آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود، کجا رفت، چرا بود و چرا رفت
#گوشه_نشین
#شهریار
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
@gosheneshen
همونجا که با خودت میگی "اون از کجا میخواد بفهمه"
دقیقا همونجا خودتو جزِ آدمای کثیف حساب کن!
حرف حساب🌨
#گوشه_نشین
@gosheneshen
باید ڪه راهُ رسمِ دلم را
عوضڪنم
شد ، شد ،
نشد نگاهِ دلم را عوض ڪنم!!!
#گوشه_نشین
@gosheneshen
گُوْشِه نِشینْ
#معرفی_کتاب #قصه_دلبری داستان زندگی شهید #محمد_حسین_محمدخانی به روایت از همسر شهید انتشارات #روایت
دلش روشن بود این ازدواج سر میگیرد
نزدیک در به من گفت:رفتم کربلا زیر قبه امام حسین گفتم:برام پدری کنید فکر کنید منم علی اکبرتون..هرکاری قرار بود برای ازدواج پسرتون انجام بدید برای منم بکنید!
#قصه_دلبری
#گوشه_نشین
@gosheneshen
گُوْشِه نِشینْ
دلش روشن بود این ازدواج سر میگیرد نزدیک در به من گفت:رفتم کربلا زیر قبه امام حسین گفتم:برام پدری کن
سه تا نامه جدید آورده بود گرفت جلویم و گفت:
راستی سرم بره هیئتم ترک نمیشه
ته دلم ذوق کردم نمیدانم اوهم از چهره ام فهمید یانه حس میکردم حرف دیگری هم دارد گفت:
دنبال پایه می گشتم باید پایه ام باشید نه ترمز
زن اگه حسینی باشه شوهرش زهیر میشه
#قصه_دلبری
#گوشه_نشین
@gosheneshen
گُوْشِه نِشینْ
سه تا نامه جدید آورده بود گرفت جلویم و گفت: راستی سرم بره هیئتم ترک نمیشه ته دلم ذوق کردم نمیدانم ا
از همان روزهای اول متوجه شد جانم برای لواشک میرود هفته ای یکبار را حتما گل میخرید همه جوره میخرید گاهی یک شاخه گل ساده
گاهی تزیین شده
یک بسته لواشک و قره قروت و پاستیل هم می گذاشت کنارش
#قصه_دلبری
#گوشه_نشین
@gosheneshen
گُوْشِه نِشینْ
از همان روزهای اول متوجه شد جانم برای لواشک میرود هفته ای یکبار را حتما گل میخرید همه جوره میخرید گا
رفتم مشهد یک دهه متوسل شدم گفتم حالا که بله نمیگید امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه پاک پاک که دیگه به یادتون نیفتم نشسته بودم گوشه رواق که سخنران گفت اینجا جاییه که میتونن جیزی رو که خیر نیست خیر کنن و بهتون بدن
نظرم عوض شد دودهه دیگه دخیل بستن که برام خیر بشید
#قصه_دلبری
#گوشه_نشین
@gosheneshen