eitaa logo
رادیو دل گویه ها.گوینده و مجری پادکست
292 دنبال‌کننده
31 عکس
65 ویدیو
10 فایل
هادی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
خالقم قلب مرا وقف شما کرده و من خانه ی وقفی خود از همه پس میگیرم تا سلامت نکنم زندگیم تعطیل ست با سلامی به شما اذنِ نفس میگیرم(: السلام‌علیك‌یا‌اباصالح‌المہدی🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
InShot_۲۰۲۴۰۹۱۲_۰۸۲۲۲۹۱۳۷_۱۲۰۹۲۰۲۴.mp3
3.12M
📻 ویژه شهادت امام حسن عسکری ع پادکست تقدیم به امام زمان (عج) 🎙 گوینده: طیبه عاطف یکتا 🖋️ نویسنده : فاطمه هادیها 🖥تدوینگر: زهرا فلاح 💠تولید و انتشار در رادیو اربعین با شما °•﴿رادیــو اربعیــــن با شـــــما ﴾•° 📥پیشنهاد دانلود و ارسال @arbaeen_ba_shoma
InShot_۲۰۲۴۰۹۱۲_۱۵۵۲۳۴۰۴۸_۱۲۰۹۲۰۲۴.mp3
1.25M
📻 تسلیت ویژه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پادکست تقدیم به امام زمان (عج) 🎙 گوینده: معصومه حیدری فرد 🖋️ نویسنده : فاطمه هادیها 🖥تدوینگر: زهرا فلاح 💠تولید و انتشار در رادیو اربعین با شما °•﴿رادیــو اربعیــــن با شـــــما ﴾•° 📥پیشنهاد دانلود و ارسال @arbaeen_ba_shoma
هدایت شده از Matin Taghikhani
شهادت امام حسن عسکری «ع».mp3
2.49M
🔴 22 شهریور ماه ••••🏴🌹🖤•••• 🔘 شهادت حضرت امام‌ حسن‌ عسکری «ع» به محضر امام عصر علیه السلام تسلیت باد... ••••🏴🌹🖤•••• 🔘 اطلاعات بیشتر : کلیک‌ کنید به قلــ🖋ـــم : فاطمه هادیها به گوینـــ🎙ــدگی : متین تقی‌خانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
recording_۲۰۲۴۰۹۱۴-۱۴۳۰۱۱_2.mp3
7.94M
نویسنده و گوینده فاطمه هادی‌ها یالله کسی خونه هست https://eitaa.com/h_d1011
رادیو دل گویه ها.گوینده و مجری پادکست
نویسنده و گوینده فاطمه هادی‌ها یالله کسی خونه هست https://eitaa.com/h_d1011
یالله کسی خانه هست آرام آرام باران می‌بارید خنکای نسیم روح را نوازش می‌داد. دلش نمی‌خواست کسی را ببیند چند روزی بود که از خانه بیرون زده بود انقدر پاهایش درد می‌کرد که نای رفتن نداشت مجبور بود جایی بنشیند همانطور که در پیاده‌رو راه می‌رفت تنه‌اش به تنه یک رهگذر خورد. رهگذر آنقدر سخت و محکم او را نگاه کرد و بلند فریاد زد که _کجایی بشر حواست هست درد گرفت تنم در حالی که هول شده بود و نمی‌دانست چه کند دست‌هایش را به سینه گذاشت و با صدای خسته آرام گفت _ببخشید حالم خوب نیست معذرت می‌خواهم رهگذر رفت اما همچنان غر می‌زد و زیر لب به او بد و بیراه می‌گفت. جواب نداد چون نه نا داشت نه توان نه پول نه مکان تلوتلو خوران خود را به پارک آن نزدیکی رساند. روی صندلی خوابش برد گوشی کوچک قدیمی‌اش ده بار زنگ خورده بود اما الان سه روزی بود که آن را بی صدا کرده بود. کاش مادرش اینجا بود. کاش پدر داشت. در همین فکرها بود که در قدیمی خانه‌ای پر از درخت روبروی پارک توجهش را جلب کرد با تمام توانش از جا بلند شد خودش را به سختی به طرف خانه کشید نور خورشید از پس ابرها داشت نمایان می‌شد ساعت هشت صبح بود بعد از یک شب بارانی این درخشش خیلی زیبا بود در حالی که کوله پشتی اش را روی زمین دنبال خودش می‌کشید .خودش را به در رساند آن را کوبید آرام و بی صدا گفت: _یالله کسی خونه هست؟ صدای مهربان پیرزنی از پشت پرده در آمد _جانم بَبَم ،چیزی مِخای کاری داری؟ _آره مادر, مادر میشه بیای دم در؟ چند دقیقه‌ای طول کشید صدای دمپای های پیرزن داشت می‌آمد پرده در کنار رفت پیرزنی با چار قدی سفید و چین و چروک های زیبای پیشانی سفید و لاغر در چهارچوب در ظاهر شد _جانم بَبَم. گفتی چی کار داری؟ _(آب, آب می‌خوام ننه. دو دقیقه خواب می‌خوام ننه. دو سه روزیه تو خیابونام یه جا می‌خوام دو دقیقه پاهامو دراز کنم. یه جا که ببینم باید چه خاکی تو سرم کنم. ننه شوهرم معتاده وضعش خرابه هر کاری بگی کرده عروس شهر غربتم ننه مادرم باش مادری کن) https://eitaa.com/h_d1011 نویسنده و گوینده