#بسم_او
#پارت_اول
زیر گنبد کبود
جز من وخدا کسی نبود...
روزگار رو به راه بود
هیچ چیز نه سفید نه سیاه بود
با وجود این
مثل اینکه چیزی اشتباه بود
.........................
زیر گنبد کبود
بازی خدا
نیمه کاره مانده بود
واژه ای نبود و هیچ کس
شعری از خدا نخوانده بود
.......................
تا که اومرا برای بازی خودش
انتخاب کرد
توی گوش من یواش گفت:
«تو دعای کوچک منی»
بعد هم مرا
مستجاب کرد
....................
پرده ها کنار رفت
خود به خود
با شروع بازی خدا
عشق افتتاح شد
سال هاست
اسم بازی من و خدا
زندگی ست
هیچ چیز
مثل بازی قشنگ ما
عجیب نیست
بازیی که ساده است و سخت
مثل بازی بهار با درخت
....................
با خدا طرف شدن
کار مشکلی ست
زندگی
"بازی خدا و یک عروسک گلی ست"
#عرفانه_نظر_آهاری
#چای_با_طعم_خدا
#انتشارات_افق
@gosheneshen
#بسم_او
#پارت_سوم
دلم یک ورق پاره ی نازک است
دلم را مچاله نکن
نگو این که یک کاغذ باطله است
به سطل زباله حواله نکن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
دلم دفتر کاهی است
ورق های آن را نکن زود زود
بیا بعضی از صفحه ها را بخوان
از اول ببین
حرف،حرف تو بود
اگر باز از دست من دلخوری
بیا این«ببخشید»هم مال تو
نرو صبر کن،یک کمی صبر کن
بیا اصلا این دل
دلم مال تو...
#عرفانه_نظر_آهاری
#چای_با_طعم_خدا
#انتشارات_افق
@gosheneshen