eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
624 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✅حضرت فاطمه(س) برای در خواست یاری نزد معاذ بن جبل رفت. حضرت(س) به او فرمود : 📋《يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ! إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَايَعْتَ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ وَ ذُرِّيَّتَكَ وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ غَصَبَنِي عَلَيَّ فَدَكَ وَ أَخْرَجَ وَكِيلِي مِنْهَا》 ♦️ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم و طلب یاری دارم تا به آنچه با رسول خدا(ص) بیعت کردی، ذریه اش را یاری نمایی! و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی! اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است.  معاذ گفت : 📋《فَمَعِي غَيْرِي؟》 ♦️آیا غیر از من کسی هست؟ حضرت(س) فرمود : 📋《لاَ! مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ!》 ♦️نه! کسی مرا اجابت نکرد. معاذ گفت : 📋《فَأَيْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِكَ؟ مَا يَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِي أَنَا وَحْدِي!》 ♦️من کجا توان یاری شما را دارم؟ من به تنهایی نمی توانم شما را یاری بدهم! حضرت(س) فرمود : 📋《وَ اَللَّهِ لاَ أُكَلِّمُكَ كَلِمَةً حَتَّى أَجْتَمِعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ اِنْصَرَفَتْ》 ♦️به خدا قسم! کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد رسول اکرم(ص) جمع شویم. سپس حضرت فاطمه(س) از نزد معاذ رفت.(۲) 📚منبع : ۱)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳ ‌........ فریاد مظلومیت ولایت ✅داغ شهادت حضرت رسول اکرم(س) چنان سنگین بود که حضرت(س) شبانه روز در فراق پدر گرامیشان می گریستند. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که؛ 📋《اَلْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ : آدَمُ(ع) وَ يَعْقُوبُ(ع) وَ يُوسُفُ(ع) وَ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) وَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️گريه كنندگان پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و حضرت فاطمه(س) وامام سجاد(ع)!(۱) روزی بزرگان مدینه گرد آمدند و به حضور امیر المؤمنین(ع) رسیدند و گفتند : 📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! إِنَّ فَاطِمَةَ ع تَبْكِي اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا يَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِي اللَّيْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَايِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُكَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ لَيْلًا أَوْ نَهَاراً》 ♦️ای اباالحسن(ع)! فاطمه(س) شب و روز گریه می‌کند، از این رو خواب شبانه در رختخواب، بر هیچ‌ کدام ما گوارا نیست و به هنگام کار و طلبِ معیشتِ روزانه آرامش نداریم. از فاطمه بخواه یا شب گریه کند یا روز! امیر المؤمنین(ع) فرمود : مطلوب شما را انجام خواهم داد. پس امیرالمؤمنین(ع) به سوی خانه آمد و به حضور فاطمه (ع) رسید؛ در حالی که آن حضرت(س) از گریه آرام نمی‌گرفت و تسلیت دیگران او را سودی نمی‌رساند؛ امّا چون امیرالمؤمنین(ع) را دید، اندکی آرام گرفت. امیرالمؤمنین(ع) فرمود : ای دختر پیامبر خدا(ص)! بزرگان مدینه از من درخواست کرده‌اند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز! فاطمه(س) فرمود : 📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! مَا أَقَلَّ مَكْثِي بَيْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِيبِي مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا أَسْكُتُ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص)》 ♦️ای اباالحسن! چه اندک است مدّت اقامت من بین این مردم و چه نزدیک است نهان شدن من از میان ایشان! به خدا سوگند! هرگز ساکت ننشینم تا این که به پدرم رسول خدا(ص) ملحق شوم. 📋《ثُمَّ إِنَّهُ بَنَى لَهَا بَیْتاً فِی الْبَقِیعِ نَازِحاً عَنِ الْمَدِینَهِ یُسَمَّى بَیْتَ الْأَحْزَانِ، وَ کَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ (ع) أَمَامَهَا، وَ خَرَجَتْ إِلَى الْبَقِیعِ بَاکِیَه فَلَا تَزَالُ بَیْنَ الْقُبُورِ بَاکِیَهً وَ سَاقَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ》 ♦️سپس امیرالمؤمنین(ع)، دور از مدینه، در بقیع برای فاطمه خانه‌ای ساخت که «بیت الأحزان» یعنی خانه‌ی غم‌ها نامیده شد. فاطمه (ع) صبحگاهان، حسن و حسین(ع) را پیش انداخته به سوی بقیع می‌شتافت و در بین قبرها گریه می‌کرد. وقتی شامگاهان می‌رسید امیرالمؤمنین(ع) به سراغش می‌آمد و او را به منزل باز می‌ گرداند.(۲) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۱۲، ص۳۱۱ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۴ .
. ✅بعد از جریان هجوم به خانه امام علی(ع) حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) به دلیل صدمات و لطمات وارده، در بستر بیماری ای که منجر به شهادتشان شد، قرار گرفت و در این مدت زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان می رفتند. حضرت زهرا(س) در جمع آنان شروع به سخن کرده و دلائل عدم حمایت مردان آنها را اعلام نمود و آنان را از وضعیت آینده ی خویش با خبر ساخت. 👤اولین کسی که به عیادت آن حضرت(س) آمد، اُمّ سَلَمه بود. ایشان از حضرت(س) پرسید : 📋《کَیفَ اصبَحْتِ عَن لَیلَتِکِ یَا بِنتَ رَسُولِ اللهِ(ص)؟》 ♦️ای دختر رسول خدا(ص)، شب را چگونه صبح کردی؟ حضرت(س) فرمود : 📋《اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ، فُقِدَ النَّبِیُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِیُّ، هُتِکَ وَاللهِ حِجَابُهُ! مَنْ اصبَحَتْ اِمامَتُهُ مَغصْوَبَه عَلی غَیرِ ما شَرَعَ اللّهُ فِی التَّنزیلِ و سَنَّهَا النَّبِیُ فِی التَّأْوِیلِ وَلَکِنَّهَا اَحْقَادٌ بَدْرِیَةٌ وَ تِرَاتٌ اَحُدِیَّةٌ کَانَتْ عَلَیْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُکْتَمِنَةً لِاِمْکَانِ الْوُشَاةِ》 ♦️صبح کردم در حالی که حزن و اندوه قلبم را فرا گرفته، به سبب از دنیا رفتن پیامبر(ص) و ستمگری به وصی پیامبر(ص)، حجاب علی(ع) را هتک کردند [کنایه است از جسارت به حضرت زهرا(س)]؛ همان که امامتش را غصب کردند، بر خلاف آنچه که خدا در قرآن نازل کرده و پیامبر(ص) در سنّت خود بیان فرموده بود. سبب این کار کینه هایی بود که از بدر از علی(ع) به دل داشتند و انتقام و طلب خون هایی که در اُحد ریخته بود. این منافقان دشمنی علی(ع) را در دل هایشان پنهان داشتند. 📋《فَلَّمَا اسْتُهْدِفَ الْاَمْرُ اَرْسَلَتْ عَلَیْنَا شآبیبَ آثَارِ مِنْ مَخِیلَةِ الشِقَاقِ فَیَقْطَعُ وَتَرَ الْاِیمَانِ مِنْ قَسِیِّ صُدُورِهَا وَ لَبِئْسَ عَلَی مَا وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَةِ وَ کَفَالَةِ الْمُؤْمِنِینَ اَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْیَا بَعْدَ اسْتِنْصَارٍ مِمَّنْ فَتَکَ بِآبَائِهِمْ فِی مَوَاطِنِ الْکَرْبِ وَ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ》 ♦️و آن گاه که خلافت را گرفتند و به هدف رسیدند، یکباره، ابر اهلِ شقاق بر ما باریدن گرفت و بلا بر ما فرو ریخت. بند کمان ایمان از سینه های آنان بُرید و آنچه دل هایشان می خواست، به سبب غرور دنیا به ما آزار کردند. اینها همه به جهت آن بود که علی(ع) پدران آنان را در نبردهای سخت و در منازل شهادت کشته بود.(۱) بار دیگر جمعی از زنان مهاجر و انصار برای عیادت ایشان آمدند و حضرت(س) در بخشی از سخنان خویش خطاب به آنها فرمود: 📋《اَصْبَحْتُ وَاللهِ عائِفَةً لِدُنْیاکُنَّ، قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ!》 ♦️به خدا در حالى صبح کردم که از دنیاى شما متنفرم، مردان شما را دشمن مى شمرم، و از آنها بیزارم. آنها را آزمودم و دور افکندم، و امتحان کردم و مبغوض داشتم. و در ادامه فرمود : 📋《..ﻭَﻣَﺎ ﺍﻟّﺬﻯ ﻧَﻘَﻤُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺍَﺑِﻰ ﺍﻟْﺤَﺴَﻦِ(ع)؟ ﻧَﻘَﻤُﻮﺍ ﻭَﺍﻟﻠّﻪ‏ِ ﻣِﻨْﻪُ ﻧَﻜﻴﺮَ ﺳَﻴْﻔِﻪِ ﻭَﻗِﻠّﺔَ ﻣُﺒﺎﻻﺗِﻪِ ﻟِﺤَﺘْﻔِﻪِ ﻭَﺷِﺪّﺓَ ﻭَﻃْﺄَﺗِﻪِ ﻭَﻧَﻜﺎﻝَ ﻭَﻗْﻌَﺘِﻪِ ﻭَﺗَﻨَﻤّﺮُﻩُ ﻓﻰ ﺫﺍﺕِ اللهِ》 ♦️ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﭼﻪ ﻋﻴﺒﻰ در ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ(ع) دیدند؟ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﻴﺐ ﻋﻠﻰ(ع) ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﺮّﺍﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺑﻰ‏ﺍﻋﺘﻨﺎﻳﻰ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺿﺮﺑﻪ‏ﻫﺎﻯ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﻭ ﺧﺸﻢ ﺳﺮﻛﺶ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺧﺪﺍﺳﺖ.(۲) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶ ۲)نهج الحياة دشتی، صص۱۰۰ـ۱۸۰، ح۵۷ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. انواع دفاع از ولایت ✅هنگام هجوم اصحاب سقیفه و غاصبین به خانه حضرت فاطمه(س)، حضرت فاطمه(س) لسانی و
. ✅بعد از غصب فدک توسط غاصبان، و ماجرای دردناک هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)، حضرت(س) با تمام جراحات و صدمات وارده، وارد مسجد پیامبر(ص) شد و برای مهاجر و انصار خطبه خواند. ایشان در قالب سه حجاب وارد مسجد شدند و در انظار عموم قرار گرفتند. 🔹۱)حجاب ظاهری ايشان با استفاده از خمار و جلباب! که در منابع آمده است : 📋《لاثَتْ خِمَارَها عَلَی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا》 ♦️حضرت زهرا(س) خمار را به سر کردند و آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افكندند كه محيط بر تمام بدن ايشان بود. (خمار : روسری ای كه روی گردن و سينه را کاملا می پوشاند.) (جلباب : نوعی پوشش سراسری بوده كه روی لباس ها می پوشيده اند. شايد چيزی شبيه عبای امروز يا پيراهن بلند عربی باشد.) 🔹۲)حجاب پيكره ی ظاهری حضرت(س) به وسیله جماعت زنان! 📋《وَ أَقْبَلَتْ فِي لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءٍ مِنْ قَوْمِهَا [تَطَأُ ذُيُولَهَا]》 ♦️حضرت زهرا(س) در میان گروهی كه به اصطلاح هم سن يا هماهنگ يا از ياران و اعوان و خويشاوندان ايشان بودند حركت می كردند، [در حاليكه چادرش به زمين كشيده می‌شد.] 🔹۳)حجاب به واسطه پرده ای که میان زنان و مردان نصب شد. 📋《فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءَةٌ》 ♦️سپس ميان حضرت(س) و مردم پرده ای نصب شد.(۱) در روایت دیگر این چنین نقل شده است که؛ 📋《مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ هُوَ فِي حَشْدٍ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ غَيْرِهِمْ فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءَةٌ فَجَلَسَتْ》 ♦️حضرت فاطمه(س) در حالی که راه رفتن او همانند راه رفتن رسول اکرم(ص) بود، بر ابوبكر كه در ميان عده‏اى از مهاجرين و انصار و غير آنان نشسته بود وارد شد، در اين هنگام بين حضرت(س) و ديگران پرده‏ اى آويختند، و حضرت(س) نشست. سپس؛ 📋《أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ اَلْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ فَارْتَجَّ اَلْمَجْلِسُ ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَيْئَةً حَتَّى سَكَنَتْ فَوْرَتُهُمْ》 ♦️آنگاه ناله‏‌ هاى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم به گريه افتادند و مجلس و مسجد به سختى به جنبش درآمد، سپس لحظه ای سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش شد.(۲) در نقل دیگر آمده است : 📋《فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ، ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَیئَةً حَتَّى إِذَا سَکنَ نَشِیجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، افْتَتَحَتِ الْکلَامَ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَیهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَعَادَ الْقَوْمُ فِی بُکائِهِمْ فَلَمَّا أَمْسَکوا عَادَتْ فِی کلَامِهَا》 ♦️گویی مجلس از شدت فریاد و گریه حضار می لرزید و حاضران به گریه افتادند. سپس حضرت(س) لحظه ای سکوت کرد تا مجلس از جنب و جوش خود باز ایستاد.  در این هنگام، حضرت(س) کلام خود را با سپاس و ستایش از خداوند و درود بر رسول اکرم(ص) آغاز نمود. بار دیگر ناله‌ها از سوی مردم به اوج خود رسید و وقتی آنان از ناله دست کشیدند، حضرت(س) دوباره شروع به سخن کردند و فرمودند : 📋《أَیهَا النَّاسُ! اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ(س) وَ أَبِی مُحَمَّد(ص) أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً، لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ》 ♦️اى مردم! بدانید من فاطمه‌ ام، و پدرم محمّد(ص) است که صلوات و درود خداوند بر او و خاندانش باد. آنچه که در آغاز گفته‌ام، در پایان هم از آن سخن خواهم راند و در گفتارم ناصحیح نگویم و در کردارم راه خطا پی نگیرم. «همانا پیامبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنج و محنت شما او را گران آمد، سخت به شما دل بسته است و براى مؤمنین مهربان و غمخوار است». 📋《فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ آبَائِکمْ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِی إِلَیهِ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَکظَامِهِمْ، دَاعِیاً إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یکسِرُ الْأَصْنَامَ، وَ ینْکثُ الْهَامَ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ، حَتَّى تَفَرَّى اللَّیلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ أَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَ نَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّیاطِینِ، وَ طَاحَ وَشِیظُ النِّفَاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکفْرِ وَ الشِّقَاقِ، وَ فُهْتُمْ بِکلِمَةِ الْإِخْلَاصِ فِی نَفَرٍ مِنَ الْبِیضِ الْخِمَاصِ》 ♦️اگر او را بشناسید خواهید دید که او پدر من است و نه پدر زنان شما و برادر پسر عموى من بوده، نه برادر مردان شما! ادامه مطالب :👇
. چه پر افتخار است این نسب که درود خداوند او و خاندانش را شامل باد. او رسالت خود را به مردم ابلاغ و آنان را از عذاب خداوندى بر حذر داشت. از روش مشرکان روى گرداند و گردنهایشان را به ضرب تازیانه توحید کوفت و حلقومشان را به سختى فشرد. او مردم را با دلیل و برهان و اندرز سودمند به راه خداوند رهنمون بود و شوکت بت و بت پرستان را در هم شکست تا جمع آنها از هم گسیخت و ظلمت شب تار زدوده شد و صبح ایمان دمید و برقع و نقاب از چهره حقیقت به یک سو فکند. زبان پیشواى دین به گفتار باز شد و عربده‌ جویی هاى شیاطین به خاموشى گرایید و افسر و تاج نفاق بر زمین فرو افتاد و گره‌هاى کفر و اختلاف گشوده شد و شما به همراه گروهى از سپید رویان پاک نهاد (پارسایان آبرومندى که از شدت خویشتن‌دارى و گرسنگى روزه سپید روى و رنگ پریده بودند) گویاى کلمه اخلاص (لا اله الّا اللَّه) شدید. 📋《وَ کنْتُمْ عَلى‌ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلَانِ، وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتَاتُونَ الْوَرَقَ، أَذِلَّةً خَاسِئِینَ، تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکمْ》 ♦️و حال آنکه بر لب پرتگاه گودال جهنّم بودید و به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر کس از راه مى‌رسید، مى‌توانست شما را نابود کند، همچون جرعه‌اى براى تشنه و لقمه‌اى براى خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب هر رونده و پایمال هر رهگذرى مى‌شدید. از آب گندیده و ناگوار مى‌نوشیدید و از پوست جانور و مردار سدّ جوع مى‌کردید و پست و ناچیز بودید و از هجوم همسایه و همجوار در هراس بودید. 📋《فَأَنْقَذَکمُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى بِأَبِی بِمُحَمَّدٍ(ص) بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی، وَ بَعْدَ أَنْ مُنِی بِبُهَمِ الرِّجَالِ، وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْکتَابِ》 ♦️در چنین حالى خداوند تبارک و تعالى محمّد(ص) پیام‌ آور خود را به سوى شما گسیل داشت. او پس از آن همه رنجها که دید و سختى‌ها که کشید، شما را از ذلت و خوارى رهایى بخشید. رزم آوران ماجراجو، سرکشان درّنده‌خو، جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان دور از حق از هر سو به او تاختند و با او به مخالفت برخاستند. 📋《کلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا ینْکفِئُ حَتَّى یطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ یخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیفِهِ، مَکدُوداً دؤوبا فِی ذَاتِ اللَّهِ، وَ مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَیدَ أَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً کادِحاً، لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیةٍ مِنَ الْعَیشِ، وَادِعُونَ فَاکهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَ تَتَوَکفُونَ الْأَخْبَارَ، وَ تَنْکصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ》 ♦️هنگامی که هر زمان آتش اخگر به هیزم و هیمه فتنه افکندند، خداوند آن را خاموش ساخت و هر گاه شاخ شیطان نمایان مى‌گشت و یا مشرکى دهان به یاوه‌ گویى مى‌گشود، او برادرش على(ع) را در کام آن مى‌افکند. امام على(ع) هم در مقابل تا آن زمان که بر مغز و سر مخالفان نمى‌کوبید و بینى آنها را به خاک مذلّت نمى‌مالید، ترک امر نمى‌نمود. او در راه خداوند کوشا، به رسول خدا نزدیک، و مهتر اولیاى نصیحتگر، تلاشگر و کوشنده بود، و شما در آن هنگام در آسایش مى‌زیستید و از امنیت برخوردار بودید. مترصّد تغییر جهت چرخ گردون علیه ما و گوش به زنگ اخبار بودید. به هنگام کارزار عقب گرد مى‌کردید و در میدان نبرد فرار را بر قرار ترجیح مى‌دادید تا الی آخر(۳) وقتی حضرت فاطمه(س) بعد از ایراد خطبه به منزل بازگشت، وقتی مظلومیت امامش یعنی امیرالمومنین(ع) را دیدند، برای اینکه کارهای پلید غاصبان حکومت را مجسم کنند و بفهمانند که این‌ها چه ستم‌هایی روا داشته‌اند، و شرح جنایات آنها در تاریخ بماند، در خطاب به امام علی(ع) فرمود : 📋《یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع)! عَلَیْکَ السَّلَامُ! اِشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ!》 ♦️ای پسر ابوطالب(ع)! سلام بر تو! همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشسته‌ای! همانند آدم‌های ظنین و متهم به گوشه‌ای نشسته‌ای! و در ادامه فرمود : 📋《افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَافْتَرَشْتَ التُّرَابَ》 ♦️روزی گرگ‌ها را می‌دریدی و امروز خاک را فرش خود قرار داده‌ای و گوشه‌ای نشسته‌ای!(۴) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۲۳۶ ۲)الطرائف ابن طاووس حلی، ج۱، ص۲۶۳ ۳)شرح الأخبار قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۳۴ ۴)الاحتجاج مرحوم طبرسی، ج۱، ص۱۰۷ 📚 .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. انواع دفاع از ولایت ✅هنگام هجوم اصحاب سقیفه و غاصبین به خانه حضرت فاطمه(س)، حضرت فاطمه(س) لسانی و
. چه پر افتخار است این نسب که درود خداوند او و خاندانش را شامل باد. او رسالت خود را به مردم ابلاغ و آنان را از عذاب خداوندى بر حذر داشت. از روش مشرکان روى گرداند و گردنهایشان را به ضرب تازیانه توحید کوفت و حلقومشان را به سختى فشرد. او مردم را با دلیل و برهان و اندرز سودمند به راه خداوند رهنمون بود و شوکت بت و بت پرستان را در هم شکست تا جمع آنها از هم گسیخت و ظلمت شب تار زدوده شد و صبح ایمان دمید و برقع و نقاب از چهره حقیقت به یک سو فکند. زبان پیشواى دین به گفتار باز شد و عربده‌ جویی هاى شیاطین به خاموشى گرایید و افسر و تاج نفاق بر زمین فرو افتاد و گره‌هاى کفر و اختلاف گشوده شد و شما به همراه گروهى از سپید رویان پاک نهاد (پارسایان آبرومندى که از شدت خویشتن‌دارى و گرسنگى روزه سپید روى و رنگ پریده بودند) گویاى کلمه اخلاص (لا اله الّا اللَّه) شدید. 📋《وَ کنْتُمْ عَلى‌ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلَانِ، وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتَاتُونَ الْوَرَقَ، أَذِلَّةً خَاسِئِینَ، تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکمْ》 ♦️و حال آنکه بر لب پرتگاه گودال جهنّم بودید و به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر کس از راه مى‌رسید، مى‌توانست شما را نابود کند، همچون جرعه‌اى براى تشنه و لقمه‌اى براى خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب هر رونده و پایمال هر رهگذرى مى‌شدید. از آب گندیده و ناگوار مى‌نوشیدید و از پوست جانور و مردار سدّ جوع مى‌کردید و پست و ناچیز بودید و از هجوم همسایه و همجوار در هراس بودید. 📋《فَأَنْقَذَکمُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى بِأَبِی بِمُحَمَّدٍ(ص) بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی، وَ بَعْدَ أَنْ مُنِی بِبُهَمِ الرِّجَالِ، وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْکتَابِ》 ♦️در چنین حالى خداوند تبارک و تعالى محمّد(ص) پیام‌ آور خود را به سوى شما گسیل داشت. او پس از آن همه رنجها که دید و سختى‌ها که کشید، شما را از ذلت و خوارى رهایى بخشید. رزم آوران ماجراجو، سرکشان درّنده‌خو، جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان دور از حق از هر سو به او تاختند و با او به مخالفت برخاستند. 📋《کلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا ینْکفِئُ حَتَّى یطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ یخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیفِهِ، مَکدُوداً دؤوبا فِی ذَاتِ اللَّهِ، وَ مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَیدَ أَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً کادِحاً، لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیةٍ مِنَ الْعَیشِ، وَادِعُونَ فَاکهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَ تَتَوَکفُونَ الْأَخْبَارَ، وَ تَنْکصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ》 ♦️هنگامی که هر زمان آتش اخگر به هیزم و هیمه فتنه افکندند، خداوند آن را خاموش ساخت و هر گاه شاخ شیطان نمایان مى‌گشت و یا مشرکى دهان به یاوه‌ گویى مى‌گشود، او برادرش على(ع) را در کام آن مى‌افکند. امام على(ع) هم در مقابل تا آن زمان که بر مغز و سر مخالفان نمى‌کوبید و بینى آنها را به خاک مذلّت نمى‌مالید، ترک امر نمى‌نمود. او در راه خداوند کوشا، به رسول خدا نزدیک، و مهتر اولیاى نصیحتگر، تلاشگر و کوشنده بود، و شما در آن هنگام در آسایش مى‌زیستید و از امنیت برخوردار بودید. مترصّد تغییر جهت چرخ گردون علیه ما و گوش به زنگ اخبار بودید. به هنگام کارزار عقب گرد مى‌کردید و در میدان نبرد فرار را بر قرار ترجیح مى‌دادید تا الی آخر(۳) وقتی حضرت فاطمه(س) بعد از ایراد خطبه به منزل بازگشت، وقتی مظلومیت امامش یعنی امیرالمومنین(ع) را دیدند، برای اینکه کارهای پلید غاصبان حکومت را مجسم کنند و بفهمانند که این‌ها چه ستم‌هایی روا داشته‌اند، و شرح جنایات آنها در تاریخ بماند، در خطاب به امام علی(ع) فرمود : 📋《یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع)! عَلَیْکَ السَّلَامُ! اِشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ!》 ♦️ای پسر ابوطالب(ع)! سلام بر تو! همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشسته‌ای! همانند آدم‌های ظنین و متهم به گوشه‌ای نشسته‌ای! و در ادامه فرمود : 📋《افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَافْتَرَشْتَ التُّرَابَ》 ♦️روزی گرگ‌ها را می‌دریدی و امروز خاک را فرش خود قرار داده‌ای و گوشه‌ای نشسته‌ای!(۴) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۲۳۶ ۲)الطرائف ابن طاووس حلی، ج۱، ص۲۶۳ ۳)شرح الأخبار قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۳۴ ۴)الاحتجاج مرحوم طبرسی، ج۱، ص۱۰۷ 📚 .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. انواع دفاع از ولایت ✅هنگام هجوم اصحاب سقیفه و غاصبین به خانه حضرت فاطمه(س)، حضرت فاطمه(س) لسانی و
. 9⃣مرحله نهم : وصیت که نقشه دشمنان را نقشه بر آب کرد :👇 ✅حضرت فاطمه(س) در لحظه های واپسین لحظات حیات خویش، این چنین به امیرمؤمنان علی(ع) وصیت کرد: 📋《یا عَلِیُّ(ع)! اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأكونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ. اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی! حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و كَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً》 ♦️ای علی(ع)! من فاطمه(س) دختر محمّد(ص) هستم خدا مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری! پس حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن! و به هیچ كس اطّلاع نده!!(۱) 📚 منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۴ .
638639801537d54e64fda505_5656289210459643158.mp3
29.47M
سخنرانی : حجت الاسلام لطفی مراسم بزرگداشت حاج قاسم سلیمانی ۱۴۰۱/۱۰/۱۰ مورخ » 🚩هیات کربلا_رفسنجان
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
‍ . #روضه_متنی #وفات_حضرت_ام_البنین ای مادر،چهار آفتاب ادرکنی .... *یا ام البنین* ای مادر چهار
. تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع   مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم   تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد   با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی   سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی  لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی   بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس   پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی   پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند   زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید   بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب   روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم   رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت   بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها   ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم   سلام_الله_علیها .
زندگی حضرت ام البنین (سلام الله علیها) نامش فاطمه دختر حزام بن خالد عامری و مادرش ثمامه بود. در حدود سال پنجم هجری در کوفه و یا اطراف آن متولد گردید. وی در عصر خود یکی از زنان با فضیلت، پرهیزگار، عابد، با تقوا و در شعر و حدیث سرآمد دیگران بود پدران ام البنین در دوران قبل از اسلام جزو دلیران عرب محسوب می شدند و مورخان آنان را به دلیری در هنگام نبرد ستوده اند. چنانکه ابوالفرج اصفهانی در کتاب خود دلیری و شجاعت اجداد ام البنین را متذکر شده است . افزون بر این، آنان علاوه بر شجاعت و قهرمانی، پیشوای قوم خود نیز بودند، چنانکه سلاطین زمان در برابر ایشان سر تسلیم فرود می آوردند . بی جهت نیست که عقیل بن ابی طالب به امیرالمؤمنین(علیه السلام) می گفت: در میان عرب از پدران ام البنین شجاع تر و قهرمان تر یافت نمی شود گروهی از مورخان بر آنند که علی(علیه السلام) با ام البنین بعد از شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) ازدواج نمود . دسته ای دیگر می گویند که این امر بعد از ازدواج حضرتش با امامه بوده، اما در هر حال ، مسلم است این ازدواج بعد از شهادت صدیقه کبری صورت گرفته است . گویند عقیل بن ابی طالب که آشنا به انساب عرب بود، پیشنهاد ازدواج ام البنین را به حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) داد. حضرت این انتخاب را پسندید و او را به خواستگاری نزد پدر ام البنین فرستاد. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با ام البنین ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار پسر به نامهای عباس( 26-61 ق)، عبدا… ( 36-61 ق)، عثمان ( 38-61 ق) و جعفر( 40-61 ق) بود که تمامی آنها در کربلا به شهادت رسیدند و سرور همه آنان حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) بود . ام البنین چه در زمان حیات امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) و چه بعد از شهادت ایشان برای شوهر گرانقدرش، زنی صمیمی، فداکار و با عفت بود. این بانوی فداکار وقتی کودکان خرد سال حضرت علی (علیه السلام) را دید، بلافاصله تصمیم به خدمت و پرستاری آنان گرفت و در این کار تا حد یک مادر واقعی پیش رفت وفرزندان فاطمه(سلام الله علیها) را بر فرزندان خود مقدم داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان کرد وهمچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. با کمال خوشرویی و سخنان محبت آمیز با آنها روبرو می شد؛ به خاطر همین وفاداری و رفتار شایسته او بود که زینب به دیدار او می رفت و از او تجلیل به عمل می آورد. چنانکه گفته اند، پس از چندی به مولا علی (علیه السلام) پیشنهاد داد به جای فاطمه که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را «ام البنین» صدا زند، تا حسنین (علیهما السلام) از ذکر نام اصلی او توسط علی (علیه السلام) به یاد مادر خویش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیفتاده و در نتیجه خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نگردد و رنج بی مادری آنها را آزار ندهد. به واسطه صفات نیکوی ام البنین بود که حضرت او را گرامی می داشت و از صمیم قلب در حفظ و حرمت او کوشید. منابع تاریخی هیچ گونه گزارشی از حضورفعال او در زمان امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) ارائه نکردند. تنها گویند ام البنین در واقعه عاشورا در مدینه بود چنان که به آنانی که عازم سفر بودند، چنین سفارش کرد: چشم و دل مولایم امام حسین (علیه السلام) و فرمانبردار او باشید؛ البته وقتی بشیر و زینب او را از ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) وفرزندانش باخبر نمودند، ام البنین همچنان از امام حسین (علیه السلام) خبرگرفت و چون بشیر خبر شهادت آن حضرت را به او داد، ام البنین گفت: «ای بشیر، بند دلم را پاره کردی!» و صدا و ناله شیون بلند کرد. می گویند بشیر گفت: خداوند به سبب مصیبت مولایمان امام حسین(علیه السلام) به شما پاداش بزرگ عنایت کند. ام البنین گفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد! به گفته علامه مامقانی، این شدت علاقه ، کاشف از علو مرتبه او در ایمان، و قوت معرفت او به مقام امامت است که شهادت چهار جوان خود را که نظیر ندارند در راه دفاع از امام زمان خویش سهل می شمارد . به هر حال، فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتی حضرت زینب(سلام الله علیها) سپر خونین حضرت عباس را به عنوان یادگاری به ام البنین نشان داد، وی تا آن را دید چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بی هوش بر زمین افتاد. وی هر روز برای فرزندش عباس نوحه سرایی می کرد و فرزند او عبید ا… را نیز به همراه خود می آورد. مردم مدینه برای شنیدن نوحه او گرد می آمدند و به سبب جانسوز بودن نوحه سرایی او همگی اشک می ریختند. باید گفت، آمدن ام البنین به بقیع نوعی انقلاب بر ضد بنی امیه و آگاهی مردم از ژرفای مصیبت بود. پس از آگاهی از جریان عاشورا و شهدای آن واقعه، ام البنین مجلس سوگواری و مصیبت در خانه اش برپا کرد. زنان بنی هاشم در آن جا گرد آمدند و برای امام حسین(علیه السلام) و خاندانش
گریه کردند. وفات ام البنین (سلام الله علیها) بنا بر قول مشهور، این بانوی بزرگوار در 13 جمادی الثانی سال 64 ق وفات یافت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد . چنانکه اشاره شد، وی صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عبدا… ، عثمان و جعفربود. در این میان، نوادگان عباس که اکثر آنان درعربستان، عراق، مصر، اردن، ایران و ترکمنستان پراکنده می باشند، در علم و ادب، شعر و حدیث سرآمد عصر خویش بودند؛ از جمله ابویعلی حمزه بن قاسم بن علی بن حمزه بن حسن بن عبیدالله بن عباس از محدثان مورد اعتماد شیعه و صاحب کتاب «التوحید»، «الزیاره» و «المناسک» می باشد که مزار او در حله معروف است و مردم آنجا را زیارت می کنند . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. خدا فقط خدای پررنگ کردن سرخی خون شهید پیش چشم‌های خلق‌الله نبود. فقط خدای گر گرفتن آتش خشم مقدس و تمنای انتقام در دل‌های ما نبود. فقط خدای اشک یتیمان پشت تابوت آن سرو روان و دل‌بری خنده‌های زلالش حتی از پشت شیشه‌ی جعبه‌ی جادو نبود. فقط خدای پیچیدن نام قاسم بن الحسن از این‌جا تا آن سر دنیا نبود. فقط خدای لرزه به اندام دشمن انداختن از یادآوری اسم و عکسش نبود. فقط خدای بغض ناتمام ما از سر دلتنگی برای صدای نازنین او نبود. فقط خدای آرایه انداختن در ذهن ما و جوهر بخشیدن به قلم‌مان برای نوشتن از او نبود. خدا، خدای همه‌ی این‌ها بود اما فقط این نبود. او خدای فراموش نشدن مشی شهید و به فراموشی نسپردن مرام شهید هم هست. خدایی که آن مجری را مأمور کند تا از سفارش سردار به پناه بودن برای دختران بدحجاب بگوید هم هست. خدا خوب بلد است در روزهایی که به جان هم افتاده‌ایم و سخنان‌مان جز نفرت نمی‌پراکند، یادمان بیاورد که او «اشداء علی الکفار، رحماء بینهم» بود و جمله‌ی «آن دختر بدحجاب، دختر من است» فقط لقلقه‌ی زبانش نبود و از عمق باورش حرف می‌زد. خدا خوب بلد است یادمان بیاورد مردی که برق چشم‌هایش خواب از سر بزرگ‌ترین جلادان می‌پراند، به وطن و هم‌وطن که می‌رسید حتی ابایی از بوسیدن دست کسی که چندان هم مثل او فکر نمی‌کرد نداشت. منش سرباز سپاه اسلام، جمهوریت بود و سر همین جمهورمحوری، از چپ تا راست، همه دوستش داشتند و زیر تابوتش آدم‌ها با هر رنگی آمده بودند. او اهل تسامح در اصول نبود و حفظ نظام را هم اوجب واجبات می‌دانست اما با این همه، سر ما مثلاً حزب‌اللهی‌ها فریاد می‌کشید که با این همه مرزبندی پس چه کسی را می‌خواهیم نگه داریم و کجا را می‌خواهیم حفظ می‌کنیم. او نوشت که جمهوری اسلامی حرم است و البته امامش گفته بود ولی‌نعمتان این حرم، مستضعفانند. همان‌ها که امروز چشم به راه دارند برای دیدن صاحب‌نفسی چون او که دفاع از مردم در برابر سیل را هم چون دفاع از حرم می‌دانست و برای احقاق حق مظلوم، کاری به دین و مذهب و نژاد کسی نداشت. او از جذب حرف می‌زد و ما هر چه در چنته داریم وسط گذاشته‌ایم برای دفع. او از حفظ مردم می‌گفت و ما امروز یکی را هیز می‌خوانیم و دیگری را روسپی و آن یکی را هرزه. او دغدغه‌ی اثرگذاری بر جامعه داشت و ما ایستاده‌ایم آن طرف شکافی عمیق با ملت و نظاره‌گریم بر بیش‌تر شدن روز به روز این فاصله. او در قله‌ی جاذبه ایستاده بود و ما در منتهی‌الیه دافعه. او جان جمهور بود و ما انگار در غریبه‌ترین حالت ممکن با مطالبه‌های ملت. مباد که عکسش را بزنیم و برعکسش عمل کنیم. .