ᗪᖇᗴᗩᗰ •
- منم و شعر و خیال طُ و شب بیداری !
- سیر نمیشود نظر ؛ بس که لطیف منظری !
از جغرافیا
از تاریخ
از مطالعات اجتماعی
از هر چیز مربوط به این سه مورد
و هر چیزی که منو یاد این سه مورد بندازه
با تمام وجود
از اعماق قلب
متنفرم ؛ متنفرم ؛ متنفرم
شب شد . .
[ماه] را بوسیدهام
خیال پریشانم را [شانه زدهام]
گلدان های [شمعدانی] را به نوازشی آرام
خواباندهام . .
منتظرت میمانم ؛
تا چون هر شب با صدای :
[ شبت بخیر ماه من ]
رویای تو را به آغوش بگیرم!
ᗪᖇᗴᗩᗰ •
- سیر نمیشود نظر ؛ بس که لطیف منظری !
- زبانم بند است ؛ حرف هایم زندانی !