eitaa logo
📚حکایات شیرین بهلول ۲ 📚
154 دنبال‌کننده
303 عکس
81 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی امروزتون‌ متبرك به نگاه خدا دلتون گرم ذهنتون پراز افکار ناب قلبتون مملوازمهربانی دست‌تون‌سرشار از بخشندگی هر جا هستين‌ شاد باشید 🌺 #داستانهای_شیرین_و_آموزنده🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
🚩 🍃 @h_bohlol 🍃 رابطه تان را با خدا عالی کنید... خدا فقط در غم ونا له هایمان نباشد... خدا فقط در روزهای فقر ونداری نباشد... خدا فقط موقع کنکور و وقت وام گرفتن نباشد... خدا را در شادی وسرورمان ببینیم... خدا را در لحظه لحظه هایمان شریک کنیم... خدا ترسناک نیست... خدا عشق است ونوروآرامش... وقتی در هر عملی درهرحال اندیشه ای در هر فعلی خدا حضور داشته باشد با کل هستی هماهنگ می شویم... آنوقت چنان قدرتی پیدا خواهیم کرد که وصف ناپذیر است... خدا نور است از نور بیرون نرویم که تاریکی را خواهیم دید.. 💠 حرف حساب👇👇 🍃 @h_bohlol 🍃
🚩 مثل گندم باش! زیر خاک می بَرندش باز می روید پُرتر، زیر سنگ می بَرندش آرد می شود پُربهاتر، آتش می زنندش نان می شود مطلوب تر. ذات باید ارزشمند باشد. 🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 روزي ﻫﺎرون اﻟﺮﺷﯿﺪ اﻣﺮ ﮐﺮد ﺗﺎ ﺟﺎﯾﺰه ﺑﻪ ﺑﻬﻠﻮل ﺑﺪﻫﻨﺪ و ﭼﻮن آن ﺟﺎﯾﺰه را ﺑﻪ ﺑﻬﻠﻮل دادﻧﺪ ﻧﮕﺮﻓـﺖ و او را رد ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ : اﯾﻦ ﻣﺎل را ﺑﻪ اﺷﺨﺎﺻﯽ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﮐﻪ از آﻧﻬﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﯾﺪ و اﮔﺮ اﯾـﻦ ﻣـﺎل را ﺑـﻪ ﺻـﺎﺣﺒﺶ ﺑﺮﻧﮕﺮداﻧﯿـﺪ ﻫـﺮ آﺋﯿﻨـﻪ روزي ﺧﻮاﻫﺪ رﺳﯿﺪ ﮐﻪ از ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪﺷﻮد وﻟﯽ در آن روز دﺳﺖ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﺧﺎﻟﯽ و ﭼﺎره اي ﺟـﺰ ﻧـﺪاﻣﺖ و ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ . ﻫﺎرون از ﺷﻨﯿﺪن اﯾﻦ ﮐﻠﻤﺎت ﺑﺮ ﺧﻮد ﻟﺮزﯾﺪ و ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ اﻓﺘﺎد و ﮔﻔﺘﺎر ﺑﻬﻠﻮل را ﺗﺼﺪﯾﻖ نمود . 🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
به نام آنكه الله است نامش🌹 بود از هر سخن برتر كلامش به نام آنكه رحمان و رحیم است به نام آنكه خلّاق كریم است🌺 🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
🚩 🍃 🍃 @h_bohlol 🍃 🍃 چه کنیم که حالمون خوب بشه؟ دائم واژه ای امیدوارکننده به دیگران اهدا کنید نه تنها احساس بهتری خواهید داشت بلکه شخصیت مثبت خود را نیز قوام بیشتری خواهید بخشید. به جنبه معنوی زندگیتان توجه کنید. آرام باشید. ساکت نشستن را تمرین کنید. به ندای درونتان گوش کنید. به چیزهایی بیندیشید که صلح، زیبایی و آرامش را به زندگی‌تان به ارمغان بیاورند. برای یافتن مسیر معنوی خاص خودتان تلاش کنید. یاد بگیرید که احساساتتان را تخلیه کنید. هرگز احساسات‌تان را سرکوب نکنید و به درون نریزید. اندوه‌های خود را با آدمی قابل اطمینان مطرح کنید. به خاطر داشته باشید که احساساتی که بیان شده اند دیگر به همان اندازه گذشته ناخوشایند نیستند. 💠 سواد زندگی👇👇 🍃 @h_bohlol 🍃
🚩 بعضی بازی ها "برنده " ندارند؛ مثل بازی با دلِ آدمها..!! چون شخصِ دلشکسته "خودش" را می بازد ، و شخصی که دل میشکند، "شرافتش" را... 🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 آورده اﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻫﺎرون اﻟﺮﺷﯿﺪ در ﯾﮑﯽ از اﻋﯿﺎد رﺳﻤﯽ ﺑﺎ زﺑﯿﺪه زن ﺧﻮد ﻧﺸﺴﺘﻪ و ﻣﺸﻐﻮل ﺑﺎزي ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﻮدﻧﺪ . ﺑﻬﻠﻮل ﺑﺮ آﻧﻬﺎ وارد ﺷﺪ او ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺖ و ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎي آﻧﻬﺎ ﻣﺸﻐﻮل ﺷﺪ . در آن ﺣﺎل ﺻﯿﺎدی زﻣﯿﻦ ادب را ﺑﻮﺳﻪ داد و ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﻓﺮﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﯽ را ﺟﻬﺖ ﺧﻠﯿﻔﻪ آورده ﺑﻮد . ﻫﺎرون در آن روز ﺳﺮ ﺧﻮش ﺑﻮد اﻣﺮ ﻧﻤﻮد ﺗﺎ ﭼﻬﺎر ﻫﺰار درﻫﻢ ﺑﻪ ﺻﯿﺎد اﻧﻌﺎم ﺑﺪﻫﻨﺪ . زﺑﯿﺪه ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻫـﺎرون اﻋﺘﺮاض ﻧﻤﻮد و ﮔﻔﺖ : اﯾﻦ ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺮاي ﺻﯿﺎدی زﯾﺎد اﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ اﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺮ روز ﺑﻪ اﻓﺮاد ﻟﺸﮕﺮی وﮐﺸﻮری اﻧﻌﺎم ﺑﺪﻫﯽ و ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ از اﯾﻦ ﻣﺒﻠﻎ ﮐﻤﺘﺮ ﺑﺪﻫﯽ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻗـﺪر ﺻـﯿﺎدی ﻫـﻢ ﻧﺒﻮدﯾﻢ و اﮔﺮ زﯾﺎد ﺑﺪﻫﯽ ﺧﺰﯾﻨﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ اﻧﺪك ﻣﺪﺗﯽ ﺗﻬﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ . ﻫﺎرون ﺳﺨﻦ زﺑﯿﺪه را ﭘﺴﻨﺪﯾﺪه و ﮔﻔﺖ اﻟﺤﺎل ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ؟ ﮔﻔﺖ ﺻـﯿﺎد را ﺻـﺪا ﮐـﻦ و از او ﺳـﻮال ﻧﻤـﺎ اﯾـﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﻧﺮ اﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﺎده ؟ اﮔﺮ ﮔﻔﺖ ﻧﺮ اﺳﺖ ﺑﮕﻮ ﭘﺴﻨﺪ ﻣﺎﻧﯿﺴﺖ و اﮔﺮ ﮔﻔﺖ ﻣﺎده اﺳﺖ ﺑﺎز ﻫﻢ ﺑﮕـﻮ ﭘـﺴﻨﺪ ﻣـﺎ ﻧﯿﺴﺖ و او ﻣﺠﺒﻮر ﻣﯽ ﺷﻮد ﻣﺎﻫﯽ را ﭘﺲ ﺑﺒﺮد و اﻧﻌﺎم را ﺑﮕﺬارد . ﺑﻬﻠﻮل ﺑﻪ ﻫﺎرون ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﯾﺐ زن ﻧﺨﻮر ﻣﺰاﺣﻢ ﺻﯿﺎد ﻧﺸﻮ وﻟﯽ ﻫﺎرون ﻗﺒﻮل ﻧﻨﻤﻮد . ﺻﯿﺎد را ﺻﺪا زد و ﺑﻪ او ﮔﻔﺖ :؟ ﻣﺎﻫﯽ ﻧﺮ اﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﺎده ﺻﯿﺎد ﺑﺎز زﻣﯿﻦ ادب ﺑﻮﺳﯿﺪ و ﻋﺮض ﻧﻤﻮد اﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﻧﻪ ﻧﺮ اﺳﺖ ﻧﻪ ﻣﺎده ﺑﻠﮑﻪ ﺧﻨﺜﯽ اﺳﺖ. ﻫﺎرون از اﯾﻦ ﺟﻮاب ﺻﯿﺎد ﺧﻮﺷﺶ آﻣﺪ و اﻣﺮ ﻧﻤﻮد ﺗﺎ ﭼﻬﺎر ﻫﺰار درﻫﻢ دﯾﮕﺮ ﻫﻢ اﻧﻌﺎم ﺑﻪ او ﺑﺪﻫﻨﺪ . ﺻـﯿﺎد ﭘﻮﻟﻬﺎ را ﮔﺮﻓﺘﻪ ، در ﺑﻨﺪی رﯾﺨﺖ و ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ از ﭘﻠﻪ ﻫﺎي ﻗﺼﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ رﻓﺖ ﯾﮏ درﻫﻢ از ﭘﻮﻟﻬﺎ ﺑﻪ زﻣـﯿﻦ اﻓﺘﺎد . ﺻﯿﺎد ﺧﻢ ﺷﺪ و ﭘﻮل را ﺑﺮداﺷﺖ . زﺑﯿﺪه ﺑﻪ ﻫﺎرون ﮔﻔﺖ: اﯾﻦ ﻣﺮد ﭼﻪ اﻧﺪازه ﭘﺴﺖ ﻫﻤﺖ اﺳﺖ ﮐﻪ از ﯾﮏ درﻫﻢ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﺬرد. ﻫﺎرون ﻫﻢ از ﭘـﺴﺖ ﻓﻄﺮﺗـﯽ ﺻـﯿﺎد ﺑﺪش آﻣﺪ و او را ﺻﺪازد و ﺑﺎز ﺑﻬﻠﻮل ﮔﻔﺖ ﻣﺰاﺣﻢ او ﻧﺸﻮﯾﺪ . ﻫـﺎرون ﻗﺒـﻮل ﻧﻨﻤـﻮد و ﺻـﯿﺎد را ﺻـﺪا زد و ﮔﻔﺖ : ﭼﻘﺪر ﭘﺴﺖ ﻓﻄﺮﺗﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ درﻫﻢ از اﯾﻦ ﭘﻮﻟﻬﺎ ﻗﺴﻤﺖ ﻏﻼﻣﺎن ﻣﻦ ﺷﻮد. ﺻﯿﺎد ﺑﺎز زﻣﯿﻦ ادب ﺑﻮﺳﻪ زد و ﻋﺮض ﮐﺮد : ﻣﻦ ﭘﺴﺖ ﻓﻄﺮت ﻧﯿﺴﺘﻢ . ﺑﻠﮑﻪ ﻧﻤـﮏ ﺷﻨﺎﺳـﻢ و از اﯾـﻦ ﺟﻬـﺖ ﭘﻮل را ﺑﺮداﺷﺘﻢ ﮐﻪ دﯾﺪم ﯾﮏ ﻃﺮف اﯾﻦ ﭘﻮل آﯾﺎت ﻗﺮآن و ﺳﻤﺖ دﯾﮕﺮ آن اﺳـﻢ ﺧﻠﯿﻔـﻪ اﺳـﺖ و ﭼﻨﺎﻧﭽـﻪ روي زﻣﯿﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﭘﺎ ﺑﻪ آن ﻧﻬﻨﺪ و از ادب دور اﺳﺖ . ﺧﻠﯿﻔﻪ ﺑﺎز از ﺳﺨﻦ ﺻﯿﺎد ﺧﻮﺷﺶ آﻣﺪ و اﻣﺮ ﻧﻤﻮد ﭼﻬﺎرﻫﺰار درﻫﻢ دﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺻﯿﺎد اﻧﻌﺎم دادﻧﺪ و ﻫـﺎرون ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ از ﺗﻮ دﯾﻮاﻧﻪ ﺗﺮم ﺑﻪ ﺟﻬﺖ اﯾﻨﮑﻪ ﺳﻪ دﻓﻌﻪ ﻣﺮا ﻣﺎﻧﻊ ﺷﺪی ﻣﻦ ﺣﺮف ﺗﻮ را ﻗﺒـﻮل ﻧﻨﻤـﻮدم و ﺣـﺮف آن زن را ﺑﻪ ﮐﺎر ﺑﺴﺘﻢ و اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺘﻀﺮر ﺷﺪم . 🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
امروز هرگز دوباره تکرار نمیشه خوشبختی منتظرته پس با یک حال خوب و یک لبخند ناب برخیز و از هر ثانیه اش لذت ببر سلام صبحتون پراز اتفاقات خوب ❤️ #داستانهای_شیرین_و_آموزنده🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
طوفان ريشه‌های درخت را عميق‌تر و قوى‌تر می‌کند، در طوفان‌هاى زندگى به برگ‌هايى كه از دست می‌دهى فكر نكن، به ريشه‌اى فکر کن که قوی‌تر می‌شود... #داستانهای_شیرین_و_آموزنده🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
ملا شنید که مادر زنش را آب برده است. پس بر عکس جهت رودخانه ای که او در آنجا غرق شده بود شروع به را رفتن نمود! با تعجب از او پرسیدند چرا خلاف جهت آب به دنبال مادر زنت می گردی؟ ملا گفت: چونکه همه کارهای او برعکس بود احتمال می دهم که جنازه اش را هم آب برعکس برده باشد!😂😂😂 🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 حکایت های شیرین و پند آموز بهلول عاقل ترین دیوانه هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر نشسته بود و حوصله اش سر رفته بود از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد خلیفه اوردند هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای ما بشمار بهلول گرفت : اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی گفت این دومین دیوانه هست عیسی با حالتی عصبی فریاد زد : وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی ؟ بهلول خندید و گفت : صاحب اربده سومین دیوانه هست هارون از کوره در رفت و فریاد زد : این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد بهلول در حالی که روی زمین کشیده می شد گفت : تو هم چهارمی هستی هارون ! 🔰 @h_bohlol @h_bohlol 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
: 🌼🍃دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت! درراه با پرودرگار سخن می گفت: ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای ) در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند! ندا آمد که: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه🌼🍃 " مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🍃🌸 🌺🍂🌺🍂 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ‍ بدون داشتن ادراک الهی، آزادی اندکی داری. زندگی ات تحت تسلط محرک‌ها، هوس ها، خلقیات، عادات و ‏محیط اطراف است. آزادی یعنی قدرت عمل به راهنمایی روح نه تحت سلطهٔ امیال و عادات بودن. تبعیت از نفس منجر به ‏اسارت می شود و پیروی از روح، آزادی را به ارمغان می‌آورد.‏ 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼 🍃🍂🌼🍃🍂 🍂🌼🍂 🌼 ❣گذشته در گذشته من برای گذشته هیچ کاری نمیتوانم بکنم. اگر شما تمامِ علم و علمای جهان را هم جمع کنید حتی نمی توانید لباسی را که دیشب در مهمانی پوشیده بودید را عوض کنید و یک لباس دیگر بپوشید تمام شد و رفت... وقتی هیچ کس؛ نمیتواند هیچ کاری برای گذشته بکند چرا آدم باید در گذشته بماند؟ از گذشته باید آموخت نباید به آن آویخت. گذشته برای آموزش است نه برای سرزنش. مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌼 🍂🌼🍂 🍃🍂🌼🍃🍂 🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 الماس از تراش و انسان از تلاش می درخشد! صادق باش هنگامی که فقیری ! ساده باش وقتی که ثروتمندی ! مودب باش وقتی در قدرتی! و سکوت کن هنگامی که عصبانی هستی! 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼 🍃🍂🌼🍃🍂 🍂🌼🍂 🌼 🚩 سارقی بزی دزدیده بود. کسی او را نصیحت می کرد و او را از عواقب دزدی برحذر می داشت که: «در روز قیامت باید حساب و کتاب پس بدهی. در آن روز بز حاضر می شود و به زبان می آید و علیه تو شهادت می دهد.» دزد گفت: «من هم فوری همان جا شاخ بز را می گیرم و تحویل صاحبش می دهم؛ دزد حاضر بز حاضر!» از آن به بعد اگر کسی برای کار اشتباهی که مرتکب می شود، دلیل تراشی کند و اصرار بر انجام آن داشته باشد این مثل حکایت حال او می شود. 💠 ریشه ضرب المثل ها👇 مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👇 مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌼 🍂🌼🍂 🍃🍂🌼🍃🍂 🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 الماس از تراش و انسان از تلاش می درخشد! صادق باش هنگامی که فقیری ! ساده باش وقتی که ثروتمندی ! مودب باش وقتی در قدرتی! و سکوت کن هنگامی که عصبانی هستی! 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀
‌💐🍃🌿🌸 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 💢 الهـــــــی 💢 چه عزتی دارد اینکه بنده ی تو باشم وچه فخــری بالاتر از اینکه تو خــدای من باشی تو آنگونه خدایی هستی که من دوسـت دارم پس از من آن بنده ای را بساز که تــو دوست داری... دوستان وهمراهان گرامی 🍀شب بخیر🍀 مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼 🍃🍂🌼🍃🍂 🍂🌼🍂 🌼 📚بهلول دانشمند👇 فردی چند گردو به بهلول داد و گفت : بشکن وبخور وبرای من دعا کن.. بهلول گردوها را شکست و خورد اما دعا نکرد ... آن مرد گفت : گردوها را می خوری نوش جان ولی من صدای دعای تو را نشنیدم.. بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است .. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند 👌حکایتهای شیرین بهلول👌 🔰به ما بپیوندید👇👇 مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌼 🍂🌼🍂 🍃🍂🌼🍃🍂 🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 یاد روایتی از ابن عباس افتادم که میگوید: در جنگ صفین بر علی علیه السلام در خیمه ی فرماندهی وارد شدم، مولا در حالیکه مشغول وصله زدن نعلین خود بود، پرسید: پسر عباس، این لنگ کفش من چقدر ارزش دارد؟! و من گفتم، ارزشی که اگر آنرا به بیرون از چادر بیندازید، کسی آنرا از زمین برنمیدارد. آنگاه علی فرمود: بخدا که حکومت ارزشش ازین نعلین مندرس برای من کمتر است، فقط زمانی برایم ارزش دارد که بتوانم حقی مظلوم را از ظالم بگیرم. وای بر کسانیکه قدرت گرفتن حق مظلوم را دارند، اما آنچنان سرگرم لذات مقام و دنیادوستی و دنیا پرستی هستند که فلسفه وجودی و اختیارات الهی و انسانی خود را فراموش کرده اند. 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 💥داستانی بسیار زیبا از گذشت و صبر مالك اشتر ☘مالك اشتر روزي از بازار كوفه مي گذشت با لباسي از كرباس خام و به جاي عمامه از همان كرباس بر سر داشت و به شيوه فقراء عبور مي كرد . يكي از بازاريان بر در دكانش نشسته بود ، چون مالك را بديد به نظرش خوار و كوچك جلوه كرد و از روي استخفاف كلوخي را به سوي او انداخت . ☘مالك به او التفات ننمود و برفت . كسي مالك را مي شناخت و اين واقعه را ديد ، به آن بازاري گفت : واي بر تو هيچ دانستي كه آن چه كس بود كه به او اهانت كردي ؟ ☘گفت : نه ، گفت : او مالك اشتر يار علي عليه السلام بود . آن مرد از كار بدي كه كرده بود لرزه به اندامش آمد و دنبال مالك روانه شد كه از او عذر خواهي كند . ديد به مسجدي آمده و مشغول نماز است صبر كرد تا نمازش تمام شد ، خود را بر دست و پاي او انداخت و پاي او را مي بوسيد مالك سر او را بلند كرد و گفت : اين چه كاري است مي كني ؟ گفت : عذر گناهي است كه از من صادر شده است كه ترا نشناخته بودم . مالك گفت : بر تو هيچ گناهي نيست ، به خدا سوگند كه به مسجد نيامدم مگر براي تو استغفار كنم و طلب آمرزش نمايم ✔️ 📚ڪوتاه و خواندنــے مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 حکایتی از بزرگ منشی مالک اشترنخعی 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀
🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸 🍃🍂🌸🍃🍂 🍂🌸🍂 🌸 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 ﺍﻻﻏﯽ، ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ... ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ... ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!» ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ... ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﻭ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ... ✍کانال👇👇 مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌸 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂 🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 بهلول کیست؟ @h_bohlol 1 درباره ی بهلول دانا بیشتر بدانیم ! بهلول دیوانه یا بهلول دانا کیست؟ این سوال همیشه وجود دارد که بهلول مجنون بوده یا دانا ؟ در کتاب دائرة المعارف تشیع نقل گردیده است : ابووهیب بن عمرو ( بهلول ) معروف به مجنون از فقها و حکما و شعرای شیعه در قرن دوم هجری بوده است و علت دیوانگی ظاهری او این است که به وسیله‌ی آن سخن حق را بدون ترس بر زبان بیاورد در کتاب مجالس المؤمنین سفینة البحار، روضات الجنّات اعیان الشیعه و کتب های بسیار دیگر بهلول از شاگردان خاص امام صادق (ع) و از اصحاب آن حضرت و حضرت امام موسی کاظم (ع) معرفی شده است و چون هارون الرشید خلیفه عباسی قصد داشت مخالفان حکومت استبدادی خود را از بین ببرد نقشه‌ای طرح کرد تا امام کاظم (ع) را به شهادت برساند هارون از فقهای بغداد ( از جمله بهلول ) در خواست کرد تا فتوا بدهند که امام قصد دارد بر علیه حکومت قیام کند و قتل او شرعاً واجب است اما بهلول از این کار خودداری کرد و از امام چاره جویی نمود امام به او پیشنهاد کرد خودش را به دیوانگی بزند تا هارون از او دست بردارد یک روز صبح مردم بغداد بهلول را در کوچه و بازار دیدند که لباس کهنه‌ای به تن کرده و سوار بر تکه چوبی شده و با کودکان بازی می کند و فریاد می‌زند : @h_bohlol کنار بروید! مبادا اسب من شما را لگد کند و این تدبیر او را از صدور فتوا بر علیه امام نجات داد و هارون وقتی شنید که بهلول دیوانه شده است دست از او برداشت در روایتی دیگ، سید نعمت الله شوشتری در کتاب غرایب الاخبار به نقل از روضات الجنّات آورده است که هارون الرشید به پیشنهاد مشاورانش از بهلول خواست که قاضی القضاة بغداد شود ولی او قبول نمی‌کرد و عذر می‌آورد چون اصرار و فشار هارون از حد گذشت بهلول خود را به دیوانگی زد گویند وقتی به هارون گفتند که بهلول دیوانه شده است، گفت : او دیوانه نشده بلکه با این تدبیر خود را نجات داده است بهلول در تاریخ تشیع به عنوان مظهر و مثال مقاومت منفی و سرمشق تقّیه و حکیمی پاکباز و گریزان از خدمت ستمکاران شناخته شده است حکایات و کلمات و اشعار او دستورالعمل زندگی با شرافت و مشوق شهامت اخلاقی و صلابت دینی است بهلول در ادبیات و فرهنگ اسلامی به خصوص بین شیعیان در ردیف لقمان حکیم قرار دارد و سخنانش الهام بخش نویسندگان و شاعران و ضرب‌المثل می‌باشد کلمه بهلول در لغت عرب به معنی مرد خندان یا کسی که خوبی‌های زیادی دارد است. بهلول در حدود سال 190 هجری قمری در بغداد وفات کرد و در همان شهر به خاک سپرده شد مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 (یک داستان زیبا از مثنوی): رفت روزی زاهدی در آسیاب آسیابان را صدا زد با عتاب گفت دانی کیستم من گفت :نه گفت نشناسی مرا، ای رو سیه این منم ، من زاهدی عالیمقام در رکوع و درسجودم صبح وشام ذکر یا قدوس ویا سبوح من برده تا پیش ملایک روح من مستجاب الدعوه ام تنها وبس عزت مارا نداند هیچ کس هرچه خواهم از خدا ، آن میشود بانفیرم زنده ، بی جان میشود حال برخیز وبه خدمت کن شتاب گندم آوردم برای آسیاب زود این گندم درون دلو ریز تا بخواهم از خدا باشی عزیز آسیابت را کنم کاخی بلند برتو پوشانم لباسی از پرند صد غلام وصد کنیز خوبرو میکنم امشب برایت آرزو آسیابان گفت ای مردخدا من کجا و آنچه میگویی کجا چون که عمری را به همت زیستم راغب یک کاخ و دربان نیستم درمرامم هرکسی را حرمتیست آسیابم هم ، همیشه نوبتیست نوبتت چون شد کنم بار تو باز خواه مومن باش و خواهی بی نماز باز زاهد کرد فریاد و عتاب کاسیابت برسرت سازم خراب یک دعا گویم سقط گردد خرت بر زمین ریزد همه بار و برت آسیابان خنده زد ای مرد حق از چه بر بیهوده می ریزی عرق گر دعاهای تو می سازد مجاب با دعایی گندم خود را بساب.. 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 خواندن قرآن 🌹🌹🌹👇👇👇 📗لطائف قرآنی 📗 @h_bohlol از دانشمندی پرسیدند: کسی که قرآن می خواند و نمی داند که چه می خواند، آیا هیچ اثری دارد؟ گفت: کسی که دارو می خورد و نمی داند که چه می خورد، اثر می کند؛ چگونه قرآن اثر نکند، بلکه بسیار اثر می کند!؟ پس چگونه خواهد بود، اگر بداند که چه می خواند. 📚 @h_bohlol 📚 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت ویرانه دل ماست که با هر نگه دوست صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸 🍃🍂🌸🍃🍂 🍂🌸🍂 🌸 چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند مشکلی گر سر راه تو ببندد تو بخند غصه ها فانی و باقی همه زنجیر به هم گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند ❤️صبح بخیر❤️ همیشه شاد باشید💐 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🌸 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂 🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 وقتي کسی تو را ميرنجاند ناراحت نشو ... اين قانون طبيعت است، درختی که شيرين ترين ميوه ها را دارد ؛ بيشترين سنگها را ميخورد... حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀
‌💐🍃🌿🌸 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 💢 الهـــــــی 💢 چه عزتی دارد اینکه بنده ی تو باشم وچه فخــری بالاتر از اینکه تو خــدای من باشی تو آنگونه خدایی هستی که من دوسـت دارم پس از من آن بنده ای را بساز که تــو دوست داری... دوستان وهمراهان گرامی 🍀 سلام صبح تان خیر 🍀 مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸