eitaa logo
استاد حدائق
2.8هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
62 فایل
✅ دیدگاه ها و نکات ناب استاد حدائق 🔺 سایت: hadaegh.ir 🔺 سروش: sapp.ir/hadaegh 🔺 آپارات: aparat.com/hadaegh.ir 🔺 اینستاگرام: instagram.com/hadaegh.ir 🔺 بله: https://ble.ir/hadaegh_ir 🔺 روبیکا: https://rubika.ir/hadaegh_ir ارتباط با ما: @hadaegh_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد حدائق
🆔 @hadaegh ✅ #داستان 💢خاطره ای از انفاق مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ محمدرضاحدائق 👇👇👇👇 🌐 http://had
🆔 @hadaegh آیت‌الله مرحوم حاج شیخ محمدرضا حدائق می‌فرمودند جد ما به ایشان توصیه کرده‌اند بروید در روستاها و تبلیغ کنید. می‌فرمودند اگرچه بودن تو در شیراز عصای دست من است، اما در این روستاها نیاز دارند لذا این منطقه روستاهای کوار و میانرود حاج‌آقا نوعاً روستا و حمام و.. ساخته‌اند. حاج‌آقا می‌فرمودند من اخلاقاً هم این‌گونه بودم که به توصیه پدرم اگر مردم پولی به‌عنوان سهم امام می‌دادند خرج فقرای همان‌جا می‌کردم و سهم سادات را به سادات آن منطقه می‌دادم و چیزی به‌عنوان حق تبلیغ از آنها نمی‌گرفتم. حاج‌آقا می‌فرمودند دریکی از آن سال‌ها من خانه‌ای خریده بودم ۹ هزار تومان که ۵ هزار تومان آن را داده بودم و ۴ هزار تومان را بدهکار بودم. صاحب‌خانه هم‌خانه را تحویل نداده بودم. (بنده خودم متولد همان خانه بودم) حاج‌آقا می‌گفتند من در خانه پدرم زندگی می‌کردم که آن خانه هم شرح مفصلی دارد پولش از ناحیه صاحب‌الزمان(عج) رسیده بود. می‌فرمودند من به همراه همسرم و ۵ فرزندم در یک اتاق ۳ در ۴ زندگی می‌کردیم. گفتند ماه رمضان ما رفتیم روستا برای تبلیغ بعد از ۱ ماه تبلیغ ۴ هزار تومان بدهکار بودم روز آخری که می‌خواستم برگردم یکی از بزرگان روستا به بدرقه‌ام آمد و پاکتی به من داد و گفت: آقای حدائق این نه سهم امام است نه مظالم، این پول شخصی من است که به شما می‌دهم تا صرف معاش خودتان کنید خمسش را هم داده‌ام، خواهش می‌کنم این پول را از من بگیرید. خیلی اسرار کرد من هم پاکت را گرفتم. گفتند من آمدم شیراز داشتم می‌رفتم طرف منزل، در کوچه‌پس‌کوچه محله‌های قدیم با آقایی به نام مرحوم مؤمن علیرضای نجار که فامیلش ابجد پور بود برخورد کردم. او از گوهرهای ارزشمند روزگار بود از خصوصیات او قرائت روزانه زیارت عاشورا با ۱۰۰ لعن و سلام، نماز جعفر طیار را هرروز می‌خواند، نماز استغاثه به امام زمان (ع) روزانه، روزی یک جزء قرآن و ... نوع ایام سال روزه بود اگر در مغازه‌اش مشتری نداشت سجاده‌اش را پهن می‌کرد و نماز می‌خواند. مردم وقت بازنشستگی شما بعدازاین دنیاست عمر را به بطالت نگذرانید تا این زبان کار می‌کند ذکر بگو، تا این بدن کار از او می‌آید عبادت کن. این فرد اخلاقاً این‌گونه بود که در خدمت علماء بود. حاج‌آقا می‌فرمایند: به من گفت یکی از علماء شیراز بیمار است و در بستر افتاده و این ماه رمضان چند مرتبه سراغ شمارا گرفت. اگر می‌توانید از او عیادت کنید. (امام صادق (ع) می‌فرمایند رفیق خوب کسی است که در گرفتاری‌ها به داد انسان برسد) حاج‌آقا فرمودند به منزل رفتم، وسایلم را گذاشتم و رفتم به دیدن آن عالم که در بستر بیماری خوابیده. نشستم و احوال‌پرسی کردم به من گفت حالی برایم نمانده، دست کرد از گوشه بالشتش یک دسته نسخه‌های دکتر نشانم داد و گفت آقای حدائق دکتر می‌آید نسخه می‌نویسد و من می‌گذارم زیر بالشتم (یعنی پول‌ندارم دارو بخرم) حاج‌آقا گفتند من همان‌جایی که نشسته بودم نیت کردم و گفتم خدایا تو قادری، من یک ماه تبلیغ کردم ۱۰۰ تومان گرفتم درصورتی‌که ۴۰ برابرش را بدهکارم اما قدرت شما مافوق همه قدرت‌هاست. در نیت خودم گفتم آن صد تومان را عصر می‌آورم به این سید می‌دهم، خدا هم از خزانه غیبش به ما می‌دهد به آن سید گفتم من عصر خدمت شما خواهم رسید. بلند شدم و آمدم بیرون. به سمت منزل در حال حرکت بودم که شیطان شروع کرد به وسوسه کردن، تو چه‌کاره شهری؟ شیراز بزرگ‌تر دارد و ... دیدم اگر تا عصر صبر کنم، شیطان راه من را عوض می‌کند، یک لعنت به شیطان فرستادم و رفتم سراغ کیفم و دوباره برگشتم به خانه آن عالم و پاکت ۱۰۰ تومان را زیر بالشت آن سید گذاشتم. حاج‌آقا گفتند از خانه آمدم بیرون شیطان هم من را رها نمی‌کرد. نیمه‌شب در اتاقم مشغول نافله شب بودم، دیدم درب اتاق را می‌زنند. آمدم دیدن پدرم هستند و دستمالی در دستشان، سلام کردم به من گفتند بابا این را بگیر تو بدهکاری و برو بدهی‌هایت را بده درصورتی‌که من به پدرم نگفته بودم که ۴ هزار تومان بدهکارم. گفتند آمدم دستمال را باز کردم دیدم ۴ هزار تومان پول در دستمال است. 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1346
استاد حدائق107.mp3
زمان: حجم: 8.41M
🆔 @hadaegh ✅ #داستان 💥داستان عزتمندی یک زن فقیر عراقی 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1366
استاد حدائق
🆔 @hadaegh ✅ #داستان 💥داستان عزتمندی یک زن فقیر عراقی 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1366
🆔 @hadaegh 💥 سال‌های اولی که راه کربلا بازشده بود وضع مالی مردم عراق خیلی بد بود. دور هر ایرانی چندین فقیر می‌دویدند، با پای‌برهنه، لباس و خوراک مناسبی هم نداشتند. بعضی‌ها ازاینجا لباس می‌بردند برای انفاق کردن و صدقه دادن. یکی از مکان‌هایی که زوار را می‌بردند امام‌زاده سید محمد از فرزندان امام هادی (ع) بود. دریکی از سفرهای عتبات، عصری بود و هوا به‌شدت سرد، در امام‌زاده محمد هم توقف زیادی نداشتند فقط در حد یک زیارت و نمازخواندن. زائرها پیاده شدند و رفتند داخل حرم بعد از زیارت که بازگشتند، دور هر زائری جمعیتی می‌دویدند و اظهار نیاز می‌کردند. خانمی سؤال کرد که من چند دست لباس آوردم برای انفاق و نیتم این بود که کربلا آنها را ببخشم اما اینجا خیلی‌ها گرفتارند و لباس ندارند چه کار کنم؟ به او گفتند همین‌جا ببخش، در کار خیر تسریع کن شاید تا کربلا زنده نماندی. این خانم هم لباس‌ها را داد به فقرا بعد که آمد داخل اتوبوس و همه سوار شدند و می‌خواستند حرکت کنند یک دفعه دیدند این زن وحشت‌زده بلند شد گفت من دوتا بسته 100 هزار تومانی پول با خودم آورده بودم برای مخارجم که لابه‌لای یکی از این لباس‌ها بود و آنها هم رفت، به راننده و مأمور عراقی گفتند، آنها هم رفتند گشتند اما چیزی پیدا نشد. همه گفتند پولت رفت. 💢 آدم عزیز بشود این‌گونه است، این توجیه است که کسی بگوید گرسنه‌ام دزدی می‌کنم. گرسنگی‌اش مال یک جای دیگر است، هر شکم گرسنه ای که دزد نیست، هر جوانی که شهوت‌ران نیست هرکسی بگوید من در محیط بدی بودم که گناه نیم کند. ببینید ریشه گناه کجاست. 💥 هرچه گشتند این پول پیدا نشد اتوبوس داشت حرکت می‌کرد منم گفتم خانم پولت دیگر بر نمی‌گردد، اینها باری 10 تومان توی سر هم می‌زنند 200 هزار تومان پول تو، لابه‌لای لباس بوده حالا می‌برند می‌گویند خدا خیرش دهد حتماً می‌خواسته ریا نشود پول را لابه‌لای لباس‌ها مخفی کرده. اتوبوس حرکت کرد یک دوری زد آهسته‌آهسته در حال رفتن بود که یک دفعه راننده، اتوبوس را نگه داشت دیدیم از دوردست خانم میان‌سال عربی در حال دویدن است و دنبال سرش هم یک پسربچه ده دوازده ساله وقتی رسیدند وارد اتوبوس شدند و آن بچه این حاج‌خانم را به مادرش نشان داد، زن عرب هم لباس را باز کرد و دوتا بسته 100 هزار تومانی را به این حاج‌خانم داد. 💢 اسلام هم‌چین آدم‌هایی تربیت می‌کند. بعضی‌ها تربیت نشدند که دزدی می‌کنند، ظلم می‌کنند. تربیت‌نشده‌اند که هر کاری می‌کنند. 💥 از آن خانم عرب پرسیدند چه شد که پول را برگرداندی؟ گفت: خانه‌ی من در روستای نزدیک امامزاده سید محمد است. بچه‌ام آمد خانه دیدم لابه‌لای لباس دوتا بسته 100 هزارتومانی است. گفتم: این را از چه کسی گرفتی؟ گفت: این لباس را یک خانم ایرانی به من داد. گفتم: حتماً اشتباه کرده و متوجه نبوده که این پول لای این لباس است. این‌قدر به کسی انفاق نمی‌کنند. 💢 حالا هر پول مفتی هم از هرجایی رسید باید بگوییم خدا رسانده است؟ 💥 گفتم: برویم تا هنوز حرکت نکرده‌اند به آنها برسیم. از روستا تا اینجا دویدم. از خانم عرب پرسیدند وضع زندیگی‌ات چطور است؟ گفت: من شوهر ندارم و چندتا بچه یتیم را بزرگ می‌کنم. به نان شب محتاجیم اما به پول حرام هرگز. بچه‌های من حاضرند گرسنه بمانند ولی حاضر نیستم با پول حرام شکمشان سیر شود. این عزتمندی است. زن عرب به خاطر عزتمندی‌ای که به خرج داد و دست به پول حرام نزد، خدا بهتر جبران کرد و بیشتر از آن مبلغ مردم جمع کردند و به او دادند. خدا که زیر بار منت کسی قرار نمی‌گیرد. 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1366
استاد حدائق108.mp3
زمان: حجم: 4.63M
🆔 @hadaegh ✅ #داستان 💢بخشش در بازار و جبران خداوند در بیابان 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1368
استاد حدائق
🆔 @hadaegh ✅ #داستان 💢بخشش در بازار و جبران خداوند در بیابان 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1368
🆔 @hadaegh 💥آقای بهلول در همین مسجد نماز می‌خواندند. آقایان ببینید بعضی‌ها توکلشان به خدا خیلی زیاد است. زمانی این آقای بهلول می‌گفتند برای حج رفته بودم مدینه، کل موجودی من 160 ریال سعودی بود. تابستان گرمی بود در بازاری نزدیک محله بنی‌هاشم در حال رفتن بودم هندوانه‌ای خریدم گوشه بازار نشستم که بخورم دیدم سه چهارتا از بچه‌های فقیر عرب زل زده بودند به من، گفتم این هندوانه به ما گوارا نیست. بلند شدم دست کردم در جیبم 160 ریال کل موجودیم بود - حالا این آقا حج هم می‌خواهد برود، قربانی هم باید بخرد - تمام پول رابین بچه‌ها تقسیم کردم گفتم بروید هندوانه و غذا بخرید. هندوانه را خوردم آمدم دستم را شستم، وضو گرفتم وارد حرم پیامبر (ص) شدم و نماز زیارت خواندم. گفتم: یا رسول‌الله، می‌خواستم بمانم اما دیگر پول‌ندارم باید پیاده بروم مکه، امری ندارید؟ خدا نگهدار و زدم به جاده در بین راه اتوبوسی توقف کرد، مسافرها پیاده شدند، از اهالی نیشابور بودند. گفتند: آقای بهلول شما در این بیابان چه می‌کنید؟ گفتم: دارم می‌روم مکه! گفتند: آقا بیایید سوار شوید ما هم داریم می‌رویم، شمارا می‌بریم. گفتم: من به پیامبر (ص) گفته‌ام پیاده دارم می‌روم، پیاده هم باید بروم، نمی‌خواهم به ایشان دروغ گفته باشم. هرچه اصرار کردند سوار نشدم. ایمان قوی! ایمان قوی! گفتند: آقا حالا که سوار نمی‌شوی پس صبر کنید ما عرضی داریم. رفتند داخل اتوبوس و برگشتند پاکتی را به من دادند، سوار شدند و رفتند. سر پاکت را که باز کردم دیدم 1600 ریال سعودی داخل پاکت است، 160 ریال ایشان در بازار می‌بخشد، 1600 ریال در بیابان به او می‌دهند. 💥این آیه قرآن را در زندگی فراموش نکنید. مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها 💥خدا می‌فرماید: اگر قدم خیری برای کسی برداشتید، حداقل 10 برابرش را در زندگی‌ات جبران می‌کنیم. 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1368
استاد حدائقارتباط با نامحرم.mp3
زمان: حجم: 1.85M
🆔 @hadaegh ✅ #داستان 💢ارتباط با نامحرم 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1372
استاد حدائق
🆔 @hadaegh ✅ #داستان 💢ارتباط با نامحرم 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1372
🆔 @hadaegh 💥یکی از علمای برجسته قم چند سال ماه رمضان برای تبلیغ به سوئد می‌رفت. ایشان نقل می‌کرد یک شب در سوئد در مسجدی نشسته بودم یک حاجی تاجر بازاری آمد شروع کرد به گریه کردن از اصحاب مسجد بود. گفت: حاج آقا به دادم برس، گرفتار شده ام، آدم متدین، اهل خمس، اهل نماز، اهل مسجد؛ گفتم: چی شده؟ گفت: حاج‌آقا دیشب دخترم یک جوان سوئدی گردن‌کلفتی را آورده منزل، گفته این امشب مهمان من است. دختر مسلمان، وای بر برخی از مسلمان‌ها، وای بر بعضی از غیرت‌ها؛ گفتم: دخترم ما مسلمانیم، ما یک اعتقاداتی داریم. این نامحرم است تو می‌خواهی امشب در اتاق با یک نامحرم بخوابی؟ گفت: بابا خیلی عقبی این رفیقم است به‌قصد ازدواج هم انتخابش نکردم فعلاً دوست من است. 💥به آن آقا گفتم: دختر تو یک شبه این‌گونه نشده چکار کردی؟ خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج گفتم: از گذشته دخترت بگو گفت: او در مدارس مختلط درس می‌خواند یک روزآمد گفت بابا گوشت خوک هم خیلی خوشمزه هستا! گفتم: بابا ما مسلمانیم، گوشت خوک نجس است، حرام است، نخور! یک روزآمد دیدم گردنبند صلیب دارد. گفتم بابا صلیب در گردن انداختی؟ گفت بابا صلیب هم قشنگ است. گفت: آدم باید خداپرست باشد حالا صلیب داشته باشد یا چیز دیگر؛ 💥آن آقا که الآن از علمای قم است گفت به او گفتم: این دخترت را 15 سال قبل از دست دادی از همان روزی که در مدرسه مختلط گذاشتی به خدا قسم اگر اسلام می‌گوید دختر و پسرها با هم تماس نداشته باشند نمی‌خواهد دختر عقده‌ای بشود، عقده‌ای شدن آن است که امروز در روزنامه‌ها می‌بینید دختری خودش را آتش زد چون جوانی وعده ازدواج به او داده ولی نیامد با او ازدواج کند و حالا خودکشی کرده عقده‌ای شدن آن ست که دختر و پسر روابط نامشروع پیدا می‌کنند، مادر زنگ میزند می‌گوید این پسر بدرد ما نمی‌خورد دختر تهدید می‌کند اگر این نیامد من خودکشی می‌کنم. 💥اسلامی می‌گوید سرچشمه را جلوگیری کن 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1372
استاد حدائق115.mp3
زمان: حجم: 1.18M
🆔 @hadaegh ✅ #داستان 💥 استغفار بخاطر دلبستگی به دنیا 🌞 خدا رحمت کند مرحوم جد ما را؛ یکی از آقایان نقل می‌کرد می‌گفت: با آقای حاج شیخ طرف سپیدان رفته بودیم برمی‌گشتیم. از قصر دشت که پایین می‌آمد می‌گفتند: استغفرالله ربی و اتوب الیه گفتیم: چرا استغفار می‌کنید؟ آقا فرمودند: من چشمم به برخی از خانه‌های زیبا افتاد یک‌لحظه گفتم این خانه‌ها چقدر زیبا است. بعد به خودم آمدم و گفتم: این دنیا و دل‌بستگی‌های به دنیا چقدر خطرناک است و الان دارم استغفار می‌کنم. حالا چقدر باید شب و روز استغفار کنیم؟ 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/1462
12.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🆔 @hadaegh ✅ #داستان امام سجاد(ع) و کنترل خشم 🌐 http://hadaegh.ir/
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻دزد انگشتر! 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2886402050C7e16ec9dbd 🆔 https://ble.ir/hadaegh_ir
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻باعظمت تر از کعبه! پیامبر آمدند به مسجدالحرام و نظرشان به کعبه افتاد فرمودند «مرحبا بک مِن بیت ما أعظمک و أعظم حرمتک» مرحبا به این خانه که خداوند عظمت بخشیده به این بیت و حرمت این خانه را بزرگ جلوه داده، این را اول پیغمبر فرمود، بعد رسول الله فرمود «و الله انَّ المومن أعظمُ حرمةً منک عندالله عزَّو جل» ‌پیامبر صیغه‌ی جلاله بکار برد! فرمود بخدا سوگند مومن عظمتش و حرمتش نزد خدا ای کعبه از تو بالاتر است! پس چطور برخی‌ها مومنین را خراب می‌کنند، بعضی‌ها مومن را بی‌هویت می‌کنند! رسول الله فرمود حرمت مومن از خانه‌ی خدا بالاتر است. بعد حضرت فرمود «لأنَّ الله حرَّمَ منکَ واحدة» ای کعبه خدا برای تو یک حرمت قرار داده است و آن هم بنا و احترام مکان است «و من المومن ثلاثة» برای مومن خدا سه حرمت قرار داده است «دمُه و مالُه و أن یظُنَّ به ظنَّ السوء» خون مومن مال مومن و گمان سوء به مومن بردن حرام است! مومن جانش و مالش و آبرویش جزء محترمات است. 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2886402050C7e16ec9dbd 🆔 https://ble.ir/hadaegh_ir
3.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻مسافر جهنم! 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2886402050C7e16ec9dbd 🆔 https://ble.ir/hadaegh_ir