🔴اولین مصاحبه تلوزیونی فرزند
#حاج_قاسم_سلیمانی در لینک زیر👇
http://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c
🔴گزارشی از حضور رهبرانقلاب
بمناسبت شهادت شهید#قاسم_سليماني
درمنزل ایشان باحضور همسر و دختر
این شهید خانم #زینب_سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥واکنش مردم به #شهادت #حاج_قاسم
AUD-20200103-WA0057.opus
156K
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
♦️صحبتهای امروز همسر شهید مجاهد سرلشکر حاج قاسم سلیمانی
در مورد ترور و شهادت سردار بزرگ اسلام
🔹بشنو! دارند پشت بیسیم، «بسم الله القاصم الجبارین» میگویند... علم بر زمین نمیماند سردارم...
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#قاسم_سليماني
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
✨🍁✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁
🍁
#پارت44
روی تَختم دراز کشیده بودم، صدای نفس های منظم اسرا می آمد. غرق پادشاه هفتم بود. دلم تنگ ریحانه بود.
گوشی ام رابرداشتم تا حالش راازپدرش بپرسم، یادآوری حرف مادر درذهنم ازاین کارمنعم کرد. مادر درست می گفت وَمن به حرفهایش اعتمادداشتم، چون همیشه چیزی راکه دلت می خواهدبپوشاندراپرده برداری می کرد
وَآن پشت پرده رادیدن تلخ بود، گاهی آنقدرتلخ که سعی می کنی پرده راسرجایش بکشی وشتردیدی ندیدی.
البته بایداین راقبول کنم ندیدن، باوجود نداشتن فرق دارد. کارم پیش آقای معصومی تمام شده بایدقبول کنم و نجنگم.
با حسرت گوشی راروی میز گذاشتم ونگاهش کردم، درخیالم شماره اش راگرفتم ودلتنگی ام رابرطرف کردم. پدرش باهمان صدای آرام وگرمش گفت که ریحانه خوب است، فقط مثل من دل تنگ است.
با بچه ها روی صندلی های نزدیک بوفه نشسته بودیم و حرف می زدیم. سه روز از وقتی جواب سلام آرش را نداده بودم، گذشته بود و از آن روز دیگر ندیده بودمش.
نیمه ی اسفند گذشته بودوهوا کم کم از آن سوزو سرمایش کم شده بود و بوی بهار می آمد.
مدام با چشم هایم دنبالش می گشتم، کاش میشدازسارا سراغش رابگیرم. ازترس این که پیش خودش درموردم فکرها نکند هربارکه می خواهم حرفی ازآرش بزنم پشیمان می شوم.
درهمین فکرها بودم که سارانگاه مرموزی به من انداخت و گفت:
–بچه ها چند روزه آرش نیست، امروزم سر کلاس غیبت داشت شماها خبری ازش ندارید؟
از این که اسم آرش را اینقدر راحت به زبان آورد حسودیم شد، شایدهم با شنیدن اسمش بود که قلبم ضربان گرفت.سوگند حرفی نزد. من هم سعی کردم خودم را خونسرد نشان بدهم. شانه ایی بالا انداختم و گفتم:
– ما باید از کجا بدونیم.
با تردید گوشی اش را از جیب مانتواش در آوردو گفت:
– نمی خواستم بهش زنگ بزنم، ولی دیگه دارم نگران میشم.
شماره را گرفت و منتظر ماندباز این قلب من بود که تالاپ، تالاپ، می کرد. چشمم را به زمین دوختم تا سارا متوجه تغییر حالتم نشود.خدایا اگه گوشی را بردارد و بااو خوش و بش کند انوقت چطور خونسرد باشم. گوشی را روی بلندگو گذاشته بود. بوقهای ممتد نشان از برقرار نشدن ارتباط می داد. نفس راحتی کشیدم.
ــ دسترس نیست.احتمالا خاموشه.
باید از سعید بپرسم، حتما اون می دونه. بعد از رفتنش.
سوگند لبخندی زدو گفت:
–وای توکه اینقدر شهیدشی، چرا خب بی خیال نمیشی، بله رو بگو، خلاص.
┄┅🌵••══••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••══••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁✨🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🍁✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁
🍁
من چیزی نمیگم خودتون ببینید 😔
دلهای سوخته از داغ تـــــ💔ـــو
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قاسم_سليماني
#انتقام_سخت
┄┅🌵••══••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••══••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁✨🍁
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
وقتی پدرشون توی سوریه شهید شد
حاج قاسم براشون عروسک و اسباب بازی میخرید تا جای خالی باباشون احساس نشه
بچها؛ دوباره پدرتون شهید شد.
#حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_شهید_سلیمانی
#انتقام_سخت
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
❌ روایت زیبای #حاج_قاسم_سلیمانی از زن خواننده لبنانی ، و رزمنده ی کم سنی که باید از جبهه می رفت
وقتی جنگ های ۳۳روزه انجام
می گرفت ، یک خانم مسیحی که خواننده هم بود! _ ولی زن منصفی بود _ خیلی متأثر شد از آنچه در لبنان اتفاق افتاد؛ یک جمله ای گفت جمله اش خیلی تکان دهنده بود ... ❌
⚫️سلام وعرض تسلیت دوستان عزیز
ان شالله بعد عزای #حاج_قاسم_سلیمانی سرداردلها
کانال به روال قبل بر میگرده🖤🙏
YEKNET.IR - zamineh - 2 esfand 97 - narimani.mp3
5.57M
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
خبر چه سنگینه
خبر پر از درده😭😭😭
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#قاسم_سليماني
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💜🌸💜
💜🌸💜
🌸💜
💜
🔴تو خود بخوان
حدیث مفصل از این مجمل...🏴🏴🏴
#انتقام_سخت
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قاسم_سليماني
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸💜🌸💜
✨🍁✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁
🍁
🍁🍂🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍃
🌸سپیده سر زده تا صبح فقط اندکی مانده است.
سلام دوستان!
چند کلمه حرف باهاتون دارم .
دوست دارید این پیام رو هرکجا میخواید ارسال کنید.
خب و اما بعد ...
این روزها امام زمانمون عزاداره ! #سردار قوت قلبی بود برای اماممون.
منتها راهش ادامه داره بلکه با قدرت بیشتر ...
حاج قاسم سلیمانی راه ظهور رو مساعد کرد با اون بلایی که سر داعش آورد.
با تزریق ایمان و خودباوری که توی انصارالله یمن، سوریه، عراق و لبنان ونیروهای مقاومت دنیا وارد کرد.
به لطف خدا خون شهید دل های مرده ی زیادی رو بیدار کرده و میکند.
با بیداری که در قلب ما به وجود آورد، راه ظهور منجی رو مساعد کردند.
چقدر قشنگ اومد وظیفه اش رو انجام داد و رفت ... کامل و تمیز 👌
لبخند زد و گفت: ما رفتیم حالا شما ببینم چیکار میکنید.
این داغ فقط با #ظهور مولامون هست که التیام پیدا میکنه و نه هیچ چیز دیگر...
احتمالا توجه کردید خون این شهید یه بیداری خاصی تو همه ایجاد کرده ، همه رو از اون یکنواختی، روزمرگی و در بعضی افراد (افسردگی)قبل بیرون آورده.
اصل حرفم اینه 👇👇
برای ظهور این حس خیلی لازمه.
در روایات متعدد داریم که موقعی خداوند فرج مهدی را میرساند که قلب های مردم آماده باشد. تا تنور داغه بچسبیم.
❇️خیلی هامون دنبال یه بهونه یا انگیزه میگشتیم تا یه تکونی به خودمون بدیم.
خون این شهید دلهامون رو زنده کرد.
این خواست خدا بود بفرموده ی آقا دلها دست خداست.
نذاریم تنور محبت به مولامون امام زمان ارواحناه فداه فقط برای این چند روز روشن باشه .
دورهم جمع شید این چند صباح باقی مونده تا ظهور( که فقط خدا میداند کی هست اما وظیفه داریم اونو نزدیک ببینیم ) برنامه ریزی کنید ، باهم عهد ببندید، هرکاری که فکر میکنید میتونید در راستای یاری مهدی فاطمه لازمه انجام بدید.
🔵کارفرهنگی
🔴مطالعاتی
🔵سیاسی
🔴 هنری ...
ما چقدر به هنر اصیل اسلامی تو این روزها نیاز داریم. در عرصه ی رسانه و فضای مجازی ...
زن ومرد گرفته تا بچه ها
جمع های صمیمانه ی مهدوی تشکیل بدید.
گروه های هم اندیشی فکری !
1⃣تقسیم وظایف کنید.
2⃣ کارها رو گروهی انجام بدید.
3⃣روحیه ی جهاد رو در خودتون تقویت کنید
نذارید این حس و حال از بین بره .
باید قلب هامون همچون آهن و فولاد قوی باشد.💪
وعده ی خدا حتمی است 👇👇
🏳نصر من الله و فتح قریب🏳✊
#هیام
کپیآزاد
┄┅🌵••══••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••══••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁✨🍁
هدایت شده از آشپزخونه بهشتی(آشپزی اسلامـی)
16.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ٖ:🎥 پیش بینی سردار سلیمانی از نحوه ی شهادت خود، از زبان فرزند شهید مدافع حرم حسین محرابی 💚
حتما دانلود شود🌐
هدایت شده از همسران موفقِ فاطمی❤💍
📸وصیت #سردار_سلیمانی
🔺همسرم من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده ام. محمود می داند. قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. بر آن کلمه سرباز #قاسم_سلیمانی بنویسید نه عبارت های عنوان دار
#حاج_قاسم_سلیمانی
😔😭😔😔😭
✨🍁✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁
🍁
#حرف_قشنگ
📍دو چیز شما را تعریف می کند:
۱ـ بردباریتان وقتی هیچ چیزی ندارید
۲ـ ونحوه رفتارتان وقتی همه چیز دارید.
#دو_کلمه_حرف_حساب
┄┅🌵••══••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••══••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁✨🍁
✨🍁✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁
لبم را گاز گرفتم و گفتم:
–چطور؟
خنده ایی کردو گفت:
–استرست توحلقم. دیگه چیزی نمونده بودباچشمات زمین روسوراخ کنی.
ــ امیدوارم سارام متوجه...
ــ نه بابا، اون به خوبی من، تو رو نمیشناسه.
همین که داخل سالن شدیم، سارا هراسان به طرفمان امدو گفت:
– بچه ها آرش تصادف کرده.
یه آن احساس کردم دیوارها فروریخت ومن تنها روی آوارها ایستاده ام. مات فقط نگاهش کردم.
سوگند پرسید:
– چیزیش شده؟
ــ آره، موقع تصادف کمربندنبسته بوده، به سرش ضربه بدی خورده ،دو روز بیهوش بوده، ولی الان حالش بهتره، آوردنش توی بخش.
زبانم نچرخید چیزی بپرسم فقط نگاه می کردم. سارا با استرس پرسید:
–فردا بچه ها می خوان برن ملاقات، منم باهاشون میرم. شمام میایید؟
سوگند خیلی زود جواب منفی دادو من هنوز هم متحیر بودم.
سوگندپرسید:
–پس چرا تا حالا کسی حرفی نزده بود؟
ــ خب جز سعید کسی نمیدونسته، خود سعیدم امروز امده دانشگاه، بیمارستان بوده.
سوگند دستش را پشتم گذاشت و همانطور که به طرف کلاس هدایتم می کرد زیر گوشم گفت:
–تو برو کلاس بشین من برم یه آب میوه بگیرم زود میام، رنگت پریده.
فقط او می فهمیدچه حالی دارم وچه جنگی درشاه راه گلویم بابغض به پاکرده ام. دردلم صدبار خدارا شکر کردم که آرش حالش خوب شده.
به خانه که رسیدم آنقدر دمق بودم که مادر متوجه شد. برایم دم نوش گل گاو زبان درست کرد و با خرما به خوردم داد.
نمیدانم این سعیده از کجا بو کشید که فوری ظاهر شدو اصرار کرد که برویم یک دوری بزنیم.
اسرا به شوخی گفت:
– سعیده جان دوباره نری یکی دیگه رو بکشی کار بدی دست خواهر ماها، بیچاره تازه دو روزه بیکار شده ها. بزار منم باهاتون بیام حواسم بهتون باشه.
سعیده خندید.
– بد کردم، کلی تجربه بچه داری کسب کرد.
با این بهانه ها هم تو رو با خودمون نمی بریم.
ــ اصلا من بهتون افتخار نمیدم، کلی درس دارم.
همین که روی صندلی ماشین جاگرفتم، فوری پرسید:
–دوباره در مورد آرشه؟
با تعجب گفتم:
– چی؟
ــ همین قیافت دیگه، این دفعه چه جور دلبری کرده؟
سرم راپایین انداختم.
–تصادف کرده.
همه چیز را تعریف کردم.
ــ خب خدارو شکر که حالش خوب شده، این که ناراحتی نداره.
سکوت کردم. لبخندزد.
– خب برو ملاقاتش با دوستات تا مطمئن بشی.
ــ روم نمیشه، اونم پیش بچه های کلاس، می ترسم جلوشون چیزی بگه، همه متوجه بشن. تازه کلا من برم ملاقاتش همه شاخ درمیارن. چون من از این کارا نمی کنم
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
┄┅🌵••══••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••══••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁✨🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💜🌸💜
💜🌸💜
🌸💜
💜
✅پیکرهای شهید سلیمانی
و المهندس در حرم مطهر سیدالشهدا
😭😭😭😭
👌خوشا به سعادتتون
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قاسم_سليماني
#انتقام_سخت
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تازه داماد شهید
شهید «وحید زمانینیا» دلاور ۲۷ سالهای که همراه سردار سلیمانی آسمانی شد
✨🍁✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁
🍁
#پارت45
خدایاچطورهمه ی این اتفاقهاراکنارهم می چینی وبه امتحان دعوتم می کنی، من شاگردزرنگی نیستم.
سعیده پرسید:
–کدوم بیمارستانه؟
ــ نمیدونم.
ــ خب از دوستات بپرس.
ــ شماره دوستش سعید رو که ندارم.از ساراهم بپرسم، نمیگه واسه چی می خوای.
ــ تو فردا فقط آمار بگیر کدوم بیمارستانه، و همراه داره یا نه، بقیه اش با من.
ــ می خوای چیکار کنی؟
ــ می خوام ببرمت ملاقاتش دیگه.
ــ نه سعیده، من روم نمیشه.
سعیده کلافه گفت:
–ای بابا، تکلیف من رو روشن کن. مگه نمی خوای بری ببینیش.
وقتی سکوتم رادید، گفت:
– نترس بابا، مشکلی پیش نمیاد.
وقتی وارد کلاس شدم بچه ها در مورد آرش و تصادفش و بیمارستان حرف می زدند. فهمیدن این که کدام بیمارستان بستری بود اصلاسخت نبود. حتی از بین حرفهایشان فهمیدم کدام بخش واتاق است.
برای سعیده اسم بیمارستان وشماره ی اتاق راپیام دادم.
اوهم پیام داد که ساعت سه دنبالم می آید.
بچه ها حدودا ساعت دو به طرف بیمارستان راه افتادند.
وقتی سارا دوباره پرسید همراهشان میروم یا نه؟گفتم:
– نه.
تعجب کردوگفت:
–فکر می کردم میای. منتظر جوابم نماندو رفت.
سعیده که دنبالم آمدنقشه اش راگفت.
استرس گرفته بودم، پرسیدم:
– به نظرت کارم درسته؟
ــ چطور؟
ــ آخه من که جواب منفی بهش دادم تموم شده. دیگه معنی این ملاقات رفتن چیه؟
سعیده قیافه ی خنده داری به خودش گرفت و گفت:
–معنی و مفهوم آن این است که شما نمی تونی دل بکنی. نگرانش هستی و دلتم براش تنگ شده.
کلافه گفتم:
–وای سعیده با حرفهات استرسم رو بیشتر می کنی. یعنی واقعا همین معانی رو میده؟ بیا برگردیم. اصلا نمیرم.
سعیده دستم را گرفت و گفت:
–اصلا نگران نباش. خب اون هم کلاسیته، یه کم روشنفکرانه فکر کن، داری میری ملاقات هم کلاسیت.
باخودم فکر کردم، اگه مادر بفهمد احتمالاخوشش نمیآید.
سرم را پایین انداختم و گفتم:
–خب این رفتنه برام یه جور ادای دینه، چون اون چند بار من رو رسونده.
اینجوری حساب بی حساب می شیم.
سعیده شانه ایی بالا انداخت.
–اینم میشه.
انگار با این فکر وجدانم آسوده تر شد.
نزدیک بیمارستان که رسیدیم سعیده پرسید:
–چیزی نمی خری؟
ــ راست میگیا.اصلا یادم نبود.
ــ می خوای از همینجا، اشاره به دکه ی رو به روی بیمارستان کرد، یه سبد گل بگیریم.
با چشم های گردشده گفتم:
┄┅🌵••══••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••══••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁✨🍁
♦️ آخرین دست نوشته شهید سردار حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه سوریه قبل از پرواز
🔹الهی لا تکلنی
خداوندا مرا بپذیر
خداوندا عاشق دیدارتم
همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نموند.
خداوندا مرا پاکیزه بپذیر
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قاسم_سليماني
#انتقام_سخت
✨🍁✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁
🍁
❣گفتم:با این همه گناه
چڪار مے توانم بڪنم؟
✨مهربانم فرمود:
《الم یعلموا ان الله هو
یقبل التوبة عن عباده》
مگر نمے دانند خداست
ڪه توبه را از بندههایش
قبول مےڪند🌷
┄┅🌵••══••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••══••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁✨🍁
🍃خطِ خون نقطهء پایان سلــیــمـــانی نیست
🍃بهراسید که این اولِ #بسم الله است...
سیدحمیدرضابرقعی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 #قاسم_سلیمانی
هزاران
🇮🇷« #سردارسلیمانی» 🇮🇷
#تربیت_کرد.👌🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
سلام آقااااااا....
آمدم ای شاه پناهم بده ....
😭😭😭😭😭
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃