eitaa logo
🩸ســـــلآم بــــر شهــــــــــــــدآء🩸
926 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
95 فایل
**🌺 امـروز قـرارگـاه حسـین بـن علـی، ایـران است/ بدانید جمـهوری اسـلامی حـرم اسـت و این حـرم اگـر مـانـد، دیـگر حـرم‌هـا می‌مـانند🌺** آیــــدی مـدیـران👇 @G_salambarabrahim @HkshahiD لیـنـک کـانال👇 @gsalambarshohada
مشاهده در ایتا
دانلود
علی یزدانی می‌گفت: "مادرم ساکم رو بست و به زور دستم داد و گفت: یاالله برو ! گفتم: مادر، اجازه بده درسم رو بخونم. گفت: راه بیفت، راه بیفت، اونجا به تو بیشتر نیاز دارند". گاهی دوستان به شوخی می‌گفتند: «علی آقا تو چرا مجروح نمیشی؟!» با لبخندی زیبا پاسخ میداد: «بابا ما که مثل شما نیستیم.☺️ می‌گفت که، ما رو به زور فرستادند؛ هروقت هم شلوغ بازار میشه، ما سرمون رو پناه می‌گیریم.😉» در حالی که همه می‌دونستند در حین عملیات، علی یک رزمنده خستگی‌ناپذیر بود.👌 https://eitaa.com/gsalambarshohada 🍒کانال سلام بر شهدا🍒
یادش بخیر ... شورِ شب‌های با نوای کاروان بار بندیـد همرهان این عزمِ دارد ... ┄┅┅❅❁❅┅┅💜 https://eitaa.com/gsalambarshohada 🩸کانال ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸 💜┄┅┅❅❁❅┅┅┄
خواستگاری اومد گفت : من تا زن دارم 🙃🍃 اول با ازدواج کردم بعدبا بعدبا آخرش با ❤️ـــو همسر شهید مهدی‌ زین‌ الدین ┄┅┅❅❁❅┅┅💜 https://eitaa.com/gsalambarshohada 🩸کانال ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸 💜┄┅┅❅❁❅┅┅┄
بعدشما بہ اختلاس رفت! ایمانمان رنگ باخت! محبت هاو بردبارے هاتمام شد! صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ باخت! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم! حنایمان رنگے ندارد ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 https://eitaa.com/gsalambarshohada 🩸کانال ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄
بعدشما بہ اختلاس رفت! ایمانمان رنگ باخت! محبت هاو بردبارے هاتمام شد! صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ باخت! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم! حنایمان رنگے ندارد ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 https://eitaa.com/gsalambarshohada 🩸کانال ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄
💢 در فتح المبین مجروح شد. 🔶 به یک بیمارستان در تهران منتقل شد. روزی که می خواست مرخص شود و به جبهه بازگردد، هیچ پولی نداشت! هیچ آشنایی در تهران پیدا نکرد بجز (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف )روز جمعه بود. به شد‌... جمعیت برای ملاقات باجانبازان و مجروحین از نمازجمعه به بیمارستان آمده بودند. 🍃 یک سید روحانی از لابه لای جمعیت خودش را به مصطفی رساند و یک کتاب دعا به او داد و گفت: این شما را تاجبهه می رساند و بلافاصله رفت! 💢 مصطفی هرچه تلاش کرد نتوانست آن سید را ببیند. وقتی مردم رفتند، کتاب دعا را باز کرد. چند اسکناس نو داخل آن بود. وقتی به رسید، پول ها هم تمام شده بود... 📚برگرفته از ، خاطرات روحانی ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 https://eitaa.com/gsalambarshohada 🩸کانال ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄