02.pdf
1.3M
#متن_جزءدو 📖(2) قرآن کریم
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
ثواب روزه روز دوم ماه مبارک رمضان:
🌕 پیامبر اکرم (ص) برای کسانی که روز دوم #ماه_رمضان را روزه گرفتند فرمودند:
🌺 خداى عز و جل به هر گامى که بردارید عبادت یک سال و ثواب یک پیغمبر و روزه یک سال براى شما بنویسد.
📚 امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص ۴۸
@hadi_soleymani313
#سلام_امام_زمانم
السلام علیک حین تقرا و تبین✋🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خوشههای خشم فرانسوی
🔹تصاویر منتشرشده از خیابانهای پاریس، آتشسوزی در خیابانهای این شهر و شعارهای معترضان را نشان میدهد. گزارشها حاکی است پلیس برای سرکوب معترضان به خشونت متوسل شده است.
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
شکست گزینههای روی میز آمریکا
🔹مرکز تحقیقات کنگره آمریکا در جدیدترین
گزارش خود به شکست تمامی راهکارهای دولتهای متعدد آمریکا اعم از «تحریمهای جامع، اقدامات محدود نظامی و تعامل دیپلماتیک» با ایران در مهار ایران اعتراف کرده است.
🔹در ادامه این گزارش آمده است: «تا سال ۲۰۲۳، حکومت ایران از نفوذ قابلتوجهی در منطقه خاورمیانه برخوردار است و درحال توسعه روابط جدید با روسیه و چین است و کماکان قادر است منافع آمریکا در منطقه و فراسوی آن را به چالش بکشد».
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
هر روز قرآن بخوانید؛ حتی نیم صفحه!
💬 رهبر انقلاب:
🔹 استماع قرآن یک امر تفنّنی نیست... هر روز حتماً قرآن بخوانید. حالا نمیگویم روزی مثلاً فرض کنید نیم جزء یا یک حزب بخوانید... روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه، امّا ترک نشود. در طول سال روزی نباشد که شما قرآن را باز نکنید و قرآن را تلاوت نکنید.
#ماه_رمضان
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر زیبای ِ حراست یک مجموعه
وقتی میگوییم حراست ها میتوانند و باید در مورد #حجاب تذکر بدهند و و تذکر آنها تاثیر گذار هم هست یعنی همین !!!
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
🎥 ادامه ناآرامیها در سرزمینهای اشغالی
🔹پلیس رژیم صهیونیستی با معترضان به لایحه اصلاح قضایی مدنظر نتانیاهو در تلآویو و حیفا درگیر و از خودرو آبپاش برای متفرقکردن آنها استفاده کرد.
🔹۲۶ معترض هم بهدلیل مسدودکردن بزرگراه «ایالون» تلآویو بازداشت شدند.
#فروپاشی_اسرائیل
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
سخنگوی وزارت خارجه: آنانکه باد میکارند، طوفان درو میکنند
🔹کنعانی خطاب به مقامات فرانسوی: آنانکه باد میکارند، طوفان درو میکنند، ما از تخریب و آشوب حمایت نمیکنیم، اما میگوییم بهجای آشوبآفرینی در دیگر کشورها، صدای مردم خود را بشنوید و از خشونت علیه آنان بپرهیزید.
🔹دولت فرانسه باید با مردم خود گفتوگو کند و صدایشان را بشنود. اینگونه خشونتورزی، هیچ سنخیتی با نشستن بر کرسی درس اخلاق و موعظه به دیگران ندارد.
🔹همچنین معترضان فرانسه منتظرند تا کلیپ دستهجمعی وزرای زن اروپایی، استرالیایی و کانادایی را در حمایت از زنان معترض فرانسوی ببینند.
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
💚راه بدست آوردن هزار رحمت الهی در عصر #جمعه، خواندن صد مرتبه سوره قدر است.
🌺برای برخورداری از این هزار برکت در امروز ،صد مرتبه سوره قدر را بخوانیم و هدیه کنیم به #امام_زمان علیه السلام.
@hadi_soleymani313
💢✿↶ نـمــاز شـ🌙ـب
سوم #مــاه_رمضـــــان↷✿💢
💠🔹پیامبر اکرم ﷺ فرمودنـد:
⤵️ هر کس در شب سوم ماه رمضان
◽️۱۰ رکعت نماز بجا بیاورد
◽️۵ نماز دو رکعتی
🔹⇦ در هر رکعت بعد از سورہ «حمد»
🔹⇦ ۵۰ مرتبه سوره «توحید» را بخواند
🕊 هر کس این نماز را بخواند منادی
از جانب خداوند با عزت و جلال ندا میکند
همانا او آزاد شده خدا از آتش جهنم میباشد
و درهای آسمان برای وی گشوده میشود
↲وسائل الشیعه، جلد ۵
✍ در صورت امکان
این نماز را انتشار دهید
تا شما هم در ثوابش شریک باشید
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
@hadi_soleymani313
دعای هرشب #ماه_رمضان که باعث آمرزش گناهان چهل ساله می شود.
@hadi_soleymani313
🔵توصیه امام زمان به خواندن دعاي افتتاح
امام زمان علیه السلام فرمودند :
🔷 دعای افتتاح را در تمام شب های #ماه_رمضان بخوانید. زیرا فرشته ها به آن گوش میدهند و برای خواننده آن طلب آمرزش میکنند.
📚 صحیفه مهدیه بخش ۵ دعای ۸
#رمضان_مهدوی
▫️متن دعای افتتاح👇🏻👇🏻
🔗 erfan.ir/m111
🔴هموطنان عزیز
👆برای اعلام تخلفات مربوط به مالیات پزشکانی که از کارتخوان استفاده نمیکنند و نقدی میگیرن و تخلفات دیگر به این سامانه #سوت_زنی، تخلفات اعلام کنید....
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
#دختر_شینا
قسمت3⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
تند تند اشکهایم را پاک کردم و به رویشان خندیدم .اتوبوس که حرکت کرد، صمد را دیدم که دست بچه ها را گرفته و دنبال اتوبوس می دود.
همان طور که صمد می گفت، شد. زیارت حالم را از این رو به آن رو کرد. از صبح می رفتیم می نشستیم توی حرم. نماز قضا می خواندیم و به دعا و زیارت مشغول می شدیم. گاهی که از حرم بیرون می آمدیم تا برویم هتل، نیمه های راه پشیمان می شدیم. نمی توانستیم دل بکنیم. دوباره برمی گشتیم حرم.
یک روز همان طور که نشسته بودم و چشم دوخته بودم به ضریح، یک دفعه متوجه جمعیتی شدم که لااله الاالله گویان وارد حرم شدند. چند تابوت آرام آرام روی دست های جمعیت جلو می آمد. مردم گل و گلاب به طرف تابوت پرت می کردند. وقتی پرس وجو کردم، متوجه شدم این ها شهدای مشهدی هستند که قرار است امروز تشییع شوند. نمی دانم چطور شد یاد صمد افتادم و اشک توی چشم هایم جمع شد. بچه ها را به مادرشوهرم سپردم و دویدم پشت سر تابوت ها. همه اش قیافه صمد جلوی چشمم می آمد، اما هر کاری می کردم، نمی توانستم برایش دعا کنم. حرفش یادم افتاد که گفته بود: «خدایا آدمم کن.» دلم نیامد بگویم خدایا آدمش کن. از نظر من صمد هیچ اشکالی نداشت. آمدم و کناری ایستادم و به تابوت ها که روی دست مردم حرکت می کرد، نگاه کردم و غم عجیبی که آن صحنه داشت دگرگونم کرد.
✫⇠قسمت :4⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
همان جا ایستادم تا شهدا طوافشان تمام شد و رفتند. یک دفعه دیدم دور و بر ضریح خلوت شد. من که تا آن روز دستم به ضریح نرسیده بود، حالا خودم را در یک قدمی اش می دیدم. دست هایم را به ضریح قفل کردم و همان طور که اشک می ریختم، گفتم: «یا امام رضا! خودت می دانی در دلم چه می گذرد. زندگی ام را به تو می سپارم. خودت هر چه صلاح می دانی، جلوی پایم بگذار.» هر کاری کردم، توی دهانم نچرخید برای صمد دعا کنم. یک دفعه احساس کردم آرام شدم. انگار هیچ غصه ای نداشتم. جمعیت دور و برم زیاد شده بود و خانم ها بدجوری فشار می آوردند. به هر سختی بود خودم را از دست جمعیت خلاص کردم و بیرون آمدم. بوی عود و گلاب حرم را پر کرده بود. آمدم و بچه ها را از مادرشوهرم گرفتم و از حرم بیرون آمدیم.
رفتیم بازار رضا. همین طور یک دفعه ای تصمیم گرفتیم همه خریدهایمان را بکنیم و سوغات ها را هم بخریم. با اینکه سمیه بغلم بود و اذیت می کرد؛ اما هر چه می خواستیم، خریدیم و آمدیم هتل.
روز سوم تازه از حرم برگشته بودیم، داشتیم ناهار می خوردیم که یکی از خانم هایی که مسئول کاروان بود آمد کنار میزمان و گفت: «خانم محمدی! شما باید زودتر از ما برگردید همدان.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
✫⇠قسمت :5⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
هول برم داشت. سرم گیج رفت. خودم را باختم. فکرم رفت پیش صمد و بچه ها. پرسیدم: «چی شده؟! اتفاقی افتاده؟!»
زن که فهمید بدجوری حرف زده و مرا حسابی ترسانده. شروع کرد به معذرت خواهی. واقعاً شوکه شده بودم. به پِت پِت افتادم و پرسیدم: «مادرم طوری شده؟! بلایی سر بچه ها آمده؟! نکند شوهرم...»
زن دستم را گرفت و گفت: «نه خانم محمدی، طوری نشده. اتفاقاً حاج آقا خودشان تماس گرفتند. گفتند قرار است توی همین هفته مشرّف شوند مکه. خواستند شما زودتر برگردید تا ایشان کارهایشان را انجام دهند.»
زن از پارچ آبی که روی میز بود برایم آب ریخت. آب را که خوردم، کمی حالم جا آمد.
فردای آن روز با هواپیما برگشتیم تهران. توی فرودگاه یک پیکان صفر منتظرمان بود. آن وقت ها پیکان جزو بهترین ماشین ها بود. با کلی عزت و احترام سوار ماشین شدیم و آمدیم همدان. سر کوچه که رسیدیم، دیدیم جلوی در آب و جارو شده. صمد جلوی در ایستاده بود. خدیجه و معصومه هم کنارش بودند. به استقبالمان آمد. ساک ها را از ماشین پایین آورد و بچه ها را گرفت. روی بالکن فرش پهن کرده بود و حیاط را شسته بود. باغچه آب پاشی شده و بوی گل ها درآمده بود. سماوری گذاشته بود گوشه بالکن.....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/hadi_soleymani313