چله#حدیث_کساء
روز: نوزدهم
متن و ترجمه حدیث کساءhttps://hawzah.net/fa/Article/View/95945/%D9%85%D8%AA%D9%86-%D8%AD
@hadi_soleymani313
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊
🕌زیارت امام #موسى_کاظم و امام #رضا و امام #جواد و امام #هادى(عليهم السلام) در روز #چهارشنبه
﷽
🔆السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ
السَّلامُ عَلَيْكُمْ، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكُمْ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي
🔆لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِينَ، وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ
🔆يَا مَوْلايَ يَا أَبَا إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ
يَا مَوْلايَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى
يَا مَوْلايَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ
يَا مَوْلايَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ
أَنَا مَوْلًى لَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ جَهْرِكُمْ، مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا وَ هُوَ يَوْمُ #الْأَرْبِعَاءِ، وَ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ فَأَضِيفُونِي وَ أَجِيرُونِي، بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِين🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری
🌹صلی الله علی زهرا خیر النساء ...
🖤 شهادت حضرت فاطمه علیها سلام تسلیت باد.🥀
🎤 کربلایی محمد حسین پویانفر
📎 #فاطمیه #ایام_فاطمیه
@hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 وقتی #حاج_قاسم سلیمانی از حضرت زهرا سلام الله علیها میگوید و میگرید ...
✧❁🖤 یا حضرت فاطمه (س) 🖤❁✧
🏴 #شهادت_حضرت_زهرا (س)
🏴 #ایام_فاطمیه
@hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 نوای #فاطمیه در مسابقه قهرمانی بوکس در ترکیه به درخواست بوکسور ایرانی
به هر بوکسور موقع ورود حق انتخاب پخش یک موزیک داده می شود. علیرضا قنبری بوکسور ایرانی مداحی فاطمیه مهدی رسولی را انتخاب کرده تا پخش شود.
یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی
مولای ما، فاطمه جان
برس به فریادمان
@hadi_soleymani313
🕊#شهیدانه | #شهید_گمنام
🔻با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. بعد از اتمام نماز بود و مشغول صحبت و خنده بودیم. پیرمردی جلو امد. او رامی شناختم. پدر شهید بود. همان که ابراهیم، پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام کردیم و جواب داد.
همه ساکت بودند. برای جمع جوان ما غریبه می نمود. انگار می خواهد چیزی بگوید، اما... لحظاتی بعد سکوتش را شکست. آقا ابراهیم ممنونم. زحمت کشیدی، اما پسرم! پسرم از دست شما خیلی ناراحت است!!
لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.چشمانش از تعجب گرد شده بود، آخر چرا؟!! بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود. صدایش هم لرزان:
🕊دیشب پسرم را در خواب دیدم. می گفت: در مدتی که ما کمنام بی نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات حضرت زهرا(س) به ما سر می زد. اما حالا دیگر چنین خبری نیست. می گویند: شهدای گمنام مهمان ویژه حضرت صدیقه اند.
پیرمرد دیگر ادامه نداد. سکوت جمع ما را فراگرفته بود. دانه های درشت اشک از گوشه های چشم ابراهیم غلط می خورد. می توانستم فکرش را بخوانم. گمشده اش را پیدا کرده بود. گمنامی!
#فاطمیه
@hadi_soleymani313