زمان:
حجم:
4.47M
من ساکن کوچههای تاریک دلم،
بیراهههایی با دیوارهای خموش،
شبهایی بیماه، گیرا و سرد،
در حسرتِ نوری که خفایای قلبم را روشن کند.
کتمان نمیکنم که دلم پر از یادهاست،
یادهایی که چون غباری، بر چشمهای خاطره نشستهاند.
شبهای طولانی، بیصدا گریستهام،
و هر اشک، چون دردی بر سنگفرش دلم نشسته.
در کوچههای دلم، هر نغمهیی بازتابِ شکیباییام،
هر نسیم، بیانگر آههای نهانم.
آری، من زندهام در این کوچهها،
با همهی تاریکی و بغضهای در گلو ماندهام.
اما هنوز نوری در دوردست،
نوری که شاید مرا سویش فراخوانَد.
شاید روزی نور مهتاب، از پشتِ ابرهای غم،
به این کوچههای تاریک هدایت شود،
و من، رهسپارِ راهِ آغازی نو شوم.
https://eitaa.com/h_d1011
شاید ...
اما تا آن روز،
من ساکن کوچههای تاریک دلم،
با قلبی که هنوز میتپد به امید نوری.
https://eitaa.com/h_d1011
#شعر_و_خوانش #فاطمه_هادیها