#شعر_مداحی حاج محمد ابراهیمیان در مراسم آیت الله هاشمی شاهرودی/ یکشنبه نهم دی 1397 🔸سروده جوان خوش ذوق اردکانی #علی_مستوفی من جوانی ز نسل سلمانم چند خطی دوباره میحوانم حرفهایی که جنسشان درد است گله از مردهای نامرد است آن کسانیکه وعده دادند و پای این وعده ها نماندند و دل به خدمت اگرچه نسپردند نان این انقلاب را خوردند حق ما را به این و آن دادند به عدو روی خوش نشان دادند پاسخ دردهای ما با کیست؟! بخدا این جواب مردم نیست مردمی که شهید آوردند خم به ابروی خود نیاوردند مادری که جوان خود را داد تا شود خاک کشورش آزاد پدر عاشقی که تاوان داد پسرش روی پای او جان داد این پدرها چه دلشکسته شدند مردم از این فشار خسته شدند حرفی از باند و حزب و خط هم نیست حرف نالایقی و بی دردیست اینچنین رسم حق شناسی نیست بخدا حرف من سیاسی نیست حرف من حرف آه مظلوم است حرف تبعیض قشر محروم است ما ز نسل کیان و مختاریم از شما دست بر نمیداریم ما ولی نعمت شما هستیم همه شاگرد کربلا هستیم همه فرزند حیدریم بترس تحت فرمان رهبریم بترس وحشت از این سکوت ما باید وای اگر خونمان به جوش آید لعن و نفرین به خائنین نظام رحمت حق به رهروان امام گرچه مسئول ِ بی کفایت هست دیده بر عده ای نباید بست عده ای که خدوم و پرکارند اصطلاحا شبیه عمارند خاکی و مردمی و اهل دلند مرد میدان خدمت و عملند ختم مسئولی از همین دسته ست سیدی که به جد خود پیوست یار دیرین انقلاب و نجیب بانی روضه های شاه غریب خادم خلق و نوکر ارباب دم به دم پای روضه ها بیتاب سختی این زمانه کم نچشید بود ایشان برادر سه شهید زاده ی کربلا... غلام ِ حسین بیشتر شهره شد بنام حسین بی تعصب، صبور و حق بین بود اثر خاک کربلا این بود یار و همراه رهبری و نظام پرورش یافت در کنار امام عزتی که نصیب ایران است زیر دین همین بزرگان است وزنه ای گرچه از نظام افتاد سر آقا ولی سلامت باد سایه اش کم مباد از سرمان مرگ بر دشمنان رهبرمان عهد خود را هنوز نشکستیم همچنان پای انقلاب هستیم تا بیاید مراد و صاحبمان حضرت قطب عالم امکان نکند چون زبیر بد باشیم در رکابش خدا کند باشیم نکند کربلا شود تکرار پسر بی فاطمه شود بی یار . . . کربلا حرمت امام شکست باطل از پشت دست حق را بست همه رفتند و شاه تنها ماند خواهرش زیر لب دعا می خواند بچه ها تشنه... خیمه ها بی آب پای گهواره بیقرار رباب بین گودال بی پناه افتاد شمر با خنجرش به راه افتاد غرق خون بود و دست و پا میزد مادرش را فقط صدا میزد .... 🔺هادرون؛ رسانه مردم کوچه و بازار http://eitaa.com/joinchat/79757312Cb9283fe96c @haderoon www.haderoon.ir

✅ اولین بداهه دسته جمعی #حلقه_ادبی_نیستان شهرستان اردکان که روزهای پایانی ماه مبارک سروده شد: شاعران: #علی_مستوفی #حامد_کمالی #عبدالرضا_خدایی #صدرا_پورمحمودآبادی #محمدمهدی_قانعی #طاهر_پورمحمودآبادی #وحید_کمالی #آقای_سپهری #مجید_مستوفی #حمیدرضا_میرزازاده #خانم_شاکر #خانم_کمالی #خانم_سعیدی_پناه آخرین ساعات ماه رحمت بی انتهاست روی لبها آه حسرت، اشک غم در دیده هاست من که هستم بنده ای از بندگانت ای خدا پس بکن رحمی که دست من ز الطافت جداست سفره دارد جمع می گردد تو ما را عفو کن گر نبخشی این گدا را در درونم ناله هاست حسرتی دارم میان سینه ام یارب ببین حاصلش چون شبنم ِ اشکی به روی دیده هاست گر نمی بخشی مرا حال مرا یک دم ببین بر لبم وقت سحر ذکر شریف ربناست آنکه را حاجت، سحرگاهان به درگاه آورد کِی دو دست حاجتش خالی ز الطاف خداست؟ تشنگی ِ روزه داران ظهر تابستان خوش است گوییا این یادگار تشنگان کربلاست هر که از این کاروان ِ عشق دور افتاده است چاره دردش به دست خامس آل عباست این بشارت بر دلم تسکین درد و غم شده مزد ماهی بندگی برگ براتی دست ماست روزهای آخر است و دل کبوتر شد ز شوق در دلم حال و هوای مشهد و باب الرضاست درد دوری حرم آقا مرا بیچاره کرد باز کن، این درب بسته خود برای ما بلاست خادمان مرقدت چشم انتظار زائران پنجره فولاد تو بر زخم های من دواست شک ندارم هرکسی راهی مشهد میشود چند ساعت در حرم حیران آن صحن و سراست دل پر از بی تابی و امسال تنها حاجتم اربعین، پای پیاده از نجف تا کربلاست سر فرود آورده ام، بی تاب و گریانم ولی دلخوشم در روز محشر چون شفیعم مرتضاست من یقین دارم که با یک جلوه ی گیسوی او پر بگیرد تا خدا هر کس که دنیا را نخواست هر کسی در قلب خود دارد دعایی میکند سوز داغ حاج قاسم همچنان در سینه هاست این چهل سالی که جنگیده برای این وطن حرف حق او همین بوده که القدس لناست قدس، خرمشهر ِ دیگر میشود در این زمان گوییا قاسم هنوزم فاتح این جبهه هاست بیقرارم هرشب جمعه بیاد دخترش چون به روی دامنش رأس شهید نینواست در حرم امشب مگو از رأس بر نی روضه خوان! مادرش شبهای جمعه تا سحر پایین ِ پاست هر دو دستش را فدا کرده فدای غیرتش تیر خورده چشمش اما باز سمت خیمه هاست آبروی هر دو عالم روی خاک اُفتاده است زینت دوش نبی اینگونه زیر دست و پاست گوشه مقتل تمام گیسوانش شد سپید دید خیل ِ لشگر دشمن کنار خیمه گاست ... . . آخرین آدینه ی ماه مبارک هم گذشت این گدا کِی لایق رؤیای دیدار شماست؟.. 🔺هادرون؛ بزرگترین کانال خبری استان یزد در ایتا http://eitaa.com/joinchat/79757312Cb9283fe96c @haderoon www.haderoon.ir

بداهه دسته جمعی #حلقه_ادبی_نیستان به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) : شاعران: #علی_مستوفی #حامد_کمالی #روح_الله_سپهری #وحید_کمالی #علی_خادم_الحسینی #صادق_اکبری #محمدمهدی_قانعی #خانم_مروتی #خانم_کمالی در چشم او انگار طوفانی مقدر بود از کوه ظلمت رد شدن، با او میسر بود آرامش دریا میان چهره اش جاری در چشمهایش کوهی از ایمان و باور بود لبخند و خشمش بهرِ بدخواهان و یارانش یادآوری از لطف و قهر و خشم حیدر بود دشمن به اخمش هم حساب کار خود میکرد مهرش برای دوستان چون مهر مادر بود با انقلابش آبرو بخشید بر شیعه الحق که از ذریه ی زهرای اطهر بود او همچو حیدر در میان جنگ با اعدا گردن بریده دشمنان را و مظفر بود موسای ما بود و به هنگام عبور از نیل از دست او فرعون را خاطر مکدر بود حرفش ز عشق و خال لب تفسیرها دارد مردی که گویا حافظ دوران دیگر بود تاکید او بر قشر مستضعف فراوان است او بر ضعیفان تا همیشه یار و یاور بود بر دشمن قران ودین چون شیر می غرید اما برای مردمش دلسوز و رهبر بود تنها نه ایران بلکه دنیا را اثر بخشید روی سر عالم نگاهش سایه گستر بود با انقلابش انقلابی در جهان انداخت مانند عیسی با دمش او معجزه گر بود از روی قرآن او حجابی کهنه را برداشت وقتی بنای مجد اسلامی مکسر بود او هم "خم" است و هم "می" است و هم "نیِ" ستان است هم ساقی و هم ساغر و هم حوض کوثر بود کوبید در هم آن بت طاغوت دوران را آری در این تاریخ، ابراهیم دیگر بود او را ملقب به مسیح قرن میکردند از بس دم احیاگر او کیمیاگر بود شاگرد ناب مکتبش قاسم سلیمانی است او با نگاه نافذش سردار پرور بود هرکس که از نزدیک او را دیده میگوید: الحق و والانصاف او از نسل حیدر بود گر شبه معصومش بخوانند این غلوی نیست از بس که در اعمال خود مثل پیمبر بود گریان نشد حتی برای داغ فرزندش تنها میان روضه ها چشمان او تر بود با اشک های روضه، دل را شست و شو می داد با ناله های کوثری گریانِ اکبر بود یادم نرفته نیمه خرداد شصت و هشت آن واقعه سنگینی اش چون روز محشر بود افسوس قدرش را نفهمیدند آن ایام مردی که از عصر خودش قطعا فراتر بود خون بر دلش کردند و جام زهر نوشاندند آن صلح ننگین یک غم سنگین دیگر بود ... 🔺هادرون؛ بزرگترین کانال خبری استان یزد در ایتا http://eitaa.com/joinchat/79757312Cb9283fe96c @haderoon www.haderoon.ir