فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مطهری(نقل به مضمون):
روزی در این اندیشه بودم آیا از آمدنم به #حوزه_علمیه به سود بردهام یا ضرر؟ پس از تامل بدین نتیجه رسیدم همینکه توانسته ام قاعده فلسفی "الواحد لایصدر عنه الّا الواحد" را درک کنم کافیست برای سودی کلان؛ دیگر باقی اش بماند!
دیدگاه شما چیست؟
پ ن: این ایام، فصل ثبت نام حوزه های علمیه است...
برای #استعدادسنجی میتوانید از سایت شتابدهنده استعداد #اوجِمان استفاده کنید (کلیک کنید)
@hadihoseiniasl
هدایت شده از اوجمان l راهبری استعداد
📌 شیخ عبدالکریم حائری و دکتر محمد قریب
آقای دکتر قریب، به مرحوم والد [آیتالله سید محمد محقق داماد] علاقه و ارادت عجیبی داشت. این علاقه و دوستی از روزگار جوانی والد سرچشمه میگرفت. ایشان در دوران جوانی برای تبلیغ به روستایی میرود که از آنِ آبا و اجداد همین آقای دکتر قریب بوده و از آن جا این علاقه و دوستی صورت میبندد.
[دکتر قریب تعریف میکرد:] من به جدّ شما، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم، پس از دیداری که بسیار برای من سرنوشتساز بود، ارادت و علاقه شدید پیدا کردم. من پس از تحصیلات مقدماتی به مرحلهای رسیدم که میتوانستم رشتهای را برای ادامه تحصیل برگزینم. بسیار بسیار علاقه داشتم طبیب شوم و در طب تخصص پیدا کنم. پدرم اصرار داشت که خیر، باید بروی قم و وارد حوزه علمیه بشوی. خیلی دوست داشت من طلبه بشوم. چون ما خانواده مذهبی بودیم و به شدت پایبند به مسائل دینی و انجام فرائض، پدرم نمیتوانست بپذیرد من به فرنگ بروم. میگفت: اگر بخواهی طب بخوانی میروی فرنگ و کمکم میافتی توی کارهای خلاف شرع و… این بگومگو در خانه و خانواده ما شدید شد. از یک طرف اصرار پدر بر این که باید درس طلبگی بخوانی و از یک سوی پافشاری من که خیر، من به طب علاقه دارم و دوست دارم در این رشته ادامه تحصیل بدهم.
وقتی که به بن بست رسیدیم، من به ایشان پیشنهاد دادم: آیا میپذیرید برویم پیش آقا شیخ عبدالکریم، هرچه ایشان فرمود همان را انجام بدهیم؟ ایشان پذیرفت. من با این که این پیشنهاد را دادم، ولی یک درصد هم احتمال نمیدادم آقا با خواست و آرزوی من هماهنگی داشته باشد و بفرماید که من طب بخوانم. با این حال مأیوسانه با پدرم آمدیم قم، رفتیم منزل آقا. به محض این که نشستیم، پدرم رو کرد به آقا و گفت: آقا! من دوست دارم این بچه من بیاید قم خدمت شما و درس طلبگی بخواند؛ ولی خودش اصرار دارد و مایل است که درس طب بخواند. چون به توافق نرسیدیم، قضیه به این جا ختم شد که بیاییم محضر شما، هرچه شما بفرمایید عمل کنیم.
تا صحبت پدرم تمام شد، یک مرتبه آقا بلند شد و آمد مرا بوسید، رو کرد به پدرم و فرمود: نه تنها جایز، بلکه واجب است که ایشان طب بخواند. خدا، به اندازه کافی طلبه رسانده و اکنون یک سری متقاضی داریم؛ جواب کرده و نپذیرفتهایم. من از این فرمایش آقا بسیار خوشحال شدم و با یک دنیا شور و شوق، محضر ایشان را ترک کردیم. و اکنون هرچه خدمت می کنم، ثواب آن را به روح بلند آقا تقدیم میکنم.
📚 منبع: مجله حوزه، شماره 125،
مصاحبه با آیتالله سید مصطفی محقق داماد
به نقل از کانال تلگرامی تاریخ شفاهی حوزه
پ ن: قرائت دعای کمیل با صدای مرحوم دکتر قریب را اینجا گوش کنید
#استعدادسنجی
#هدایت_شغلی
#شتابدهنده_استعداد_اوجمان
🔻🔻🔻🔻🔻
@owjeman
Owjeman.ir