eitaa logo
هادی ملک پور
147 دنبال‌کننده
51 عکس
34 ویدیو
0 فایل
کانال اشعار و آثار و دل نوشته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
تا کی دلت از گردش ایام بگیرد بگذار که این غصه سرانجام بگیرد مگذار که پژمرده شود غنچه ی نورس لبخند بزن گل ز تو الهام بگیرد تا باغ معطر ز نفس های تو باشد تا چشمه زلالی تو را وام بگیرد روی تو روا نیست که در ابر بماند این ماه بنا نیست که هر شام بگیرد باید که علی در پی یک چاره بگردد زانوی خمش قوت اقدام بگیرد یاسی! …ولی از دست خزان هیچ عجب نیست رخسار تو نیلوفر اگر نام بگیرد یک بار اگر لب بگشایی به دعایی شاید دل دردانه ات آرام بگیرد با داغ تو بغضی است که انگار قرار است هر لحظه سراغی ز نفسهام بگیرد دیروز ندادند جوابی به سلامم فردا دلم از طعنه و دشنام بگیرد @haadimalekpoor
غزلی قدیمی خاری به چشمهای من انگار می کِشی وقتی که آه ... از  دل خونبار می کشی با زانوان بی رمقت راه می روی بر شانه بار غصه ی بسیار می کشی گویی برای چشم تو سویی نمانده است کین گونه هی تو دست به دیوار می کشی! شانه به موی دختر دردانه می زنی دستی بر آن نگاه گهر بار می کشی جاروی خانه ... پخت غذا ... روز آخری ... داری چقدر از بدنت کار می کشی...؟ این رو گرفتن تو مرا کشت! ... از چه رو معجر به روی دیده و رخسار می کشی؟ از این نفس نفس زدنت خوب واضح است دردی که از جراحت مسمار می کشی ای قبله ی کبود! که با هر نگاه خود طرحی ز آتش در و دیوار می کشی خود را درست لحظه ی پرواز از قفس من را شبیه مرغ گرفتار می کشی دیگر به غیر مرگ دعایی نمی کنی حالا که آه ،  از دل خونبار می کشی @haadimalekpoor
خون می رود ز چشم ترم پای رفتنت پشتم خمید پای تماشای رفتنت ای با شتاب عزم سفر کرده صبر کن خانه هنوز نیست مهیای رفتنت نجوای سجده های تو عجل وفاتی است همواره از خداست تمنای رفتنت ذکر بریده ی تو گواه بریدن و حال قنوت های تو گویای رفتنت یا از خدا بخواه بمانی و یا مرا زنده مخواه فاطمه فردای رفتنت ای کاش غصه های دلت اینقدر  نبود تا ماندنت رقم بخورد جای رفتنت با هر نفس به پیرهنت رنگ گل نشست شد هر نفس جواب معمای رفتنت بسته کتاب عمرعلی را وداع تو هربرگ آن رسیده به امضای رفتنت @haadimalekpoor
این روزها شب وسحرت طول می کشد حتی دقیقه در نظرت طول می کشد تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت در پیش چشم های ترت طول می کشد از کنج خانه تا دم در غصه می خورم از بس که راه مختصرت طول می کشد اینگونه پیش گر برود ای کبوترم درمان زخم های پرت طول می کشد با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی از بین کوچه ها گذرت طول می کشد بگذر از این محله که در وقت حادثه تا مجتبی شود سپرت طول می کشد تنگ غروب می رسی و درک می کنم درد دل تو با پدرت طول می کشد گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی آرام کردن پسرت طول می کشد گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست افسوس ..قصه جگرت طول می کشد تو می روی و تازه شروع غم من است گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد * گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد @haadimalekpoor
غزلی که ۱۶ سال پیش سرودم و با چند اصلاح جزیی مجدد منتشر می کنم اگر چه در دل من غير جاي پاي تو نيست زبان الکن من لايق ثناي تو نيست كدام جاده در اين دشت، رد چادر توست؟ كدام نقطه‌ي اين خاك آشناي تو نيست؟ تو آفتاب جهانی كه در نگاهِ علي حقیقتی به بلندای اعتلای تو نيست تو در مقام بهشت پيمبري ...! هيهات! ميان دوزخيان مدينه جاي تو نيست نفس مجال سخن گفتن از تو مي‌گيرد و تاب گفتن يك آه در صداي تو نيست شكسته بال و پري!... قصد پر زدن داري! مگر به غير اجل مرهمي براي تو نيست تو نوحه‌خوانِ غزل‌هاي بي‌سري مادر! كه ماتم تو كم از داغ کربلای تو نيست دوباره لرزه بر اندام شهر افتاده به شانه‌هاي زمين طاقت عزاي تو نيست @haadimalekpoor