💎قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:
أفضَلُ الإِيمانِ أن تُحِبَّ للّه ِِ و تُبغِضَ للّه ِِ .
پيامبراکرم صلى الله عليه و آله می فرمایند:
برترين ايمان ، آن است كه براى خدا دوست بدارى و براى خدا دشمن بدارى .
📖المعجم الكبير،ج۲۰،ص۱۹۱،ح۴۲۵
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#پارت21
رمان آنلاین
#مثل_پیچک🌱
🖌 به قلم #مرضیه_یگانه
نگاه خانم جان روی سبد سبزی وسط سفره ، مانده بود و انگار من هم اشتهایی به خوردن نداشتم .
مهیار هم بعد از آنکه برای یک لقمه گنجشکی که گرفت ، بلند ، الهی شکر گفت ، نگاهمان کرد .
غم نگاه من و خانم جان جنس درگیری فکری مان را مشخص می کرد :
ـ حالا که هنوز جواب آزمایش نیومده که اینقدر ناراحتید ؟
انگار همین یک جمله ی مهیار ، خانم جان را راضی کرد .
نگاهش سمتم آمد و در حالیکه با دست به من اشاره می کرد برخیزم ، گفت :
ـ راست میگه مهیار ... بلند شو سفره رو جمع کن ... فعلا هم از این موضوع حرفی به پدر و مادرتون نزنید .
تا خواستم برخیزم ، مهیار گفت :
ـ نه .... تو بشین مستانه ... من جمع می کنم .
لبخندی زدم و او در حالیکه سبد سبزی و پیش دستی های دست نخورده و تمیز سر سفره را می برد از جا برخاست .
با رفتن مهیار ، خانم جان با چشم غره نگاهم کرد :
ـ واسه چی خودتو یه تکون نمیدی ؟ سفره صبحانه و ناهار و شام رو مهیار جمع کنه که چی بشه ؟
ـ وا ... خانم جون به من چه ... خودش گفت .
ـ بیخود .... مهیار زیادی دیگه سرش رو واسه تو خم کرده ، سوارش شدی دیگه .
چشمانم از شنیدن این حرف خانم جان گرد شد که ادامه داد :
ـ از راه نیومده یه طوری بغض کرده که منم به غصه انداختی .... بیچاره بچه ام مهیار ... چقدر دورت بچرخه !
خیلی خیلی از دست خانم جان دلخور شدم . آنقدر که از روی ایوان برخاستم که گفت :
ـ کجا حالا ؟
شاید هم خیلی واقعا لوس شده بودم که سر همان دو جمله ی خانم جان بغض کرده گفتم :
ـ میرم حیاط قدم بزنم .
خانم جان باز کنایه زد :
ـ برو ... باز دلت هوس نازکشی مهیار رو کرده ؟!
و همان موقع مهیار رسید . من دمپایی پا می کردم و خانم جان از حرص ایش بلندی می گفت که مهیار سر رسید :
ـ چی شده ؟
ـ ولش کن این دختره ی لوس رو ... گفتم بزرگ شده اخلاق گند بچه گونه اش رو گذاشته کنار ... حالا می بینم نه ...
مهیار وا رفت :
ـ خانم جون چی بهش گفتی باز ؟
ـ هیچی به خدا ... دیگه خودشو لوس کرده ... رفته یه شیشه خون داده ، چه خبره که اینهمه خودشو میگیره !
مهیار پف بلندی کشید . روی لبه ی حوض وسط حیاط خانه ی خانم جان نشستم . با آنکه هنوز صدا و تصویر خانم جان و مهیار را می شنیدم و می دیدم ، اما ترجیح دادم کنارشان نباشم اما مهیار طاقت نیاورد و دنبالم آمد .
🌺رفتن به پارت اول👇🌺
https://eitaa.com/hadis_eshghe/18459
🖌 به قلم نویسنده محبوب #مرضیه_یگانه
#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال واسم نویسنده⛔️
🦋✨کانال حدیث عشق✨🦋
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#السلام_ایها_غریب
#سلام_مولای_مهربانم
هر دم بگو میان قنوتت بہ صد نیاز
عَجل علے ظُهورکَ یا فارسَالحـِجاز
هردمبگو بہ اشکروان روبہ آسمان💔
عَجل علے ظهورکَیا صاحبَالزَمان😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صبحتون_مهدوی
🏴 چشمِ همه منتظرِ انتقام توست...
▪️اللهم عجّل فرجَ ولیکَ المُنتقم 🤲
#انتقام_حضرت
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
•🌸🌿•
#رزقمعنــوۍ🌙🌱
مادرتراببوس،دستشرابوسهبزن
پایشراببوس،تابهگریهبیفتد،وقتےگریه
افتادخودتهمبهگریهمیافتی...
ڪارترویغلطڪمیافتد
وخداهمهدرهاییڪهبهرویخودتبستهاۍ
رابازمیڪند..!
اینڪهفرمودبهشتزیرپاۍمادراست
یعنیتواضعڪن!
#میرزااسماعیلدوݪابۍ
o࿐◌
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
چیک چیک.... عشق
قسمت ۲۱۸
_تو قبال هم همینقدر حسود و شیطون بودی !؟
جعبه رو گرفتم و گفتم :
_تازه شیطون ترم میشم ، احسان که بهت هشدار داد !
_چه بانمک ، یهو از فرشته تبدیل شدی به شیطان !
_حســــام !!!
وقتی در جعبه رو باز کردمُ چشمم افتاد به انگشتری که این همه ذهنم رو درگیر کرده بود لبخند پر از آرامشی زدم پس این جایزه خودم بوده و نمی دونستم !
_این همونی نیست که تو کافی شاپ بهم نشون دادی؟
_چرا خودشه
_یعنی برای من خریده بودی ؟
_بله ، اما چون بار اولم بود خواستم قبل از اینکه بهت بدم مطمئن باشم که اندازته ، دوست داشتم اولین هدیه ام بعد از عقدمون باشه
چه زلال بود دوست داشتنش !
تمام تشکری که می خواستم بکنم رو ریختم توی نگاهم ....
انگشتر رو دادم بهش تا خودش دستم بکنه ، شاید دلیلش همین بود که می خواست بعد از عقد بهم بدش !
بعضی وقت ها نمیشه احساست رو توصیف کنی ، شاید انقدر عمیق و زیباست که به زبون آوردنش جالب نیست چون حق مطلبُ ادا نمی کنه !
برای دختری که تمام عمر هیچ نا محرمی لمسش نکرده خیلی شیرینه که برای اولین بار دستاش رو بسپره به دست کسی که هم شوهرشه و هم عشقش !
چون مطمئنه که درگیر هوس نیست و طعم خوشیش کوتاه مدت نیست !
تمام لحظه های اون روز خاطراتی شد که توی ذهن و قلبم به ثبت رسید ، جایی که بهتر از هر دفتر خاطراتی می تونست باشه
حتی آهنگ عاشقانه ای که احسان باعث شد تا گوش بدیم رفت کنج ذهنم ....
اونی که همه دنیامه ، اون تویی یه دنیا میخوامـت
اونی که نباشه میمیرم، تویی که از تو جون میگیرم
تو دنیا من تنهــــــا ، به عشقــه تـو زنده ام
با یادت خوشحالم ، با فکــر تو می خنـــدم
به شــوق خوابِ تـو ، چشمامـو می بنــدم
آروم آروم عـاشق شــــدم با همه وجودم
با تو خوبم هرگز به این خوشبختی نبـودم
❣ @Mattla_eshgh
#تلنگرانهـ🌿
ویـ🦠ـروس کرونا ثابـ👊🏿ـت کرد:
زنـ👩🏼ـی که زیر ماسـ😷ـک میتواند نفـس بکشد
قادر است که زیر حجـ🧕🏻ـاب و نقاب نیز نفس بکشد🍃😉
و ثـــابـــت کــرد :
کسی که مـ🏭ـغازهاش را بخاطر ویروســی، سـه ماه میبندد❌
میتواند آن را برای ادای نمـ🧎ـاز در مسجد، ۱۵ دقـ⏰ـیقه ببنـدد.✅
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آخریندعایحضرتفاطمهزهرا(س)
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
'^🌸✨
#استادپناهیان:
بروگریہڪن ؛
اݪتماسِخداڪن ؛
بگونمیتونمازموقعیٺِگناھفرارڪنم🍂
اونقدرخداڪریمہ،
ڪہموقعیٺِگناهوفرارےمیدھ،🌱
توفقطمیونِگریہهاتبگو؛
دیگہناندارمپاشم؛
بگومیخوامگناھنکنمااا، زورمنمیرسہ!
معجزھمیڪنہبرات...
#متنزیبا
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨یا بقیه الله(عج)مددی✨
💚بازآی و بر چشمم نشین
💚ای دلستان نازنین
💚کآشوب و فریاد از زمین
💚بر آسمانم میرود....(سعدی)
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگرعالمشودانگشتر نـــــاب🌿
توبرانگشــتࢪعـــالمنگــینے💚
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روزمادر✨
#میلادحضرتفاطمهزهرا ۜ❤️
#مادر تجلےعشقِخدابہبندگانش😌🌱
.↷♡
┄•●❥
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•