eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. ❇️ سیره سیاسی امام موسی کاظم(ع) امام کاظم(ع) به شیوه‌های مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید می‌کرد و می‌کوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.(۱) نمونه‌های تلاش ایشان برای بی‌اعتبار کردن عباسیان: او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به پیامبر(ص) در صدد مشروعیت‌بخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح می‌کرد و نشان می‌داد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیک‌تر است. از جمله در گفت‌ و گویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.(۲) هنگامی‌که مهدی عباسی رد مظالم می‌کرد، امام کاظم فدک را از او مطالبه کرد،(۳) مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری می‌کرد.(۴) امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش می‌کرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه‌دادن شتران خود به هارون منع کرد.(۵) در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهده‌دار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.(۶) با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش می‌کرد. به عنوان مثال، در نامه‌ای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.(۷) بر پایه روایتی هنگامی‌که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون می‌روم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابی‌طالب و جلوگیری از قطع نسل آنان می‌پذیرفت.(۸) حتی امام کاظم(ع) در نامه‌ای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهل‌سنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.(۹) 📚منبع (۱) حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، جعفریان، ص۴۰۶ (۲) عيون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۸۴ الاتحاف بحب الاشراف، شبراوی، ص۲۹۵ (۳) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۴، ص۱۴۹ (۴) حیاة الامام موسی بن جعفر، قرشی، ص۴۷۲ (۵) رجال، کشّی، ص۴۴۱ (۶) رجال، کشّی، ص۴۳۳ (۷) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۸، ص۱۳۴ (۸) عيون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۷۷ (۹) الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۲۲۷ ایام .
🟢 صلابت و مقاومت حضرت موسی بن جعفر(ع) در آن هنگام که امام کاظم(ع) را به زندان سخت سندى بن شاهک بردند و در آن جا تحت شکنجه‌هاى شدید قرار گرفت، هارون یکى از درباریان خود به نام ربیع را طلبید و او را مأمور کرد که به زندان نزد امام کاظم(ع) برود و از او دلجویى نماید و پیشنهاد آزاد شدن از زندان را به او بدهد و به تقاضاهایش توجه کند. ربیع در زندان، به محضر امام کاظم(ع) رسید و به آن حضرت چنین گفت: برادرت (هارون) مرا نزد تو فرستاده، او سلام رساند و گفت به شما چنین عرض کنم. چیزهایى درباره تو به من خبر داده‌اند که مرا پریشان ساخت. از این رو از مدینه تو را به این جا (بغداد) نزد خودم آوردم، در مورد آن چیزها تحقیق کردم دیدم تو از همه عیوب پاک هستى و فهمیدم که نسبت دروغ به تو داده‌اند. اینک با خود فکر کردم که تو را به خانه‌ات (در مدینه) بازگردانم یا نزد خود نگه‌دارم. به این نتیجه رسیدم که اگر در نزد من باشى سینه‌ام از عداوت تو خالى‌تر خواهد شد و دروغ بدخواهان را آشکارتر خواهد کرد. من ربیع را مأمور نمودم تا هرگونه غذایى را مایل هستى و هرگونه تقاضایى دارى تامین کند. با کمال روگشادى از او بخواه که بر آورده خواهد شد. امام کاظم(ع) با کمال بى اعتنایى به پیام هارون، در دو جمله کوتاه و پرمعنى که نشان‌دهنده مقاومت و صلابتش بود در پاسخ ربیع فرمود: «لا حاضر مالى فینفعنى و لم اخلق سوولا؛ اموال خودم در نزد من حاضر نیست تا از آن بهره‌مند گردم‌ و خداوند مرا درخواست کننده از خلق نیافریده است.» آن گاه امام بى درنگ برخاست و گفت: «الله اکبر و مشغول نماز شد.» ربیع‌ پس از انجام مأموریت، نزد هارون بازگشت و ماجراى ملاقات خود را با امام کاظم(ع) به هارون گزارش داد. هارون به ربیع گفت: روحیه موسى بن جعفر(ع) را چگونه دیدى؟ و نظرت درباره او چیست؟ ربیع در پاسخ گفت: یا سیدى! لو خططت فى الارض خطه فدخل فیها موسى بن جعفر(ع) ثم قال لا إخرج منها ما خرج منها؛ اى سرور من! هرگاه بر روى زمین خطى ترسیم شود و موسى بن جعفر(ع) وارد آن خط گردد سپس بگوید از آن خط خارج نمى‌شوم هرگز خارج نخواهد شد. هارون که امام کاظم(ع) را مى‌شناخت و از مقاومت و اراده قاطع آن حضرت باخبر بود، سخن ربیع را تصدیق کرد و گفت: همین گونه است که گفتى و من بیشتر دوست دارم که او در نزد من در همین جا (زندان بغداد) بماند. (یعنى مقاومت و استوارى او آن چنان محکم است که بازگشت او به مدینه براى حکومت ما خطر آفرین خواهد بود) آنگاه هارون به ربیع گفت: این موضوع محرمانه بماند. مبادا آن را براى کسى نقل کنى. ربیع مى‌گوید: تا هارون زنده بود از ترس او این ماجرا را به کسى نگفتم. 📚منبع انوارالبهیه، محدث قمی، ص ۳۰۳ .
🟩 ماجرای زندان و کنیز هنگامى‌که امام کاظم(ع) در زندان بود هارون به دلیل مقاصد شومى که داشت، کنیز زیبارویى را به عنوان خدمت‌گذارى به امام، به زندان فرستاد. آن کنیز را به زندان آوردند و مراحم و الطاف هارون را به عرض امام رساندند (هارون مى‌خواست از این طریق, امام را از خود خشنود سازد) امام آن کنیز را نپذیرفت و به عامرى (شخصى که واسطه رساندن کنیز شده بود) فرمود: «به هارون بگو: بل انتم بهدیتکم تفرحون؛ بلکه این شمایید که به هدایایتان شاد هستید.» (۱) عامرى بازگشت و ماجرا را به هارون گفت‌. هارون خشمگین شد و به عامرى گفت: به موسى بن جعفر(ع) بگو نه ما با رضایت تو، تو را زندانى کرده‌ایم و نه با رضایت تو خدمت‌گذار به نزد تو فرستاده‌ایم. سپس کنیز را در آن جا رها کن و بیا. آنگاه خادم خود را مأمور کرد تا محرمانه وضع امام و کنیز را به او گزارش دهد. خادم پس از مدتى به هارون گزارش داد که آن کنیز آن چنان تحت تاثیر چهره ملکوتى امام کاظم(ع) قرار گرفته که به سجده افتاده و سر از سجده برنمى‌دارد و مکرر خدا را تسبیح و تقدیس مى‌کند و مى گوید: «قدوس سبحانک سبحانک.» هارون گفت: سوگند به خدا موسى بن جعفر(ع) او را جادو نموده، او را نزد من بیاور. عامرى کنیز را نزد هارون آورد، در حالىکه کنیز از خوف خدا به شدت مى‌لرزید. هارون گفت: این چه حالى است که پیدا کرده‌اى؟ کنیز گفت: امام را دیدم شب و روز غرق در عبادت و تسبیح است به آن حضرت گفتم براى خدمت‌گذارى شما آمده‌امُ چه کارى دارى تا انجام دهم؟ فرمود: «نیازى به تو ندارم. اینها چه خیال مى‌کنند.» ناگاه به سویى متوجه شد، من نیز به آن سو متوجه شدم، باغى پرصفا با حوریان و غلمان دیدم، بى‌اختیار به سجده افتادم تا این غلام مرا به این جا آورد. هارون خشمگین شد و دستور داد آن زن را تحت نظر بگیرند تا وقایع زندان را به کسى خبر ندهد. او هم چنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنیا رفت. (۲) 📚منبع (۱) سوره نمل، آیه ۳۶ این سخن در قرآن از زبان حضرت سلیمان(ع) نقل شده که به هدیه آورندگان بلقیس (ملکه کافر سبا) فرمود. (۲) مناقب آل ابى طالب، محقق سروى، ج ۴، ص ۲۹۸ .
4_6032968899438318562.mp3
33.21M
👈  جمعه یکم تیر ماه ۱۴۰۳ 👈 حاج سید رضا نریمانی 🔊 بخش اول | حرفی از بد شدن مردم عالم نزدی
. 👨‍👩‍👦‍👦 پدر و مادرهای علوی بخوانند. علامه محمّد تقی مجلسی در روضة المتقين در شرح روايت: "أدّبوا أولادكم على حبّ علي عليه‌السلام" چنین می‌گویند: فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام را برای فرزندانتان بخوانید و هرگاه چیزی برای آنان تهیه کردید که مورد پسند آنها بود (خوردنی، پوشیدنی، هدیه و ...) به آنها بگویید، این هدایا از طرف امیر المؤمنین علیه‌السلام است و هرگاه بلایی از آنها دفع شد، بگویید به برکت مولا این بلایا از شما دفع شد، به این شکل آنها را تربیت کنید تا محبّت حضرت در دل‌هایشان نهادینه شود. أي قولوا لَهُم فَضائلَه وَكُلَّما جِئتُم بِشي‌ء إليهِم ممّا يُحِبّونَه فَقولوا لَهُم جاءَكُم بِهذا عَليُ بن أبي طالِب وَكُلَّما رُفِعَ عَنهُمُ البَلاءُ فَقولوا لَهُم ذَهَب بِه أميرُالمؤمنين عَليُ بن أبي طالِب عليه‌السلام حَتّى يُحِبّونَ... 📖 روضة المتقين، ٨/٦٤٤ .
. 🌺اعمال روز عید غدیر خم🌸 1️⃣ غسل کردن 2️⃣ روزه گرفتن 3️⃣ زیارت حضرت علی علیه‌السلام 4️⃣ دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن به سجده رفته و صد مرتبه شکر خدا گفته شود، سپس سر از سجده برداشته و دعای زیر خوانده شود: " اللهم انی اسئلک بانّ لک الحمد وحدَکَ لا شریک لک " و در انتهای دعا، سر به سجده نهاده و صد مرتبه الحمدلله و صدمرتبه شکراًلله گفته می‌شود. گفته شده، هر کس این عمل را انجام دهد ثواب کسی را دارد که در روز عید غدیر نزد پیامبر اکرم(ص) حاضر شده و با آن حضرت بیعت کرده باشد. 5️⃣ دو رکعت نماز پیش از ظهر، که در هر رکعت بعد از حمد، سوره توحید و آیه الکرسی و سوره قدر را ده مرتبه بخواند. 6️⃣ خواندن دعای ندبه 7️⃣ خواندن دعای " اللهم انی اسئلک بحق محمد نبیک و علی ولیک..." 8️⃣ گفتن این ذکر هنگام برخورد با یکدیگر: " اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوِلایةِ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیهِمُ السَّلامُ" 9️⃣ گفتن یکصد مرتبه ذکر " اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذی جَعَلَ کَمالَ دینِهِ وَ تَمامَ نِعْمَتِهِ بِوِلایةِ اَمیرِ الْمُؤ مِنینَ عَلی بْنِ اَبی طالِبٍ علیه‌السلام" ستایش خاص خدایی است که قرار داد کمال دین و تمام شدن نعمتش را به ولایت امیرمؤ منان علی بن ابیطالب علیه‌السلام 🔟 عقد اخوت .
. 🔴 شب 🔻۱. زيارت امام حسين سلام الله علیه 🔻۲. دوازده ركعت نماز و فقط در پايان ركعت دوازدهم يك سلام بگوييد و بعد از هر دو ركعت به يك نشستن اكتفا كنيد. در يازده ركعت ابتدايي هر كدام از سوره حمد و سوره توحيد را ده مرتبه و آيه الكرسي را يك مرتبه بخوان و در ركعت دوازدهم ، سوره حمد هفت مرتبه و سوره توحيد را هفت مرتبه بخوانيد و آن گاه قنوت بگيريد وبگوييد : لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَيُميتُ، ويُميتُ وَيُحْيي، وَهُوَ حَي لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلي كُلِّشَي‏ءٍ قَديرٌ سپس ركوع و سجده به جا آوريد و در حال سجده ده مرتبه بگوييد: سُبْحانَ مَنْ اَحْصي كُلَّ شَي‏ءٍ عِلْمُهُ، سُبْحانَ مَنْ لا يَنْبَغِي التَّسْبيحُ اِلاَّ لَهُ، سُبْحانَ ذَي الْمَنِّ والنِّعَمِ، سُبْحانَ ذَي الْفَضْلِ وَالطَّولِ، سُبْحانَ ذَي الْعِزِّ ةِ وَالْكَرَمِ. اَسْاَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ،وَمُنْتَهَي الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ، وَبِالاسْمِ الْأَعْظَمِ وَكَلِماتِكَ التَّآمَّه، اَنْ تُصَلِّي عَلي مُحَمَّدٍ رَسُولِكَ وَاَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ،وَ اَنْ تَفْعَلَ بي كَذا وَ كَذا ، اِنَّكَ سَميعٌ مُجيبٌ1 منزه است خدايي كه دانش او هر چيز را به شمار آورده است ، منزه است خدايي كه تسبيح جز بر او شايسته نيست ، منزه است داراي بخشش و نعمت ها ، منزه است خداي تفضل كننده و بخشنده، منزه است خداي سرفراز و گرامي، به گره گاه هاي سر بلندي از عرشت و منتهاي رحمت از كتابت و به بزرگترين نام و سخنان كاملت از تو خواهانم كه بر فرستاده ات حضرت محمد و خاندان پاك و پاگيزه ي او درود فرستي و خواسته ي مرا در باره ... برآورده سازي ، به راستي كه تو شنوا و اجابت كننده اي 📚اقبال الاعمال ج۱ ص۴۵۱ .
. |⇦•ازل بود و ابتدا بود... حضرت علی علیه السلام به نفسِ سیدرضا نریمانی ●━━━━━━─────── ازل بود ابتدا بود و یکی بود و همان یک دم خدا بود و خدا بود و نه ارض و نه سما بود و نه حرف از ماسوی بود و فقط یک کبریا بود و خدا تنهای تنها بود زمانی نه مکانی نه کران و بیکرانی نه زمین و آسمان و کهکشانی نه نهانی نه عیانی نه نشان و بی نشانی نه پیدا و نه پنهانی نه انسانی نه حیوانی نه بارانی نه طوفانی ازل پنهان و نامعلوم ابد که همچنان گُنگ است و نامفهوم جهان یکریز ظلمت بود و وحشت بود آری هر چه بود آن روز غربت بود خدا نیّت نمود آغاز خلقت را مهیّا کرد اسباب هدایت را و نوری از دلِ نوری و نوری از پی نوری وسانِ چهارده نور آفرید اول خدا شور آفرید اول و عالم را به نور خویش روشن کرد و مقصد را معیّن کرد بماند قصه ی خلقت بماند ماجرای سجده بر آدم چه آمد بر بشر تا حضرتِ خاتم بماند قصه ی نوح و خلیل و موسی و عیسی بماند مکه و بَطحاء بماند لیلةُ الاَسری شب معراج آن باران که حیّ عالیِ اعلی مطابق با حدیثِ قدسی لولاک برای خلقتِ افلاک از اول یک هدف دارد چه دُرّی در صدف دارد به خلقت یک علی دارد که بر عالم شرف دارد خدا هم بارگاهی در نجف دارد علی از ابتدا بوده خدا بوده نه اما ناخدا بوده بزرگِ ماسِوی بوده قَدَر بوده قضا بوده نه از ایزد جدا بوده نه با ایزد دو تا بوده دَمِ قالوا بلی بوده و آدم آشنا بوده کنارِ نوح در کشتی علی خود رهنما بوده علی نور هدی بوده در آتش با خلیلُ الله مشغول دعا بوده علی بوده اگر اعجاز موسي در عصا بوده علی گفته اگر عیسی نفس هایش شِفا بوده علی با مصطفی بوده شبِ مبعث علی هم گوشه ی غار حرا بوده.. علی حِصن حصین است و علی یعسوبِ دین است و علی نورِ مبین است و امیرالمؤمنین است و امام المتقین است و علی میزان علی قرآن علی فُرقان علی ایمان علی جان و علی جانان علی روح و علی ریحان علی لؤلؤ علی مرجان چه می‌گویم منِ شاعر زبان در مدح او قاصر علی اول علی آخِر علی باطن علی ظاهر علی قادر علی قاهر علی صابر علی شاکر علی ناصر محبِّ مرتضی مؤمن بد اندیشِ علی کافِر به یک شب در چهل منزل علی حاضر علی ناظر زمین با او سرسبز و زمینِ بی علی بایر به هر شکل و به هر قالب به هر سمتی به هر جانب اگر تاجر اگر کاسب اگر مغلوب اگر غالب بگو با حاضر و غائب شده بر انس و جان واجب اطاعت از علی بن ابیطالب .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── علی با ما از اقیانوس می‌گوید شب تاریک از فانوس می‌گوید اگر زشتیم از طاووس می‌گوید علی از قلب های صادق و مأنوس می‌گوید علی از ظلم از بیدادِ دقیانوس می‌گوید علی از غیرت از عفّت علی از ارزش ناموس می‌گوید سلونی گفته و ملموس می‌گوید چرا با افسوس می‌گوید سند دارم علی از حکمتِ فریادهای زخمیِ ناقوس می‌گوید سبحان الله حقاً حقّا، اِنّ المولا صمد یبقی یحلُ مُحَنّا رِفقاً رِفقا، حقاً حقا صِدقاً صِدقا یا مَولانا لاتُهلِکنا و تَدارَکنا واستَخدِمنا قد جَرَّعنا عفوَک عَنّا اِنّ الدنیا قد غرَّتنا *امیرالمؤمنین با یکی از اصحاب رد میشد، عمار بوده کِس دیگه بوده نمیدونم روایات مختلفه. از یه شهری رد میشدن، دید صدایی داره میاد، به عمّار فرمود: عمّار! میدونی این صدا صدای ناقوس این کلیسا چی داره میگه؟ گفت آقا من سواد ندارم به قول خودمون، بلد نیستم شما بفرمایید، آقا فرمود: گوش بده ببین با ضربی که این ناقوس داره میزنه، داره مناجات میکنه،"سبحان الله حقاً حقّا، اِنّ المولا صمد یبقی یحلُ مُحَنّا رِفقاً رِفقا، حقاً حقا صِدقاً صِدقا یا مَولانا لاتُهلِکنا و تَدارَکنا واستَخدِمناقد جَرَّعنا عفوَک عَنّا اِنّ الدنیا قد غرَّتنا......" امیرالمؤمنین همه رو گفت تموم شد،عمّار همینجور حیرت زده مات مانده بود. یه روزی گذرش افتاد به همون کلیسا، عمّار یا هر کدوم از این صحابه که بودن، از یارای امیرالمؤمنین که بودن، رفت درِ این کلیسا رو زد راهبِ اومد بیرون گفت: این ناقوسی که میزنی میدونی صداش چیه؟ چی میگه، نمیدونم، شروع کرد اینو خوندن، راهب مسیحی افتاد به پای عمّار، گفت: از هارون شنیده بودم، آخرین پیغمبر خدا یه وصی داره، ناقوسو براتون ترجمه میکنه. میگه این ناقوس داره چی میگه به خدا، مسلمون شد، امشب بیا ما رو هم آدم کن آقاجان، یا امیرالمؤمنین..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Fadaeian_Milad_Emam_Ali_14011114_07.mp3
36.06M
|⇦• ازل بود وابتدا بود...... حضرت علی علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱ به نفسِ سید رضا نریمانی
. 🌹 مباهله؛ روز برتری اسلام پس از فتح مکه معظمه و طائف و مسلمان شدن اهالی یمن و عمان، تقریباً تمامی مناطق جزیرة العرب در پوشش نظام اسلامی و حکومت توحیدی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار گرفت. اما در این منطقه بزرگ عربی، اقوام، قبائل و طوایفی بودند که هنوز در برابر اسلام تسلیم نشده و یا حتی دشمنی و فتنه‌انگیزی می‌کردند. منطقه نجران که در حد فاصل حجاز و یمن قرار دارد در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله تنها منطقه مسیحی‌نشین حجاز بود که مسیحیان مقیم آن با پشتیبانی‌های کشورهای مسیحی شمال آفریقا و قیصر روم ادامه حیات می‌دادند. پیامبر صلی الله علیه و آله برای بزرگان این منطقه نامه‌هایی ارسال کردند و آنان را به پذیرش دین اسلام و یا پرداخت جزیه (مالیات ویژه اهل کتاب) فراخواند. سران مسیحی نجران درباره نامه پیامبر صلی الله علیه و آله به مشورت پرداخته و با افراد زیادی در این باره گفتگو کردند. ولی به خاطر تبلیغات و فضای ویژه مسیحیان در آن منطقه، آنان هیچ یک از پیشنهادهای رسول خدا صلی الله علیه و آله را نپذیرفتند و برای رفع این معضل سه تن از بزرگان نجران، یعنی ابوحارثة بن علقمه (اسقف اعظم نجران و نماینده رسمی کلیسای روم در حجاز)، عبدالمسیح بن شرحبیل معروف به عاقب (پیشوای اهالی این منطقه) و اهتم (یا ایهم) بن نعمان معروف به سید (شخصی کهن سال و ریش‌سفید و مورد احترام نجرانیان) به همراه ده تن و به روایتی سی تن و به روایتی دیگر شصت تن از مسیحیان نجران عازم مدینه منوره شده تا با رسول خدا صلی الله علیه و آله به گفتگو بپردازند و راه حلی پیدا نمایند. آنان پس از ورود به مدینه منوره، وارد بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجد النبی شدند ولی پیامبر صلی الله علیه و آله اعتنای چندانی به آنان ننمود. مسیحیان علت آن را نمی‌دانستند و به نزد عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف که پیشینه آشنایی با آنان داشته رفتند و علت آن را جویا شدند. ولی آن دو نیز چیزی در این باره نمی‌دانستند و آنان را به نزد امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام راهنمایی کرده و از آن حضرت، علت آن را پرسیدند. امام علی علیه‌السلام فرمودند: «چون شما با لباس‌های فاخر و تزئین کرده و صلیب به گردن آویخته وارد مسجد شدید، پیامبر صلی الله علیه و آله را از کردارتان ناخوش آمد. باید لباس‌های خود را تغییر داده و با وضع ساده و بدون هیچ‌گونه تزیین به زر و زیوری بر آن حضرت وارد شوید تا مورد استقبال وی قرار گیرید.» مسیحیان نجران بر اساس فرموده حضرت علی علیه‌السلام لباس و ظاهر خود را تغییر داده و با وضع ساده و عادی بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند و با آن حضرت به گفتگو پرداختند. پیامبر صلی الله علیه و آله با آنان درباره توحید و شرک، نحوه آفرینش حضرت عیسی علیه‌السلام و ارتباط وی با خدای سبحان و باطل دانستن عقاید مسیحیان گفتگو کرد، اما سران نجران گفتار آن حضرت را نپذیرفته و بر عقاید باطل خویش اصرار ورزیدند. آنان برای فرار از پذیرش حق، پیشنهاد مباهله دادند. بدین معنا که در وقت معین در جایی به عبادت و راز و نیاز به درگاه خداوند متعال پرداخته و بر طرف مقابل نفرین کنند تا خداوند متعال بر دروغگو و باطل‌گرا عذابی نازل کرده و او را نابود سازد. در همین زمان بر پیامبر صلی الله علیه و آله آیه‌ای نازل شد و از مباهله با مسیحیان استقبال کرد: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ.»(۱) بنابراین، طرفین به مباهله رضایت داده و قرار شد در روز دیگر در مکانی در بیرون شهر مدینه گرد هم آمده و اقدام به مباهله نمایند. سران نجران پیش از رسیدن به مکان مباهله به یکدیگر گفتند: اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله با فرماندهان و یاران خود به مباهله آمد، معلوم است که مقاصد دنیوی دارد و از رسالت و نبوت او خبری نیست و ما باید با وی مباهله کنیم. .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #مباهله 🌹 مباهله؛ روز برتری اسلام پس از فتح مکه معظمه و طائف و مسلمان شدن اهالی یمن و عمان، تقریب
. ادامه مباهله؛ برتری اسلام اما اگر با فرزندان و اهل بیتش برای این کار اقدام کرد، دانسته می‌شود که او مقاصد دنیوی ندارد و قصدش هدایت و راهنمایی انسان‌ها از جهالت و کفر و شرک است. در آن صورت مباهله کردن با او خطرناک است و باید به او ایمان آورد و یا حداقل با وی مصالحه کرد. موعد مقرر فرارسید و پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه دخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و دامادش حضرت امام علی علیه‌السلام و دو سبطش حضرت امام حسن علیه‌السلام و حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام از مدینه حرکت کرد و به جایگاه مقرر رفت. مسلمانان مدینه نیز آن حضرت را مشایعت کرده و با ذکر صلوات، سلام و تکبیر آنان را همراهی می‌نمودند. مسیحیان نجران، زودتر از پیامبر صلی الله علیه و آله در مکان مقرر اجتماع کردند. آنان همین که دیدند پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک‌ترین اقربا و اهل بیت ویژه خویش را برای مباهله آورد، احساس خطر کرده و از مبارزه و مباهله با آن حضرت منصرف شدند و منظره زیبا و نوربخش حضور پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه امام علی علیه‌السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهم‌السلام آنان را مات و مبهوت کرد. به ناچار از مباهله سرباز زده و به آن حضرت پیشنهاد مصالحه دادند. بدین ترتیب در برابر عظمت و حقانیت دین مبین اسلام سر فرود آورده و به یکی از پیشنهادات پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی پرداخت جزیه و کمک به مسلمانان در جنگ با دشمنان اسلام رضایت دادند و صلح‌نامه‌ای در این باب تحریر کرده و طرفین امضا نمودند. این واقعه علاوه بر این که یکی از معجزات بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله است، دلیل روشنی بر حقانیت و معصومیت خاندان پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشد.(۲) 📚منبع (۱) سوره ال عمران، آیه ۶۱ (۲) مسارالشیعه، شیخ مفید، ص ۲۲؛ الارشاد شیخ مفید، ص ۱۵۱ الاقبال بالاعمال الحسنه، سید بن طاووس، ج ۲، ص ۳۱۰ تاریخ، ابن خلدون، ج ۱، ص ۴۵۱ زندگانی چهارده معصوم، ترجمه اعلام الوری، شیخ طبرسی، ص ۱۹۰ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۹۳ فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، جعفر سبحانی، ص ۴۹۵ .
. 🌸 نظر علمای شیعه و اهل تسنن درباره مباهله ۱⃣علامه طباطبائی(ره) در مورد آیه مباهله می‌گوید: رسول خدا(ص) در مقام امتثال این فرمان از «انفسنا» به غیر از علی و از «نسائنا» بجز فاطمه سلام ‌الله ‌علیها و از «ابنائنا» بجز حسنین علیهم‌السلام را نیاورد. معلوم می‌شود برای کلمه اول به جز علی و برای کلمه دوم به جز فاطمه سلام ‌الله ‌علیها و از سوم بجز حسنین علیهم‌السلام مصداق نیافت و کانه منظور از «ابناء» و «نساء» و «انفس» همان اهل بیت رسول خدا بوده است. همچنان ‌که در بعضی روایات به این معنا تصریح شده، بعد از آن که رسول خدا نام‌بردگان را با خود آورد عرضه داشت: «بارالها! اینان‌اند اهل بیت من» چون این عبارت می‌فهماند پروردگارا من به‌جز اینان کسی را نیافتم تا برای مباهله دعوت کنم. (۱) ۲⃣ شیخ عباس قمی در وقایع الایام می‌گوید: روز ۲۴ ذی الحجه بنا بر اشهر، روزیست است که مباهله کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله با نصارى (نجران) و پیش از آن که خواست مباهله کند، عبا بر دوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت: «پروردگارا! هر پیغمبرى را، اهل‌بیتى بوده است که مخصوص‌ترین خلق خدا بوده‌اند به او. خداوندا اینها اهل‌بیت من‌اند. پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنى.» پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شأن ایشان آورد. پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله این چهار بزرگوار را بیرون برد از براى مباهله. (۲) ۳⃣ همچنین زمخشری در تفسیر کشاف ذیل آیه مباهله از عایشه نقل می‌کند که: حضرت رسول(ص) در روز مباهله بیرون آمد و عبایی از موی سیاه پوشیده بود. چون امام حسن(ع) رسید، او را در ذیل عبای خود جای داد. سپس امام حسین(ع) رسید، او را نیز در ذیل عبای خود جای داد و پس از آن، فاطمه(س) و سپس علی(ع) آنگاه گفت: «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً» (سوره احزاب، ۳۳) «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند.» (۳) 📚منبع (۱) المیزان فى تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج‌۳، ص۲۳۷ (۲) وقایع الایامُ شیخ عباس قمی، وقایع ۲۴ ذی الحجه (۳)تفسیر الکشاف، زمخشری، ج۱، ص ۳۶۹ .
. ✅ احتجاج امام رضا(ع) به آیه مباهله روزی مأمون به امام رضا(ع) گفت: بزرگ‌ترین فضیلت امام علی(ع) را که قرآن بر آن دلالت دارد به من بگو. امام رضا (ع) فرمود: «فضیلت او در مباهله.» سپس آیه مباهله را قرائت کرد و گفت: «رسول خدا(ص)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را دعوت کرد که پسرانش بودند و حضرت فاطمه(س) را دعوت کرد که در اینجا مصداق کلمه زنان است و امام علی(ع) را دعوت نمود که به حکم خداوند عزّ و جلّ، نفس [= جان] پیامبر(ص) است. هیچ آفریده‌ای برتر از پیامبر(ص) نیست؛ پس به حکم خداوند، بایستی کسی برتر از نَفْس[جان] پیامبر(ص) نباشد.» سخن امام(ع) که به اینجا رسید، مأمون گفت: خداوند «فرزندان» را به لفظ جمع آورده است در حالی که پیامبر(ص) فقط دو پسرش را آورده است و زنان نیز به لفظ جمع آمده است در حالی که پیامبر(ص) فقط دخترش را آورده است، پس چرا نگوییم که دعوت از نفس [جان] نیز در حقیقت، مرادش خود پیامبر(ص) باشد و در این صورت، فضیلتی را که برای امیرالمؤمنین(ع) بیان کردی، ساقط می‌شود؟ امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: «آنچه گفتی درست نیست، زیرا دعوت کننده، کسی غیر از خودش را دعوت می‌کند، هم چنان که آمِر، به غیر خودش دستور می‌دهد و درست نیست که کسی خودش را حقیقتاً دعوت کند، هم چنان که کسی حقیقتاً نمی‌تواند به خودش دستور دهد. رسول خدا(ص) مردی را در مباهله غیر از امیرالمؤمنین(ع) دعوت نکرد، پس ثابت می‌شود که وی، نفسی است که مقصود خداوند در کتابش است و حکم آن را در قرآن قرار داده است.» پس مأمون گفت: با آمدن پاسخ، سؤال، برکنده شد. 📚منبع الفصول المختاره، سیدمرتضی علم الهدی، ص۳۸ .
. 🟢 نامه به اسقف نجران/ بخش اول هنگامی‌که حضرت محمد بن عبدالله(ص) بعد از نقض صلح حدیبیه از سوی هم‌پیمانان ابوسفیان، مقدمات فتح مکه را فراهم ساخت و سپس مکه را فتح کرد و بت‌ها به دست حضرت علی(ع) سرنگون شدند و اعراب زیر فرمان پیامبر(ص) در آمدند و اسلام و مسلمانان قدرت پیدا کردند، آن حضرت برای دعوت دیگر کشورها و ملل جهان به سوی اسلام، نمایندگانی با نامه‌هایی برای آنان گسیل داشت. پیامبر اعظم(ص) چند نماینده (عقبة بن غزوان، عبدالله بن امیر، هدیر بن عبدالله، حبیب بن سنان) (۱) به سوی مسیحیان نجران اعزام کرد و در نامه‌ای (۲) خطاب به اسقف ابوحارثة بن علقمه، نماینده رسمی کلیساهای روم، چنین نوشت: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. (این نامه‌ای است) از محمد، پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران: خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب را ستایش می‌کنم و همگان را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت می‌کنم، شما را فرا می‌خوانم که از ولایت خدا پیروی کنید و از ولایت بندگان خارج شوید. اگر دعوت مرا نمی‌پذیرید، باید به دولت کریمه اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید (تا در امنیت قرار گیرید) در غیر این صورت به شما اعلام خطر می‌شود.» (۳) 📚منبع (۱) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۰ (۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۶، ص ۳۱۰ (۳) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۱، ص ۲۸۵ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی تبریزی، ج ۲، ص ۸۱۳ البدایة و النهایة، عماد الدین اسماعیل بن کثیر دمشقی، ص۵۳ .
❇️ واکنش مسیحیان/ بخش دوم نمایندگان رسول الله(ص) وارد سرزمین نجران شدند و نامه پیامبر را تقدیم اسقف کردند. وی نامه واپسین پیامبر رحمت(ص) را با دقت مطالعه کرد و برای تصمیم نهایی، شورایی مرکب از شخصیت‌هایی از «سبأ» از قبایل «مذحج»، «عک»، «حمیر» و «انمار» که دارای سرنوشت مشترک بودند، در معبد بزرگ نجران تشکیل داد. (۱) یکی از افراد شورا، فردی به نام «شرحبیل» بود که نظریه‌پرداز آنها به حساب می‌آمد. از وی در این خصوص نظرخواهی کردند. وی در پاسخ اسقف اعظم نجران گفت: من درباره مسائل مذهبی آگاهی چندانی ندارم، ولی ناچارم مطلبی را که می‌دانم یادآوری کنم؛ ما بارها از بزرگان مذهبی خود شنیده‌ایم که روزی مقام نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که «محمد» از نسل اسماعیل و همان پیامبر موعود باشد. (۲) نظریات گوناگون ارائه شد و برخی نظر به مخالفت و مبارزه با پیامبر(ص) دادند. اسقف نجران که فردی موحّد بود و علاوه بر حضرت عیسی(ع) به پیامبر اعظم(ص) نیز ایمان داشت، ولی این مطلب را پنهان می‌کرد، هنگامی‌که دید می‌خواهند به مدینه بروند و با حضرت محمد(ص) به مشاجره برخیزند، آنان را به خویشتن‌داری فراخواند. (۳) کرز بن سبره حارثی، فرمانده نظامی آنان، از سخنان اسقف اعظم خشمگین شده و به موضع‌گیری برخاست؛ ولی اسقف اعظم با درایت و دوراندیشی آنان را موعظه کرد و پیشنهاد داد برای تطبیق صفات پیشگویی شده پیامبر اسلام(ص) و رفع ابهام، به کتاب «جامعه» که بشارت‌های پیامبران پیشین در خصوص پیامبر خدا(ص) در آن مندرج بود، مراجعه کنند. با رجوع به آن کتاب، دریافتند که سخنان اسقف بزرگ درست است. 📚 منبع (۱) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۱ (۲) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی تبریزی، ج ۲، ص ۸۱۳ (۳) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۱ .
✳️ اعزام هیئت مسیحیان/ بخش سوم شورای مسیحیان نجران نظر داد که هیئتی از این جمع انتخاب شوند و برای تحقیق درباره موضوع، به مدینه بروند و از نزدیک با حضرت محمد(ص) آشنا گردند و دلایل نبوت او را بررسی کنند. بدین منظور، هفتاد یا شصت نفر از اشراف و بزرگان «بنی حارث بن کعب»، همراه چهارده نفر (۱) از دانشمندان مسیحی که در رأس آنان سه تن از اسقف‌های نجران به نام‌های: ابوحارثة بن علقمه، عبدالمسیح و ایهم (۲) بودند، برای دیدن پیامبر(ص) راهی مدینه شدند. (برخی، نام اسقف‌های نجران را «سید» و «عاقب» ذکر کرده‌اند) نمایندگان نجران ـ که برای فخر فروشی دارای چهره‌هایی زیبا، لباس‌هایی ابریشمی و انگشترهای طلا و صلیب بر گردن بودند ـ هنگام عصر در مقابل مسجد رسول الله(ص) از مرکب‌های خود پیاده شدند و به صورت منظم وارد آن مکان مقدس شدند و سلام کردند. هنگام ورود به مسجد، وقت اقامه نماز آنان بود. هیئت نجرانی به سوی مشرق مشغول نماز شدند. مسلمانان خواستند از ورود آنان به مسجد و عبادت آنها به سوی مشرق جلوگیری کنند که پیامبر اعظم(ص) مانع آنان شد. ورود مسیحیان نجران با این وضعیت پوشش، پیامبر(ص) را سخت ناراحت کرد. آنان ناراحتی پیامبر(ص) را احساس کردند و از سبب آن پرسیدند. «عثمان بن عفان» و «عبدالرحمن بن عوف» که سابقه آشنایی با آنان را داشتند، در پاسخ به آنان اظهار داشتند که حل این مشکل به دست علی بن ابی‌طالب است. آنان به امیرمؤمنان(ع) مراجعه کردند و راهنمایی خواستند. امام علی(ع) به آنان فرمود: «شما باید وضع ظاهری خود را تغییر دهید و ساده و بدون زر و زیور، به حضور پیامبر اکرم(ص) برسید تا آن حضرت شما را بپذیرد.» (۳) اذن ورود بدین ترتیب است؛ نمایندگان نجران با لباس‌های ساده و بدون تشریفات، به محضر رسول الله(ص) شرفیاب شدند و سلام کردند. پیامبر(ص) با احترام و حسن خلق جواب آنان را داد. آنها هدایایی را که همراه خود آورده بودند به پیامبر(ص) تقدیم داشتند و آن حضرت برخی از هدایای آنان را پذیرفت. تا سه روز، نه پیامبر آنان را به اسلام دعوت کرد و نه آنان از پیامبر اکرم(ص) در این خصوص پرسشی کردند. سفرای نجران دنبال فرصت کافی بودند تا به دقت، پیامبر(ص) و اوصاف وی را که در کتب آسمانی آنان مکتوب بود بررسی کنند. 📚 منبع (۱) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۲ (۲) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی تبریزی، ج ۲، ص ۶۶ (۳) سیره حلبی، حلبی، ج ۳ ص ۲۳۹ .
📗 احتجاج نصارا با پیامبر(ص)/ بخش چهارم آنان از پیامبر(ص) پرسیدند: آیا فردی را سراغ داری که بدون پدر به وجود آمده باشد؟ آیه نازل شد و حضرت فرمود: «إِنّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.» (۱) «خلفت عیسی نزد خدا، مانند خلقت آدم است که آن را از خاک آفرید، آن گاه به او فرمود: باش، بی‌درنگ به وجود آمد.» در توضیح این آیه، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «آفرینش آدم شگفت‌انگیزتر از حضرت عیسی(ع) است. آدم(ع)، بدون پدر و مادر خلق شد و هیچ کاری برای خدا سخت‌تر یا آسان‌تر از کار دیگری نیست و هر وقت خدا بخواهد چیزی را به وجود بیاورد، فقط به او می‌گوید: باش! و آن چیز سریع به وجود می‌آید.» 📚منبع (۱) سوره آل عمران، آیه ۵۹ المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۴ .
♻️ پیشنهاد مباهله/ بخش پنجم مسیحیان نجران گفتند: سخنان تو، ما را قانع نکرد و به آنچه تو می‌خواهی ما اقرار نمی‌کنیم. کار که به اینجا رسید، آِیه مباهله بر پیامبر(ص) نازل شد: «فَمَنْ حَاجّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ.» (۱) «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هرکس که با تو به چالش برخیزد بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغ‌گویان نهیم.» پیامبر اعظم(ص) این آیه را برای آنان تلاوت کرد و سپس فرمود: «خداوند به من دستور داده است که اگر بر گفته خود استوار باشید، با شما مباهله کنم.» آنها پذیرفتند که فردا مراسم مباهله اجرا شود تا حقیقت برای طرفین روش شود. آنگاه با همراهان خود از نزد پیامبر(ص) رفتند. هنگامی‌که مسیحیان نجران، محضر پیامبر(ص) را ترک کردند و به منزلگاه خود در «حرّه» رسیدند، یکی از آنها گفت: مباهله، کار را یکسره می‌کند. بنابراین قبل از هر چیز بنگرید که ابوالقاسم با چه کسانی برای مباهله می‌آید؟ آیا با تمام پیروان خود یا با اصحاب با سوادش، یا با افراد متواضع، بی‌چیز و برگزیدگان دینی خود که تعدادشان اندک است؟ اگر با جمعیت بسیار و با قدرتمندان بیاید مانند پادشاهان قصد فخر فروشی دارد و ما برنده مباهله هستیم. اما اگر با تعداد اندک از پیروان فروتن و برگزیده خود بیاید، مبادا با آنان مباهله کنیم که به عذاب خداوند گرفتار می‌شویم. 📚منبع (۱) سوره آل عمران، آیه ۶۱ المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۵ .
✔️ شروع مباهله/ بخش ششم هنگام انجام مراسم مباهله فرا رسید. روز قبل، حضرت خاتم الانبیا(ص) و هیئت نمایندگی نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام گیرد. پیامبر اکرم(ص) از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برای شرکت در این مراسم تاریخی انتخاب کرد. میان مسلمانان و خویشان پیامبر(ص) نفوسی پاک‌تر و مؤمن‌تر از امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین وجود نداشت. پیامبر(ص) فاصله منزل تا محل ملاقات را با وضع خاصی طی کرد. وی، امام حسین(ع) را در آغوش گرفته بود و دست امام حسن(ع) را در دست داشت و حضرت زهرا (سلام الله علیها) پشت سر پیامبر(ص) و امام علی(ع) پشت سر وی حرکت می‌کردند تا به محل قرار رسیدند. پیامبر(ص) دستور داد زیر دو درخت را تمیز کردند و حضرت محمد(ص) عبای خود را به عنوان سایه‌بان روی شاخه‌های درخت‌ها انداخت و به همراهان خود فرمود: «من هر موقع دعا کردم، شما آمین بگویید.» 📚منبع مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج ۲، ص ۴۷۱ تفسیر کشاف، ابوالقاسم زمخشری، ج ۱، ص ۲۸۲ کامل ابن اثیر، ضیاءالدین بن اثیر، ج ۲، ص ۱۱۲ .
🟤 پایان مباهله/ بخش هفتم اسقف نجران بعد از آگاهی از اسامی و عناوین همراهان پیامبر(ص)، خطاب به هم‌کیشان خود گفت: من چهره‌هایی می‌بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه خداوند بخواهند که بزرگ‌ترین کوه‌ها را از جای بکند، فوراً کنده می‌شود. صحیح نیست با این چهره‌های نورانی و افراد با فضیلت مباهله کنیم. اسقف اعظم، برادر دانشمندی به نام «منذر بن علقمه» داشت که همراه کاروان از نجران آمده بود. وقتی مشاهده کرد که نمایندگان نجران در خصوص مباهله به تردید افتاده‌اند، دست «سید» و «عاقب» را گرفت و گفت: مرا با این دو تنها گذارید. آنگاه رو به آنان کرد و گفت: پیش‌قراول قبیله که در پی آب و علف جلوتر حرکت می‌کند، هیچ‌گاه به قوم خود دروغ نمی‌گوید. من از روی خیرخواهی می‌گویم به خودتان کمک کنید و خود را نجات دهید والا خود و دیگران را نابود می‌کنید. به خوبی می‌دانید که هیچ گاه قومی با پیامبری مباهله نکرده مگر اینکه نابود شده است. شما و تمام عاقلانی که با شما هستند و از مطالب کتاب آسمانی اطلاع دارند می‌دانند که همین شخص یعنی ابوالقاسم محمد(ص)، همان کسی است که پیامبران مژده آمدن او را داده‌اند. مطلب دیگری نیز هست که باید از آن ترسید. پرسیدند: چه چیزی؟ گفت: بنگرید که نزدیک است ستاره ثریا بر زمین فرو آید، درختان سر خم کرده و پرندگان در مقابل شما صورت بر زمین گذاشته‌ و بال‌های خود را روی زمین پهن کرده‌‌اند، نشانه‌ای دیگر نزدیک شدن عذاب را روی زمین ببینید. به لرزش کوه‌ها و دودی که پخش شده و ابرهایی پراکنده در وسط تابستان و گرمای شدید بنگرید! به محمد(ص) که دستش را بلند کرده و با چهار نفر از اهل‌بیتش که منتظر پاسخ شما هستند بنگرید و بدانید که اگر دهان بگشاید و کلمه‌ای برای مباهله بگوید، نمی‌توانیم از نابودی خود جلوگیری کنیم و نزد خانواده و اموال خود باز گردیم. سخنان منذر، رؤسای هیئت نجران را تحت تأثیر قرار داد. آنان به فکر فرو رفته و سخنان منذر را تأیید کردند. منذر پیشنهاد داد که اگر تسلیم شویم سالم می‌مانیم. بهتر است از مباهله بپرهیزیم و با شتاب با محمد(ص) مصالحه و او را از خود راضی کنیم. ما اکنون در شرایطی به سر می‌بریم که قوم یونس اندکی پیش از نزول عذاب در آن به سر می‌بردند. هیئت نمایندگی با مشاهده وضع یاد شده و پیشنهاد منذر، وارد شور شد و به اتفاق آرا تصویب کرد که «منذر» به نمایندگی از آنان، نزد محمد(ص) رفته و از او بخواهد تا نماینده‌ای برای «مصالحه» معرفی کند. منذر نزد پیامبر(ص) رفت، سلام کرد و گفت: ای رسول خدا! گواهی می‌دهم که خدایی جز خدایی که تو را برانگیخت وجود ندارد و شما و عیسی هر دو بنده و فرستاده خدای عزوجل هستید. بدین ترتیب، او اسلام آورد و به پیامبر(ص) گفت که آماده مصالحه است. حضرت ختمی مرتبت(ص)، امام علی(ع) را به نمایندگی خود و اهل‌بیت فرستاد. حضرت عرض کرد: «پدر و مادرم فدای شما، ای رسول خدا! بر چه چیزی با آنان مصالحه کنم؟» فرمود: «رأی تو، رأی من است. هر طور که خواستی، مصالحه کن.» 📚منبع المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۸ .
. 💢 در غدیر خم چه گذشت ... 💢 واپسین ماههای عمر پیامبر خدا(ص) همانند ابر رحمت از روی سر مردم آن روز می گذشت. آن بزرگوار همراه هزاران میهمان دیگر خانه خدا، که از ضیافت رسمی حضرت حق برمی گشتند، به نزدیکی سرزمین «جحفه » رسید. در آخرین محدوده میقات، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و اولین پیام رسالت بعد از توحید را، که اهمیتش به اندازه 23 سال رسالت بود، بر پیامبر(ص) ابلاغ کرد تا او برای آخرین بار پیام ولایت (1) را بازگوید و حجت را بر مردم آن روز و نسل های آینده تمام کند. از اینرو در آن جمعه مبارک در سه منزلی میقات جحفه (2) فرمان تجمع حاجیان از بیت برگشته را صادر کرد. بلال اذان نماز را شروع نمود و پیامبر خدا(ص) کلام وحی نازل شده بر خویش را چنین زمزمه کرد: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین (3) . ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده کاملا به مردم برسان; اگر آن را [به جهاتی مانند تقیه و ...] ابلاغ نکنی، رسالت خداوند را انجام نداده ای. خداوند تو را از جمیع خطرات [احتمالی] نگاه می دارد و خداوند جمعیت کافران [لجوج] را هدایت نمی کند.پس از اجتماع مردم، درست کردن جایگاهی از جهاز شتران برای پیامبر گرامی اسلام و برگزار شدن نماز ظهر به جماعت (4) ، رسول خدا(ص) در برابر آنان ایستاد، ولی ایستادنش هیات خاصی داشت; زیرا می خواست وحی را ابلاغ کند و در آخرین حج خود به آنان بگوید که، خلا وجودی رسالت را امامت پر خواهد کرد، وصایت جایگزین آن خواهد شد و زمین از حجت خالی نخواهد بود. شما در پناه زعامت وصی من به سعادت همیشگی خواهید رسید. او پرچمدار دینی، سیاسی، اجتماعی و الهی شما خواهد بود و شما را به ساحل نجات خواهد رساند. ✅منابع: 🔸1 - در تفسیر آیه شریفه: و انذر عشیرتک الاقربین (خویشان نزدیک خود را هشدار ده) آمده است که پیامبر خدا (ص) در اولین مرتبه ابلاغ نبوت در برابر چهل نفر از خویشاوندان خود بعد از ایمان آوردن علی(ع) او را جانشین و خلیفه بعد از خود انتخاب کرد. الکامل و التاریخ، ابن اثیر، ج 2، ص 63; مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 111; حقایق پنهان، احمد زمانی، ص 15. 🔸2- در نزدیکی جحفه غدیر خم با فاصله سه میل (5670 متر) واقع شده، در آنجا چشمه آبی جاری بوده، درختان زیادی وجود دارد. پیامبر خدا(ص) در برگشت از حجة الوداع علی بن ابی طالب علیه السلام را به مقام وصایت و جانشینی خود منصوب کرد. معجم معالم الحجاز، عاتق بن غیث البلادی، ج 2، ص 124; جمهرة اللغة، زکی احمد صفوت، ج 1، ص 108. 🔸3- مائده /67. 🔸4- چون پیامبر خدا(ص) همانند دیگران در سفر بود نماز ظهر را به جماعت خواند نه جمعه. .
سخنرانی 1403-03-30.mp3
37.76M
📜 استاد سیدحسین مؤمنی 📆 چهارشنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۳
ziarat_ashoora (03).mp3
3.79M
آموزش خوانی و قسمت ۳ 🌹با گریزی به مصائب فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیه