فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دستهگل #لیبرالها
➖چه کسانی پیش از شروع جنگ تحمیلی، #قدرت_نظامی کشور را تضعیف کردند؟
🎙روایت ناخدا #هوشنگ_صمدی؛ از فرماندهان ارتشی دوران دفاع مقدس از ماجرای ۲۰۰ قبضه موشک خریداری شدهی #هارپن که ابتدای انقلاب وارد کشور شد اما توسط #مهندس_بازرگان و #ابراهیم_یزدی تحویل گرفته نشد و سر از عربستان سعودی درآورد:
💬 ما با ۱۰ موشک هارپن جنگ را شروع کردیم و بعد از گذشت ۶۷ روز از جنگ، نیروی دریایی عراق مضمحل شد. اگر ۲۰۰ موشک هارپن داشتیم خدا را شاهد میگیرم جنگ بیشتر از ۱ هفته طول نمیکشید.
🔹این نکته را هم اضافه کنیم که ابراهیم یزدی در سالهای پایانی عمر همچنان معتقد بود جنگندههای F14 ناکارامد بودند و از این جنگنده در جنگ تحمیلی استفاده نشده است!
#گزیده_ی_خبرها👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1752760323C3dffc8e554
@gozideyekhabarha
🔰بدن بیسر افسرم در بغلم جان داد
ناخدا #هوشنگ_صمدی در خاطره ای میگوید:
🔺افسری دیگری داشتم به نام محمدرضا مرادی که فرمانده تفنگهای 106 بود، در جاده خرمشهر به اهواز بالاتر از پلیس راه درگیر با دشمن بود، به من بیسیم زدند که اینجا درگیری زیاد است و خودت را به ما برسان، کار ما به این ترتیب بود که من در جاده شلمچه نیروهایم را مدیریت میکردم و افسر عملیات من در جاده اهواز، افسر عملیات به من بیسیم زد که خودت را به جاده اهواز برسان که وضع خراب است، حتی گفت که اگر سلاح ضد تانک اضافه داری هم بیاور، ما هم آنطرف درگیر بودیم، در شلمچه دو لشکر زرهی مکانیزه در مسیر بود و من با یک گردان هفتصد نفری
🔹خودم را با ماشین به پلیس راه رساندم، دیدم محمدرضا مرادی بالای سر دو قبضه 106 است و تیراندازی میکند و دائم موضع عوض میکند، به بالای سرش رسیدم و گفتم رضا من میروم آنطرف و بالای سر آنها میایستم و شما اینجا را کنترل کن، گفت نه ناخدا، من اینها را آماده کردهام و گلوله گذاری هم شده است شما بیا بالای سر اینها و من به آنطرف میروم و اجازه نداد که من آنطرف بروم
🔺از اینطرف جاده بلند شد و وسط جاده میدوید. درست وسط جاده جلوی چشم من وقتی ترکش خورد سر از تنش جدا شد، این آدم بی سر داشت میدوید و خون داشت فواره میزد، چند قدمی را دوید و به زمین افتاد؛ من به بالای سرش دویدم و دیدم مثل مرغ سر بریده دارد دست و پا میزند، محکم بغلش کردم که تمام هیکلم پر از خون شد
🔺من او را بغل کردم و در بغلم به شهادت رسید. شما حساب کنید من این آدم را از دست دادهام، همرزم من و افسر زیر دست من بود، سالیان سال باهم کار کردهایم و حالا من باید او را رها کنم و برگردم و بقیه 700 نفر را اداره کنم؛ جنگ و درگیری شدید بود، شما تجسم کنید که روحیه و اعصاب من چگونه بود
#گزیده_ی_خبرها👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1752760323C3dffc8e554
@gozideyekhabarha