#برگرفته_از_واقعیت 💯💢♨️
#پارت_آینده
دستمو گرفته بود و بدون توجه به التماس کردنام کشون کشون بردم طرف سالن
--آراد تورو خدا ول کن دستمو
وسط سالن ایستاد و دستم رو رها کرد
سفره عقد پهن شده روی زمین رو دنبال کردم و به شهاب و الیسا که رسیدم
اشک تو چشام حلقه زد و بغص گلومو گرفت
صدای آراد از پشت سر به گوشم خورد که با تمسخر و عصبی گفت
--خوشبختی عشقت رو ببین همتا خانم
http://eitaa.com/joinchat/2116812816C6d55fa65d1