد به امام نزديك شد ،زينب كبري از خيمه بيرون آمد و فرياد مي‌زد: وا اخاه! وا سيداه! وا اهل بيتاه! اي كاش آسمان بر زمين سقوط مي‌كرد و اي كاش كوهها خرد و پراكنده بر هامون مي‌ريخت(٢) 📚 منابع ١- منتهي الآمال صفحه ٤٠٧ ٢- قصه كربلا صفحه٣٠٠ ..... 🏴 وداع امیرالمؤمنین با فرزندان در لحظه‌های آخر و پیش‌بینی شهادت امام حسین(ع) به نقل از محمّد بن حنفيّه؛ چون شب بيست‏‌ويكم شد و شب‏ تاريک گشت، آن شب، دومين شب حادثه بود. پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود. سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لب‏‌هايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانى‌‏اش عرق مى‏‌كرد و او با دست خود آن را پاک مى‌‏كرد. گفتم: پدر! مى‌بينم كه دست بر پيشانى مى‌كشى. فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مى‌‏فرمود: هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديک شود، پيشانى‌‏اش عرق مى‌‏كند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مى‏‌شود و ناله‌‏اش آرام مى‌‏گيرد.» سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! اى عون!» سپس همه فرزندانش، كوچک و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد. با همه خداحافظى مى‌كرد و مى‌‏فرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مى‌كنم.» و آنان مى‏‌گريستند. حسن عليه‌السلام گفت: «پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟» فرمود: «پسرم! يک شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به ‏او از اين‏ خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود: نفرين‌شان كن.» گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود: «خداوند، دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى‌آورد.» «سه روز گذشته است. اى ابومحمّد! و اى ابو عبداللّه! سفارش به نيكى مى‌‏كنم. شما از منيد و من از شمايم.» سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبداللّه! گويا مى‌‏بينم كه از همين‌‏جا فتنه‌‏ها بر شما سر بر مى‌آورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است.» سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! تو شهيد اين امّتى. بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا.» سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مى‏‌گويند: براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم.» سپس چشمانش را به چهره همه خانواده‌‏اش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مى‌‏كنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است.» سپس فرمود: «و عليكم‌السلام، اى فرستادگان الهى!» سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند.» و «خداوند با كسانى‌است كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند.» و پيشانى‌اش عرق كرد، در حالى ‏كه بسيار ذكر خدا مى‏‌گفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مى‏‌كرد و شهادتين مى‌گفت. سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دست‏ها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله.» 📚منبع بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۰ .