گوهر معرفت
در قدس نماز میخوانید... 🌹شهید عارف کاظم عاملو 🌹 از شهدای عارف و سالکی که در حیات نورانی خود مکرر
این شهید بزرگوار صاحب کرامت بوده و به توسلات و توجهات پاسخ میدهد
روح مطهر این شهید عارف بسیار در عالم موثر است و افراد زیادی از این شهید عزیز کرامت دیده اند
به نقل از خواهر شهید :
مرا به مادرم نشان میداد و میگفت: «انتخاب شوهر اینا باخودمه! من میگم کی باشه!»
مادرم حرفهای سنجیده یا نسنجیدهاش را اینطوری جواب میداد که: «پس جهيزيه و اینا هم با خودت!» و دوتایی میزدند زیر خنده.
من بعد از شهادت کاظم وصلت کردم؛ نبود او.
حین ازدواج، دستوبالمان برای تهیه جهیزیه تنگ بود و بهمان فشار آمد. مادرم خیلی به این در و آن در زد. به سختی پولی جور شد و بیشتر وسایل ضروری مورد نیاز را خریدیم. ولي هنوز کار داشت.
يکبار او همینطوری توي بیپولی و کلافگی، از کاظم گله کرد و گفت: «مگه نگفتي جهيزيه پاي خودته!؟ پس کجایی پسر؟!»
بغض کرد و گریه را خورد.
شب خواب ديدم يکی که نميشناختمش، آمده دم در خانه و ليستي از اقلام مورد نیازم را به دستم داده است. بالای آن، عکسی از امام(ه) و رهبری بود. به من گفت: «هر چی نياز داري، از توش انتخاب کن!»
گرفتمش و نگاهی به آن انداختم؛ همه چيز در آن نوشته بود، ولی ما فقط دو سه قلم اصلی را کم داشتیم؛ از توي لیست آنها را انتخاب کردم و پس دادم.
صبح، از لحظهای که چشم باز کردم، مدام توي این فكر بودم که چه تعبيري دارد این خواب؛ از ذهنم خارج نمیشد.
ساعتی بعد در زدند. يكي از دوستان کاظم بود. ليستي آورده بود که از داخل آن برای جهیزیه هر چه نیاز دارم را انتخاب کنم. جا خوردم! جالب اینکه کاغذِ توی دست آن آقا، درست مثل ليستي بود که در خواب ديده بودم.
يقين كردم كه این هم زیر سر خود کاظم است... .
@gowharemarefat
«طيبه خانم! امشب برو تو اتاق
ديگهای بخواب!»
این را کاظم بعضی وقتها به من میگفت.
با تعجب ميپرسيدم: «چرا خب؟!»
ميگفت: «دوستای شهيدم مهمونم هستن! ميخوام باهاشون حرف بزنم.»
اوایل پیش خودم فکر میکردم مگر شهدا بیکارند که نصفشب به خانه ما بیایند؟!
ولی چون كاظم را از عمق وجود قبول داشتم، ميرفتم.
نیمه شب میشد. کسي را نمیدیدم که بيايد و برود! پس او چه گفته بود؟!
بلند ميشدم و از لای درِ اتاق دید میزدم ببینم چه خبر است. فضولیام گل میکرد. کاظم مشغول صحبت بود ولی من کسی را بغیر از او نمیدیدم!
فقط حرفها را ميشد شنید.
بعضی شبها یکهو ميگفت: «امشب روسری سرت کن بخواب خانم!»
باز سوالم را تکرار میکردم.
ميگفت: «رفقاي من که ميان، دوست ندارم اينطوري باشي!»
گیجم میکرد.
بعدها فهمیدم با شهدا حرف میزند.
حیف که دوران زندگی عاشقانه و عارفانه ما کوتاه بود و دوام نداشت.
بعد از او خيلي اصرار کردند ازدواج کنم. به خرجم نرفت که نرفت. همه چیز برای من «كاظم» بود.
راوی: مرحومه طیبه زرگر
همسر شهید کاظم عاملو
@gowharemarefat
از وصایای مهم و معنوی شهید کاظم عاملو که به اطرافیان میگفتند و در وصیت نامه ی ایشان هم قید شده است 👇👇
❞ بسیاری از درجات [معنوی] را با اسراف از دست میدهیم. ❝
@gowharemarefat
از وصایای شهید عارف کاظم عاملو(رضوان الله علیه ) :
اگر خوب باشید دیدن امام زمان(علیه السلام )کار مشکلی نیست
پاک باشید ،با وضو باشید ،نماز اول وقت بخوانید...
@gowharemarefat
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 واکنش مجتبی زارعی؛ عضو کمیسیون امنیت ملّی مجلس به سخنان استاندار مازندران علیه حجاب :اگر دربان استانداری مازندران بودم استاندار بی لیاقت مازندران را به داخل استانداری راه نمی دادم !
🔸ملاحظه رئیس جمهور گرامی درباره حجاب این بود که پیگیری این امرباید فرهنگی باشد اما استاندار گستاخ مازندران گفته اصلا اعتقادی به حجاب ندارد؛
🔸حالا که نه زبان شرع و فقاهت می فهمی و نه اندازه حرف زدن نگه داشتی و فقط از موضع زورِ منصب استانداری حرف زدی؛ ما هم به قلدری حساسیم و می گوییم تو غلط کردی که استاندار استانی شدی که علاوه بر اینکه ۱۴۰۰۰ هزار شهید دارد استانی توریستی هم است و این حرف رضاخانی می تواند هزاران اثر وضعی فساد آلود در این استان علوی داشته باشد ؛
🔸 اگردربان استانداری بودم حتما نمی گذاشتم تو بی لیاقت وارد ساختمان استانداری بشوی!
لعنت خدا بر لیبرال های غربزده
لعنت خدا بر این استاندار بی حیا
گوهر معرفت
🛑🎥 واکنش مجتبی زارعی؛ عضو کمیسیون امنیت ملّی مجلس به سخنان استاندار مازندران علیه حجاب :اگر دربان اس
کاش مردم غیور استان مازنداران که بیش از ۱۴ هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده اند از خجالت این استاندار ضد احکام اسلام و ضدانقلاب در بیایند...