ای ملائڪ ڪہ
بہ سنجیدݩ ما مشغولید...
بنویسید ڪہ
اندوه بشر بسیار اسٺ...
@gosheneshen
گُوْشِه نِشینْ
#بسم_الله #پارت_سوم سيبِ سالم است يا بيمار. مه سـاختگي، مثـل طهـارت سـاختگي سـت. عمـق و دوام نـدار
#بسم_الله
#پارت_چهارم
روزي زنبوري به من گفت: به ما آموخته اند كه عسلي بسازيم كه از جنسِ شـيره ي گلهـا نباشـد و فـشرده عطرِ گلها را در خود نداشته باشد.
- اگر عسل واقعي بسازيد، اعدامتان ميكنند؟
- اعدام؟چه حرفها! در ميانِ همه ي جانواران جهان، فقط انسانها اعدام ميشوند – به وسيله ي انسانهای ديگـرهيچ جانوري اعدام نميشود،و نميكند.
اگر پدرم، آنوقتها زنده بود ، از كندوهاي جنگلي، گهگاه، براي مان عسلِ نـابِ معطـر نيـاورده بـود،من بـه خاطر آنكه عسل فروشان عمري فريبم داده بودند، ممكن بود خودكشي كنم يا عسل فروشـان را قتـل عـام كنم، واگر نكردم، به جاي آن،در خلوت، بسيار گريستم، و، گريستم.
روزي از مردي كه ميگفت عسل اصل ميشناسد پرسيدم:عسلي كه بي ترديد كار مايه ي زنبوران دستكارِ بـي رياي عاشقِ گل باشد، كجا ميتوانم بيابم؟
عسل شناس گفت: در كوهپايه هاي گل بارانِ سبلان؛ جايي كه – اگر بخواهي، نشاني اش را به تو ميـدهم –
گل، مثل دريا، تو را در خود غرث ميكند. من در ساوالان دوستي دارم شكِ در خلوصِ عسلش گناه كبيـره است.
من، معلم خسته ي ادبيات، شاعري كه هرگز نتوانسته بود يك شعر ناب بگويد، در ابتداي تابـستان،كارم را كه تمام كردم،بارم را بر دوش انداختم و بـه راه افتـادم . از انزلـي بـه سـوي گردنـه ي حيـران و از آنجـا بـه
كوهستانهايي با مرزهاي دروغين زاده ي زور...
من، شناگرِ از كودكي در آب غوطه خورده ي شمالي، اگر در دريا بـه آسـاني غـرق نميـشودم، در دامنـه ي
سبلان، به ناگهان، چنان گل باران شدم كه يكپارچه خيس از عطر زنده ي گلها، چتري از روياي رنـگ بـالاي
سرم گشوده شد، و زير چتر، كوله ام را زمين گذاشتم- روي سبز- سفره ام را باز كردم، و خسته ي خـسته،
پنير تبريز را با خياري كه طراوت و ترديِ پوستش چاقوي زنجاني ام را خجل ميكرد، لايِ نانِ تازه ي دهي
گذاشتم...چه عطر، خداي من! صداي زنبور مي آمد و تو را ديدم كه از دور مي آمدي...
*
ظهرِ گل، با قامتِ تو كه از دور، كوتاه مي نمود، پر از ميناي سفيد شد-چنانكه آسـمان را ناگهـان، قطعـه ي
سپيدِ ابرهاي پنبه يي ، الماس نشان كند(اين سخن را، بعدها ساختم)
*
عشق يعني پويشِ نابِ دائمي. به سراغِ خستگانِ روح نمي آيد. خسته دل نبـاش، محبـوبِ خـوبِ آذريِ من!
شش قزل آلاي دانه قرمزِِ پروار، من به دام مي اندازم، هشت قزل آلاي خوب، برادر تو، كه در سايه ي يـك
درختِ تنومند نشسته است و بي جهت مي خندد؛ وتو همچنان در اند يشه ي عزلت گزيني هـاي بـي دغدغـه يي. چادرهايي در اعماق جنگل – چادرنشينان همه تا بنِ دندان مسلح . مهي به فـشردگي رنـگ روغنـي كـه
تازه بر تخته شستي نشانده ييم. مه راستين ، اما ، از ژرفـاي دره ي «ون داربن»،سـرخوران مـي آيـد و كنـارديوار «شيلات» زير درختانِ پير، برِ رودخانه، ما را در ميان ميگيرد. حتي توكاي سـياه نيـز بـر آن شـاخه....
#ادامه_دارد
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_ارام
@gosheneshen
دوستان بعضی ها سوال میکنن
کپی برای کانال های ایتا ممنوعه
ولی اگه پیام رسانی غیر ایتا مثل تلگرام،اینستا،گپ و...
میخواید کپی عیبی نداره
در غیر اینصورت ممنوعه...
#ادمین_نوشت
May 11
حداقل امانت دار خوبي باشيد
دل طرفو سالم تحويل ميگيريد سالم هم تحويلش بديد
#تویتــ
@gosheneshen
📌 #یک_جرعه_کتاب 📚
میخواستم همه کارهایم را بکنم و سر فرصت به دنبال او بروم ! میخواستم اول ، دنیا را عوض کنم، کتابهایم را بنویسم، اسم و رسم به هم بزنم، برنده شوم و بعد با دستهای پُر به دنبالش بروم ... خبر نداشتم که عشق ، منتظر آدمها نمیماند !
📒 درخت گلابی
✍🏻 #گلی_ترقى
#عشق_منتظر_نمیماند
📚•| @gosheneshen
نميشه كه تمامِ ميوه هاى يه درخت رو مزه كنى و آخرش دنبالِ بالاترين ميوه ى رو درخت باشى كه دستِ كسى بهش نرسيده!
#علی_قاضی_نظام
♥️➣ @gosheneshen
اے #عشـــق!
تــو را دارم و
داراے جهـــانم ...
🌙| #یااباعبدالله_الحسین_ع
#شب_زیارتی_ارباب
@gosheneshen