eitaa logo
حرم‌شهدای‌گمنام|رباط‌کریم
2.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
83 فایل
حـ❤️ـرم‌شهدای‌شهرستان‌رباط‌کریم؛بوستان‌معلم 💡اطلاع‌رسانی‌مراسمات‌وبرنامه‌ها لینک‌ناشناس https://daigo.ir/secret/2246445064 🛑پل‌ارتباطی‌باشمامخاطبان‌ @OMIDJAFARY2906 🔷️آیدی‌جهت‌تبلیغات @GOMSHODE_20 ♦️جهت‌کمک‌مالی ۵۸۹۲۱۰۷۰۴۶۱۱۸۲۴۹ به‌نام‌بچه‌های‌فاطمه(س
مشاهده در ایتا
دانلود
. شب عملیات بود. حاج حسین حق گو به علی مسگری که انگار اولین عملیاتی بود که شرکت میکرد وچهره اش نشان میداد که کمی اضطراب دارد گفت:(در چنین لحظاتی باید قوی بود، حالا برو بیین اون تیربارچی چه ذکری میگه که اینطور استوار جلوی تیر و ترکش ایستاده و اصلاً ترسی به دل راه نمیده.تو همونو بگو) نزدیک تیربارچی شده ودید داره با خودش زمزمه میکنه دِرِن، دِرِن، دِرِن دِرِن، دِرِنننننن(اهنگ‌پلنگ‌صورتی) 😁😁😁 معلوم بود این آدم قبلاً ذکرشو گفته که در مقابل دشمن اینگونه شادمان مرگ رو به بازی گرفته به نقل از حاج حسین یکتا . حَـ❤️ــرَم‌شُهَدای‌شَهرِستان‌رُباط‌کَریم @haaramshohada
👨‍⚕دکتر با خنده بهش گفت: برادر! مگه پشت لباست ننوشتی ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع!!😄 پس چرا مجروح شدی؟! گفت: دکتر جان! ترکشه بیسواد بوده! تقصیر من چیه؟!🤕🤷‍♂ 😂😂😂 حَـ❤️ــرَم‌شُهَدای‌شَهرِستان‌رُباط‌کَریم @haaramshohada
😂😂 یادمہ از اولین دوره هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ... ڪسایـے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ... 🙃 جلوے درش کفشاشو👞 میگیرن و واڪس میزنن ... از تونل سر بندها ڪہ عبور میڪنے میرسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت 🌴🌳رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ ... :) یادمہ وارد شدیم و راوے روایت گرے میڪرد . یڪے از بچہ ها ڪہ سابقہ دار بود اصرار ڪرد بچہ ها بریم سر قبر " شهید علے حاتمے " پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️ گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔🤷🏻 رفتیم رو مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😰 میڪشیدن جلو بیان برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ... ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ 👩‍❤️‍👨 هر ڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج میڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂😂😂😂😂) ما هم از قصد هے ڪشش میدادیم و از روے مزار بلند نمیشدیم ... یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣😄 خنده گفت آقایون این شهید شوهر میده ها ... زن نمیده به ڪسے 😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 یهو همه اطرافیا و اون خواهراے پشت سرے خندیدن و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ..🌅 😅😂😂😂😂😂 البتہ راویہ بہ شوخے میگفت ؛ خیلے بچه ها با نیت اومدن و ازدواج هم کردن👰🏻‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤵🏻 حَـ❤️ــرَم‌شُهَدای‌شَهرِستان‌رُباط‌کَریم @haaramshohada
😅 آموزش صندلي قرار بود گروهان ما با هلي‌كوپتر جابه‌جا شود. وقتي وارد هلي‌كوپتر شدم، روي يك صندلي خالي نشستم. مدتي بعد كمك خلبان آمد و گفت: «مي‌خواهي در جاي من بنشيني؟ من كلي آموزش ديدم تا اين صندلي را به من دادند!»🤔 من كه تازه متوجه اشتباهم شده بودم، به شوخي گفتم:😉 «روي صندلي نشستن كه آموزش نمي‌خواهد! شما مي‌آمدي پيش خودم تا بدون آموزش، دو تا صندلي بهتان مي‌دادم.» حَـ❤️ــرَم‌شُهَدای‌شَهرِستان‌رُباط‌کَریم @haaramshohada