مداحی آنلاین - دختری که گریه میکنه - بنی فاطمه.mp3
7.37M
هردل شکسته که دلش
پَر میکشه تا کربلا
نوکر اربابه
هر دختری که این شبا
برا رقیه گریه کرد
دختر اربابه
🎙سید_مجید_بنی_فاطمه
#امام_حسین
شب_سوم #محرم💔
السلام علیک یارقیه بنت الحسین😭
28.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر #امام_حسین شاه کربلا🚩
🏴سلام بر ماه #محرم ،
ماه پیروزی خون بر شمشیر🩸
✨السلام علی الحسین و علی بن الحسین
✨وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین
✨وعلی زوار الحسین وعلی خادمین الحسین
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین 🤲
اللهم اشف کل مریض🤲
🎙 راوی: یسنا_بلندگرای
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
#امام_زمان
@MOVEUD313
.
💠اللّٰهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَآخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَىٰ ذٰلِكَ
🔹️خدایا لعنت کن نخستین ستمکاری را که به حق محمّد و خاندان محمّد ستم کرد و آخرین کسی را که در این ستم از او پیروی نمود
✨️ فرازی از زیارت عاشورا
✨️ترجمه استاد حسین انصاریان
#محرم
#امام_حسین
67.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
قصه حضرت رقیه خاتون(س)
💚سه_ساله_دشت_کربلا
💚نازدانه #امام_حسین(ع)
✨السلام علیک یا رقیه بنت الحسین (ع)
✨السلام علیک یا رقیة الشهیده
🎙راوی: یسنا_بلندگرای
#محرم
آیت الله بهجت(ره)
سعی کن هر شبانه روزی یک مرتبه
برای #امام_حسین (ع) گریه کنی!
#محرم
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شعرخوانی برای حضرت رقیه (س)
🎙محدثه مدبری پور
#امام_حسین
#محرم
🌹#کتاب_من_میترا_نیستم🌹
💜#قسمت_چهل_و_نهم💜
ما تصمیم گرفتیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم ماشین هرچه می رفت به اصفهان نمی رسیدیم.
چقدر این راه طولانی شده بود من هراسان بودم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد. خدا خدا می کردم که زودتر به اصفهان برسیم.
وقتی به اصفهان رسیدیم به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیم دیر وقت بود نگهبان های بیمارستان جلوی ما را گرفتند من با گریه و زاری ماجرای گم شدن دخترم را گفتم.
آنها با شنیدن ماجرا به ما اجازه دادند وارد بیمارستان شویم اول دلم نیومد برم اورژانس به هوای اینکه زینب به ملاقات مجروحان رفته باشد به بخش مجروحان جنگی رفتم و همه اتاق ها را یکی یکی گشتم.
مادر و بچه ها داخل راهرو منتظر بودند وقتی زینب را در بخش پیدا نکردم با وجیهه به اورژانس رفتیم و مشخصات زینب را به مسئولان آنجا دادیم.
دختری ۱۴ ساله خیلی لاغر و سفید رو با چشم های مشکی، چادر مشکی، روسری سرمه ای رنگ و مانتو شلوار ساده مسئول اورژانس گفت امشب تصادفی با این مشخصات نداشتیم.
اورژانس بیمارستان شلوغ بود و روی تختها مریض های بد حالی بودند که آه و ناله شان به هوا بود چند مجروح تصادفی با سر و کله خونی آورده بودند پیش خودم گفتم خدا به داد دل مادراتون برسه که خبر ندارند با این وضع این جا افتادید.
آنها هم مثل بچه های من بودند اما پیش خودم آرزو کردم کاش زینب هم مثل اینها الان روی یکی از تخت ها بود فکر اینکه نمیدانستم زینب کجاست دیوانه ام می کرد.
از بیمارستان عیسی بن مریم که خارج شدیم شب از نیمه گذشته بود مأمور های شهرداری جارو های بلندشان را به زمین می کشیدند.
صدای خش خش جاروی در سکوت شب بلند میشد و حتی این صداها وحشتم را بیشتر میکرد آن شب یک ماشین دربست گرفتیم و به همه بیمارستانها سر زدیم.
داخل ماشین، شهرام به من تکیه زده بود با حالت بچگی اش گفت مامان نکنه زینب رو دزدیده باشند؟ مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم فقط جواب دادم خدا نکنه.
با حرف های بچه گانه شهرام تکان جدیدی خوردم ناخودآگاه فکرم سراغ حرفها و کارهای زینب افتاد یکدفعه یاد نوشتههای روی دفتر زینب افتادم:
خانه خود را ساختم اینجا جای من نیست باید بروم باید بروم.
خانه زینب کجا بود؟ کجا می خواست برود؟
ادامه دارد...
تعجیل درفرج #امام_زمان صلوات
@MOVEUD313