❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨✨
❤️
#هدیه_آسمونی 🎁
🌹داستان ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) شماره1⃣🌹
سلام بچه های عزیزم 😊
عید تون پیشاپیش مبارک 🎊
میخوام امروز ببرمتون به شهر مدینه و در یه خونه ای 🏠 که از سقفش تا هفت آسمون نور بالا میره ☀️ و فرشته ها همیشه دور و برش میگردن. 💫
روز ۵ ماه جمادی توی هفت آسمون خیلی غوغا و شادی به پا بود. 🎊💥🎉
از چندتا از فرشته ها پرسیدم چه خبر شده⁉️
گفتن برو رو زمین و شهر مدینه تا ببینی چه خبره! 🌍
رفتم و رفتم تا رسیدم به خانه امام علی و حضرت زهرا(سلام الله علیهما)🏠
نور و بال های فرشته ها بود که از اون خونه همه عالم رو روشن و پر کرده بود.
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
یک دفعه دیدم جبرییل فرشته زیبای خدای مهربان، از آسمان آمد🌩 و تولد یه دختر مبارک و زیبا رو از طرف خداوند به پدر و مادرش و پدربزرگش که پیامبر مهربونی ها هستن، تبریک گفت.☀️🌈
فرشته زیبای خدا گفت: خداوند می فرماید: اسم این دختر مبارک را "زینب" بزارید. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿
او زینب است. یعنی زیبایی و زینت پدرش امام علی (علیه السلام). 🌷🍀🌷🍀🌷
✨🔅✨🔅✨🔅✨🔅✨🔅✨🔅✨
راستی فرشته های قشنگ می دونید، مادر بزرگ حضرت زینب، خانم خدیجه(سلاماللهعلیها) هستن؟ 🌼
می دونید دو برادر بزرگترشان امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) هستن؟
💚💛
وقتی حضرت زینب(سلام الله علیها) به دنیا آمد، پیامبر مهربون ما برای دیدار نوهی خودشان به خانهی دخترشان فاطمه(سلام الله علیها) رفته بودند. 🌹
پیامبر نوهی خود را در آغوش گرفتند و او را بوسیدند.
بعد فرمودند این دختر خیلی شبیه مادربزرگش "خدیجه "است. 💛
همه باید به این دختر احترام بگذارند که او عزیز دل من هست. 💜
اون روز توی خانه حضرت علی و حضرت زهرا(سلام الله علیهما )جشن و شادی بپا شد. 🎉🎀🎊🎀
روز تولد خانم زینب( سلام الله علیها)
#تولد #حضرت_زینب حضرت س
#داستان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
حضرت زینب (س) که بود؟
زینب سلام الله علیها دختر امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها است. معروف ترین نام وی زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر» آمده و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است.
حضرت زینب سلام الله علیها دختر پرهیزگاری بودند که تمام خوبی ها را از پدر بزرگوارشان امیرالمومنین علیه السلام به ارث برده بودند.
هنگامی که حضرت زینب سلام الله علیها با پسر عموی خود عبدالله بن جعفر ازدواج کردند. دارای پنج فرزند شدند. نام فرزندان ایشان عبارتند از: علی، عون، عباسف محمّد، امّ کلثوم. که عون و محمّد در واقعه ی کربلا به شهادت رسیدند.
حضرت زینب سلام الله علیها در طول زندگی اشان سختی های بسیاری کشیدند.
حضرت زینب سلام الله علیها در تمام دوران زندگی شریفش به مستمندان وفقراء کمک می کردند. روزی فقیری از امام علی علیه السلام درخواست کمک کرد، امام علی علیه السلام به خانه رفت وبه حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: آیا غذایی در منزل داریم که به این فقیر بدهیم ، حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: چیزی جز کمی نان که آن هم سهم زینب سلام الله علیها است نداریم . در این هنگام حضرت زینب سلام الله علیها به مادرش گفت : نان را به فقیر بدهید من گرسنگی را تحمل می کنم.
نقش حضرت زینب( س) در کربلا
در طول نهضت عاشورا، نقش فداکاری های عظیم حضرت زینب سلام الله علیها ، بسیار بود. ایشان در واقعه ی عاشورا مصیبت از دست دادن عزیزترین کسانشان یعنی برادران، فرزندان و فرزندان برادر را متحمّل شدند.امّا او همه ی این مصیبت ها را تحمل نمودند.
روایت است که ایشان با دست خودشان لباس جنگ بر تن دو فرزندشان پوشاندند و هر دو را در رکاب حسین علیه السلام به شهادتگاه فرستادند. همچنین پس از شهادت فرزندان به سوگ آنان ننشستند؛ چرا که این دو قربانی را برای آن مرد بزرگ بسیار کوچک می دیدند و نگران آن بودند که با اشک او در دل امام حسین علیه السلام شرم یا اندوهی راه یابد.
زینب سلام الله علیها مراقبت کننده از امام زین العابدین علیه السلام و سرپرست کاروان اسیران اهل بیت بودند و پس از عاشورا و در سفر اسارت در کوفه و دمشق، خطابه های آتشینی ایراد کردند و رمز بقای حماسه ی کربلا و بیداری مردم گشتند. پس از بازگشت به مدینه نیز در مجالس ذکری که برای شهدای کربلا داشتند، به سخنوری و افشاگری می پرداختند.
داستان کودکانه نامگذاری حضرت زینب (س)
صداهای دلنشینی در این روزها از خانه امام علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها به گوش می رسد که حکایت از خبرهای خوشی دارد؛ خانه ی امیرالمومنین علیه السلام رنگ و بوی دیگری به خود گرفته بود، رحمت الهی بیش از همیشه بر این خانه سرازیر شده، صدای نوزادی فضا را پر کرده است، آری خداوند به علی و فاطمه دختر داده .
نامی باید برای این دختر بچّه، انتخاب شود که برازنده ی او باشد، حضرت فاطمه سلام الله علیها به امام علی علیه السلام گفتند: برای این کودک نامی انتخاب کنید.
امّا امام علی علیه السلام به احترام رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اقدامی نکردند و کار را به پیامبر خدا واگذار کردند. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مسافرت هستند، خبر تولّد دختر را هنگام بازگشت از سفر دریافتند و نامگذاری را به خداوند متعال واگذار کردند و فرمودند: درست است که فرزندان دخترم (فاطمه)، فرزندان من هستند، امّا نام این کودک را باید خدا انتخاب کند.
حضرت جبرئیل نازل شدند و سلام خداوند را به پیامبر رساندند و گفتند خداوند متعال می فرماید: «نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته ام. »
آن گاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه می کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه ی کبری است
#حضرت_زینب س
#داستان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠#داستان
👈ماجرای شنیدنی *شمر ارمنی* *محله سیچان پاچنار* اصفهان؛
محله ی سیچان به دلیل دور بودن از رودخانه زاینده رود با نهرهایی که اصفهانی ها، به آن *مادی* می گویند نوشیده می شده است و تعداد زیادی از این مادی ها در محله مشاهده می شود که در مراسم عاشورا به عنوان *نهر علقمه* از آنها استفاده می شده است.
از طرفی این محله با *محله جلفای ارامنه اصفهان* مجاورت دارد.
معروف است که *شمر سیچان* در روز عاشورا ناگهان به هنگام شروع تعزیه و با هدف اخذ مبلغی گزاف *دبه* می کند که من دیگر شمر نمی شوم چون منفور اهل محل شده ام و دیگر از من جنسی نمی خرند که با وساطت اهل محل هم به دلیل مطالبه مبلغ گزافی که از توان پرداخت هیات مذهبی خارج بوده از طرف وی که گویا هدف اصلی او نیز از طرح این ادعا نیز به همین دلیل و یا علل دیگری بوده است ره به جایی نمی برد.
ناگهان یکی از بزرگان هیات فکر جدیدی به مغزش خطور می کند که با توجه به همجواری محله سیچان و محله ارامنه جلفا به آن طرف خیابان حکیم نظامی می رود که عموماً پیر مردهای ارمنی نشسته و آفتاب می گیرند و به آنها شرح ماوقع را می گوید:
*موسیو میایی* شمر بشی ما شمر نداریم؟
موسیو در ابتدا مخالفت می کند و در نهایت با پاکتی سیگار و پول ناچیزی راضی می شود که شمر شود و با آموزش بزرگ هیأت می بایست با پوشیدن لباس شمر و گرفتن شمشیر در دست هیچ کاری به جز ممانعت از برداشتن آب از نهر علقمه *(یکی از همان مادی ها که به عنوان نهر علقمه مراسم در کنار آن برپا شده بود)* نداشته باشد و با توجه به لهجه ارمنی، حرف دیگر و یا کار دیگری که منجر به خراب شدن مراسم شود نکند.
او این شرط را می پذیرد و تعزیه آغاز می شود با شمر ارمنی
القصه در ابتدا یکی از یاران امام حسین برای برداشتن آب می آید و خطبه ای می خواند که
*ای شمر بگذار ما اب ببریم*
که شمر ارمنی (موسیو) در ابتدا دلش به حال یار امام حسین می سوزد.
مردم هم همه گریه می کردند و او مردد بوده ولی النهایه با نهیب و اشارات بزرگان هیات مخالفت می کند و با همان لهجه ارمنی و با بی میلی می گوید:
*نه، نه نمی شه آب ببری*
و موضوع این بار به خیر می گذرد.
اما این ماجرا تمامی نداشته و برای بار دوم و این بار حضرت ابوالفضل با خطبه ای غراء به سمت نهر علقمه آمده و شمر ارمنی را مخاطب قرار داده به صورتی که اشک در چشمان شمر حلقه زده و قصد اجازت به بردن آب را داشته
(حالا به این کاری نداریم که شمر تو عزاداری گریه کنه چی می شه) که بزرگان کلاه از سر برداشته و موهای خود را می کنند که مبادا کوتاه بیایی و با اشارات و التماس این بار هم شمر بیچاره کوتاه نمی آید و باز هم و این بار در کمال بی میلی می گوید:
*نه والله نمی شه آب ببری، والله نمی شه!!*
گریه و ناله و شیون عزاداران را به اوج می رساند
وقتی برای بار سوم امام حسین برای بردن آب با خطبه ای دلسوز می آید. ناله ها و شیون ها این بار بر خلاف دو بار قبلی بند دل شمر را پاره می کند و با توجه به اشارات مکرر بزرگان او را نهیب میزدند.
این بار شمر بدبخت *هق هق کنان خطاب به امام حسین با همان لهجه ارمنی می گوید:
*بابا! والله من میخوام آب بدم، این مسلمونا نمیذارن!!!*