.📚 #حکایت_کوتاه
ماهی مون هی میخواست یه چیزی بگه تادهنش روبازمیکرد آب میرفت تودهنش ونمیتونست بگه...
دست کردم توآکواریوم ودرش آوردم شروع کرداز خوشحالی بالا و پایین پریدن..دلم نیومددوباره بندازمش اون تو،انقدبالاپایین پریدخسته شد خوابید...!!
دیدم تاخوابه بهترین موقع بذارمش توی آکواریوم
ولی الان چند ساعته بیدار نشده..یعنی فک کنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشوزده به خواب...!!
این داستان #رفتار ما با بعضی ازآدم های اطراف مونه...
#دوسشون_داریم... #دوسمون_دارن...
#ولی_اونارو_نمیفهمیم!!!!
فقط تودنیای خودمون داریم بهترین رفتار رو با اونا میکنیم..!
🍃🌸JOiN👇🏼
•••❥ @haal_e_khoob🦋
#داستان